🔹معرفی مرحوم سید هادی میرزایی (میرنظام ) ، از دوستان و مرتبطین با مرحوم شیخ جعفر مجتهدی ، شهر #مشهد :
📌معرفی اقای میرزایی و نقل حکایتی از ایشان ، به نقل از کتاب ارزشمند لاله ای از ملکوت :
🔻 پیر فرزانه جناب سید هادی میرزایی (میرنظام )که چند صد سال نسل در نسل ، مشرف به نظام التولیه آستان حضرت سلطان علی بن موسی علیه السلام بوده اند.
🔻ایشان مردی الهی و صاحبدلی روشن ضمیر و از عاشقان سینه سوخته از متوسلین به ذوات مقدسه اهل بیت ع و در زمره منتظرین حقیقی حضرت بقیه الله الاعظم بودند ، تا حدی که جای اشک بر چهره ایشان خودنمایی میکرد و به حق از رجالی محسوب می شدند که در بحر مکاشفات کمنظیر بوده و در علوم غریبه از عجایب عصر خویش به شمار میرفتند.
سلاله السادات آقای میرزایی از اولاد رسول الله ص و با ۲۴ واسطه منتسب به حضرت علی بن موسی الرضا ع بودند.
❇️حکایت ایشان و مرحوم شیخ جعفر مجتهدی :
جناب آقای حسین شکر وی نقل کردند :
زمانی در مشهد مقدس خدمت آن عاشق شکسته دل شکسته و صاحبدل سینه سوخته ، جناب آقای میرزایی رسیدم.
آن جا صحبت از آقای مجتهدی به میان آمد ، ایشان فرمودند:
چندی قبل مطلع شدم که حضرت آقای مجتهدی به مشهد مشرف شدهاند ، بسیار مایل بودم تا ایشان را زیارت کنم ، وقتی از محل اقامتشان آگاه شدم فوراً به آنجا رفتم ، آقا در طبقه دوم منزلی رحل اقامت افکند بودند ؛
آن شب هم اینکه میخواستم جهت زیارت ایشان به آن منزل داخل شوم مشاهده کردم دسته ای از ملایک مشغول آوردن نفس های ایشان و دستهای دیگر مشغول بالا بردن نفس هایشان هستند و بر این نکته واقف شدم که نفس کشیدن این مرد الهی نیز با یاری ملایکه صورت می پذیرد !
دیدن این صحنه دیگر مزاحم حالشان نشده و از زیارت ایشان منصرف شدم و با این که هوا سرد بود تا صبح در خیابان مقابل منزلشان قدم زدم تا ملایکه مامور به پایین آوردن و بالا بردن نفس های ایشان مرا هم مورد عنایت قرار دهند، که ان شب از طرف آنها الطاف فراوان و محبت های زیادی شامل حالم شد و بهرهها بردم .
همچنین آقایان شکروی ، فرجی ، هاشم زاده و دیگر دوستانی که با سلاله السادات جناب آقای میرزایی مراوده داشتند نقل فرمودند :
آقای میرزایی که در علوم غریبه اوعجوبه زمان خویش بودند ، به کرات می فرمودند :
از ۴۰۰ سال پیش تاکنون شخصی به کمال و جامعیت آقای مجتهدی نیامده است و مدام از ایشان به بزرگی یاد می کرده و می فرمودند :
باید ۴۰۰ سال دیگر نیز بگذرد تا شخصی مانند جناب آقای مجتهدی در عالم تکفین خلق شود!
عکس ایشون👇🏻
@shia5t
معرفی مرحوم حاج محمد علی خلجا ( معروف به خلج ) ، شهر #قزوین :
قسمت اول :
🔻نقل قول از افشین قربانی :
چندین سال پیش به یکی از دوستان که با آیت الله العظمی بهجت در ارتباط بودند با اصرار عرض کردیم که از آقا اجازه میخواهیم که عنایت کنند و بتوانیم از محضر مبارکشان استفاده نماییم.فرمودند اقا شاگرد نمیپذیرند و احتیاجی نیست این همه راه تا قم بیایید در شهر خودتان قزوین شخص گمنام و بزرگواری از اولیاء الهی به نام حاج آقا خلج زندگی میکنند که مراتب عرفانی ایشان کمتر از آقای بهجت نیست.
.
مدتها پرس و جو کردیم تا سرانجام این پیر راه رفته ی مجتهد فرزانه را یافتیم اما خانواده ی محترمشان فرمودند ایشان(جناب استاد خلج) به علت کهولت سن توانایی برگزاری جلسات را ندارند و تنها افرادی انگشت شمار آن هم با شرایط خاص محضر ایشان را درک میکنند.
.
بعد از چندی انتظار و پیگیری در اردیبهشت ماه هشتاد و هشت توفیقی نصیب شد تا در معیت یکی از دوستانم به عنوان همراه(مهمان) به دستبوسی پیر دلسوخته جناب محمدعلی خلج نائل شوم و از اقبال بلندم شرایط مصاحبتهای عرفانی بسیاری بوجود امد.پس از پایان دیدار جلسه اول حاج آقا رو به دوست بنده نموده و فرمودند آقای حداد هر وقت پیش ما امدی این جوان را با خود بیاور.سر از پا نمیشناختم و همانطور که سرم را پایین انداخته بودم از شدت خوشحالی گریه ام گرفت و به محض شنیدن این سخن مبارکشان اولین چیزی که در ذهنم گذشت این بود که شاید در دیدارهای بعدی از حضرت جانان حرفی به میان بیاید و از روابط خاصشان سخن بگویند...همانگونه هم شد...مدتها به محضر مبارکشان شرفیاب شدیم و در هر دیدار از روابط تنگاتنگ خود با دوست سخن میگفتند و پس از سالها توفیق تلمذ در محضر مبارکشان سر انجام در تیر ماه نود و هفت در سن نود و پنج سالگی برای مشاهده ی رخ زیبای یار به دیار باقی شتافتند
.
📚معرفی کتابی در مورد ایشان :
در زمان حیات مبارکشان بسیار کتوم بودند و به هیچ وجه نمیخواستند نامشان بر سر زبانها باشد اما بعد از ارتحالشان با اجازه ی خانواده ی محترم معظم له کتاب نفیس "کیمیای مراد" شرح زندگی گوهربار آن فانی فی الله به همت اساتید محترم جناب اقایان حدادزادگان و صمدیها در خرداد ماه سال جاری تالیف و به چاپ رسید...
منبع :
پیج اینستاگرامی apadana__gallery
@shia5t
معرفی مرحوم حاج محمد علی خلجا ( معروف به خلج ) ، شهر #قزوین :
قسمت دوم :
🔻حکایت تحصیل ایشان در نجف و دستور امیرالمومنین ع به ایشان جهت بازگشت به ایران :
ایشان جهت تحصیل علوم دینی راهی نجف شده بودند ، از مدت اقامت ایشان در نجف اشرف اطلاعی در دست نیست ، آنچه مسلم است برای گذراندن درس اجتهاد نجف بوده اند ؛
ولی حضور در کنار حرم مطهر علی ع و ارتباط معنوی به ایشان به آنجا می انجامد که در عالم رویا حضرت امیر المومنین ع برای حاج آقا مسجل شده و حضرت به ایشان هم کرده که نمیخواهد اینجا بمانی و درس اجتهاد بخوانی و مجتهد شوی ،
به قزوین برو و به داد آنهایی برس که پای منبر علما نمیروند و هم کسانی که روحانیون به آنها توجه نمی کنند.
این شد که حاج آقا بدون درنگ به طرف ایران حرکت کرده و به گفته خودشان ۱۷ سال به این امر همت می گمارند و این خود یکی از فرازهای مهم زندگی ایشان می باشد .
و در این زمان همانطور که گفته شد ، سال های پر از مشقت و بردباری در برخورد با چند تیپ و تفکر و اخلاق مختلف ، وی را کاملاً در راهش مصمم و آب دیده کرد .
افرادی با افکار چپی و وابسته به حزب توده ، افراد مخالف با دین اسلام ، افراد منحرف در دین افراد منحرف اخلاقی و چاقوکش ها ، افراد معتاد و وامانده و غیره .
حال ببینید کنار آمدن و کلنجار رفتن ، با هر یک از این گونه های مختلف صبر و تحمل و انرژی می خواهد که حاج آقا با توکل بر خدا و استعانت از ائمه معصومین بر این مهم فائق آمدند .
نزدیک شدن این گونه افراد به حاج آقا با رضایت کامل و اشتیاق ، نشان از آن دارد که هیچگونه اجباری در تعلیم و تربیت نبوده و فقط خلوص کامل در خدمت به آنها و از خودگذشتگی و لطف الهی آن را میسر کرده است.
اطمینان و اعتماد کار را به جایی رساند که حتی منزل بعضی از این افراد که سابقا لانه شیطان بوده چنان عوض شده بود که در آنجا مجلس روضه و دعای کمیل برگزار می شده و کسانی که هیچ گونه اعتقادی به شریعت و ائمه معصومین نداشتند ، برگزار کنندگان مجالس قرآن و دعا و امور خیر شدند...
خاطره ای دیگر از افشین قربانی در مورد ایشان :
🔻دعوت به امام نه خود
به لطف خداوند در ایام نوروز توفیقی حاصل شد به دیدارشان مشرف شدیم چند نفر دیگر هم تشریف داشتند .
پس از عرض سلام به محضر مبارکشان بنده به رسم ادب و محبت خواستم دست پر مهرشان را ببوسم که ایشان امتناع نموده و بی درنگ دست خود را از دست بند کشیدند.
در آن لحظه تذکری در این باره به بنده ندادند.
اما پس از چند دقیقه که سایر مهمانان جلسه را ترک کردند و خداحافظی نمودند با اندکی تامل سکوت با کمی تندی و غضب رو به بنده باجملاتی فهماندند علاقه ومحبت خود را برای امام زمان عج خرج کنید.
نکات آموزنده ایشان برای بنده این بوده که قدری تامل کردند تا بنده را در خلوت متذکر شوند که در جمع حاضرین احساس خجالت ننمایم و دیگر این که آموختند انسان می بایست تنها دلباخته امام زمانش باشد و دل از اغیار برکند.
همانگونه که خود فانی در وجود مقدس حضرت صاحب الزمان عج بودند.
و سوم اینکه از لحنشان پیدا بود حتی خوف این را داشتند مبادا ذره ای کسی را به خود دعوت کرده باشند و جلوه ایشان در نظر مردم به اندازه سر سوزنی بین انها وامام زمانشان حایل شود.
و برعکس خیلی ها که به نام حضرت امروز مردم را به خود دعوت می کنند و دکان و بازار خودخواهی و خودستایی شان گرم است و مریدانشان را اسیر خودیت های خود میکنند.
@shia5t
🔹توصیه ی مرحوم خلج به نویسنده ی کتاب کیمیای مراد ( اقای صمدیها ) ، در مورد اهمیت مطالعه شرح حال اولیا الهی :
🔻آخرین سوال که زیاد مزاحمتون نشم :
نظرتون در مورد این کاری که داریم انجام میدیم چیست؟
پاسخ مرحوم خلج :
جناب آقای رضا صمدی ها ، اون دفعه اول که تشریف آوردین کتابی را آوردین که نشانه زحماتی بود که در شرح حال این بزرگان کشیده بودید و من هم دیدم ،خیلی هم خوشوقت شدم و خیلی هم از شما لذت بردم ، خوشم آمد که شما این زحمات را متقبل میشین که ذکر این صالحان از بین نره ، ذکر الصالحین تنزل الرحمه ، وقتی آدم صحبت صالحان را میکنه، رسول خدا فرمود :
رحمت خدا نازل میشه ، شامل حال انسان میشه و بزرگان گفته اند که در شبانه روز انسان چند صفحه از احوال صالحان و اولیاء را بخونه و از قرآن هم براش شاهد آوردن ،
وَکُلًّا نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَآءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ
ما قصه های رسولان قبل را برای تو گفتیم برای اینکه فواد تو را تثبیت کنیم .
تو به راهت و حرکتت و سیرت ، اطمینان کامل پیدا کنیی که انبیا و رسولان گذشته هم مثل تو این راه را رفتند ، ما شرح حال اونها را گفتیم.
حالا در حد پایینش هم همین شرح حال اولیا و صالحان و مقربان درگاه الهی را انسان که میخونه به این را تشویق میشه ، مطمئن میشه ، خیلی خوبه و ایشان خیلی زحمت کشیده بود.
📚کتاب کیمیای مراد صفحه 64
@shia5t
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
📚کتاب کیمیای مراد :شرح احوالات و خاطرات حاج محمد علی خلجا ( معروف به خلج ) @shia5t
🔻نکته :
برای تهیه کتاب کیمیای مراد به صورت پستی ،
میتوانید با شماره ی زیر ، در شهر قزوین تماس بگیرید :
انتشارات مینو در
09196598725
@shia5t
معرفی حاج محمود آرزومند رمضانی ،شهر #کرمان :
قسمت اول :
🔻عاشق سوخته جان دل فکار ، خادم طیب حرم منور حضرت عشق و دلداده خوش گریه آستان اهل بیت علیه السلام ،جناب جناب حاج محمود آرزومند در بیست و یکم تیرماه سال ۱۳۲۱ در یکی از محلات قدیمی کرمان ، موسوم به ابوحامد چشم به جهان گشود .
🔻ایشان از همان طفولیت به دست حضرت سیدالشهدا به سمت بندگی مفتخر گردید؛ ایشان خود ، این واقعه را این گونه بیان می کردند :
در ایام نوجوانی ، هنگامی که در بستر خوابیده بودم ، بدون اینکه بیماری و یا مشکلی داشته باشم ، احساس کردم که گویی روح از بدنم قصد مفارقت دارد. روح از کف پایم شروع به جدا شدن کرد و هنگامی که به حلقومم رسید ، ناگهان آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام و دیگر اهل بیت علیه السلام تشریف آوردند. آقا امام حسین علیه السلام دست بر روی سر من گذاشتند و به روح فرمان دادند که به جسم من برگردد . پس از دقایقی، یکی دیگر از ذوات مقدس ائمه آمدند و عرضه داشتند :
یا جدا ، زمان رفتن فرا رسیده است ؛ و ایشان و سایر اهل بیت علیه السلام برخاستند و بالین مرا ترک کردند.
از آن زمانی که دست با برکت امام حسین علیه السلام بر روی سر من گذاشته شده است ، تا به همین امروز از جانب حضرت به من روزی های معنوی می رسد.
🔹چشم پوشی از محارم
حاج اقای ارزومند می فرمودند:
مادرم یک بار در سه سالگی گوش مرا محکم گرفت و گفت : یادت باشد که زن مردم مثل مادر خودت و دختر مردم هم مثل خواهر خودت است و این حرف ها در گوش باطنم جا گرفت و هرکجا میرفتم، چشم از محارم میبستم.و هنگام صحبت کردن با افراد نامحرم یا سر به زیر داشتم و یا چشمانم بسته بود و در دوران جوانی یادم می آید، روزی برای اجاره یکی از باغ های اطراف کرمان به خانه یکی از باغداران کرمان رفتم ، اما صاحب باغ خودش نبود و به دخترش سپرده بود، باغی را که میخواهم به من نشان بدهد و هنگامی که به همراه دختراو برای دیدن باغ حرکت کردیم. اصلاً به او نگاه نمیکردم و با او حرف نمیزدم . تا اینکه متوجه شدم که میل و هوایی ازمن در وجودش رخنه کرده و در آن موقع به خداوند توکل کردم و ازآن دختر فاصله گرفتم و حتی او را از عذاب روز قیامت و عقاب خداوند ترساندم و بعد از اینکه او باغ را به من نشان داد، من از او جدا شدم وخداوند متعال از همان لحظه به بعد روزی های معنویش را بیش از پیش به من ارزانی داشت و این ارزاق هنوز ادامه دارد.
باز هم مادرم گفت :
امانتدار مردم باش، مثل پیامبر ، امانت را سالم برگردان! نتیجه ی گناه نکردن این است که خدا را همیشه در نظر داریم و وقتی انسان به در خانه ی خدا رفت ، خدا یک رابطه از قلب اوبه سوی خودش وصل می کند تا رابطه با خدا و اهل بیت علیه السلام برقرار کند . و وقتی به این مقامات رسیدیم ، از خدا میخواهیم که ای کاش هیچ نمیخواستیم .
🔹خودم اینجا دلم در پیش دلبر
یکی از پزشکان معروف شهر که بنا بر بحث مطرح شده لازم نمیدانم اسم ایشان آورده شود خدمت جناب آقای آرزومند رسیدند و به ایشان عرض کردند که شغل من به گونه ای است که با زنان نامحرم سر کار دارم و از ایشان دستوری برای جلوگیری از افتادن به گناه درخواست کردند.
ایشان در جواب فرمودند: (اگر الان در این اتاق عده زیادی از زنان نامحرم جمع شده باشند و من هم در این اتاق تنها باشم وچشم من آنها راببیند. در همین زمان کسی از شما به کربلای معلاء مشرف شده باشد.من نشانی های او را درکربلاء به شما میدهم و میگویم که او الان در کجاست وچه کار میکند و شما از او بپرسید. چشم من اینجارامیبیند، اما قلب من کربلای معلاءرا. سعی کنید همه چیر را با دلتان ببینید و نه با چشمتان.)و ایشان را به خواندن نماز شب و قرائت زیارت عاشوراء سفارش کردند و گریه بر امام حسین علیه السلام را در رسیدن به پاکی باطن موثر دانستند و فرمودند زمانی که به صفای باطن رسیده باشید جسمتان اینجا است ، اما دلتان کربلای معلاء است.
دلی كز مهر تو پر نور باشد ز لطف خالقش مسرور باشد
برای دیدن كرببلایت یا حسین نه با جسم بل به دل مقدور باشد
@shia5t