🔹در بازرسی تربیت بدنی مشغول بودیم. بعد از گرفتن حقوق و پایان ساعت اداری پرسید موتور داری؟
گفتم آره چطور؟ گفت اگه کاری نداری بیا با هم بریم فروشگاه.
تقریبا همه حقوقش را خرید کرد. از برنج و گوشت تا صابون و... همه چیز خرید. انگار لیستی برای خرید به او داده بودند. بعد باهم رفتیم سمت مجیدیه وارد کوچه شدیم. ابراهیم درب خانه ای را زد.
🔸پیرزنی که #حجاب درستی نداشت دم در آمد. ابراهیم همه وسائل را تحویل داد.
یک صلیب گردن پیرزن بود. خیلی تعجب کردم! در راه برگشت گفتم داش ابرام این خانم #ارمنی بود؟! گفت آره چطور مگه؟
آمدم کنار خیابون موتور را نگه داشتم و با عصبانیت گفتم بابا این همه فقیر مسلمون هست تو رفتی سراغ مسیحیا!
همینطور که پشت سرم نشسته بود گفت مسلمون ها رو کسی هست کمک کنه.
تازه کمیته امداد هم راه افتاده کمکشون می کنه. اما این بنده های خدا کسی رو ندارند. با این کار هم مشکلاتشون کم میشه هم دلشان به امام و انقلاب گرم می شه.
کتاب سلام بر ابراهیم
جلد اول
صفحه ۶١
#سلام_بر_ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی
•┈••✾••┈•
💠 #رهبران_شیعه
🌐 eitaa.com/shia_leaders
🌐 sapp.ir/shia_leaders