بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_ولادت #نیمه_شعبان
#محمدجواد_شیرازی
▶️
نذر یار است، میان تن اگر جان داریم
هرچه داریم ازین نیمه ی شعبان داریم
اشتیاق دل دیوانه ی ما دیدنی است
خنده بر چهره ولی دیده ی گریان داریم
@hosenih
از عطا و کرم حضرت نرجس خاتون
عشق دلدار، در این سینه فراوان داریم
هر که هر چیز دلش خواست بگوید اما
ما به برگشت گل فاطمه ایمان داریم
عهد بستیم که جان بر کف مهدی باشیم
با نبی و علی و فاطمه پیمان داریم
خودمانیم چه عیدی؟! چه سرور و جشنی؟!
تا که دلبر نرسد، حال پریشان داریم
سر و سامان همه از اوست، اگر سر نرسد...
تا ابد زندگیِ بی سر و سامان داریم
تا که فریاد زند بانگ أناالمهدی را
تا همان دم به خدا غصه ی هجران داریم
کاش با آمدنش، روشنی دیده شود
تا به کی گریه ی خود، از همه پنهان داریم؟
کاش یک بار به ویرانه ی ما سر بزند
کاش این جمعه ببینیم که مهمان داریم
مطمئنیم شب نیمه ی شعبان، حرمِ...
کربلا رفته و ما پاره گریبان داریم
ای ملائک برسانید بر آن شاه کرم
روسیاهیم و همه حاجتِ غفران داریم
برسانید که در صحن قدیم الاحسان
التماسِ کرم از معدن احسان داریم
سالیانی است که ما منتظران، دیده ی تر...
یاد خشکیِ لب سیدالعطشان داریم
@hosenih
آتشی را که میان دل خود داشته ایم
از غم غارت ارباب، کماکان داریم
نعل، خوش یُمن نبوده است، بدانید که ما
دل پُر از سُم و از نعل ستوران داریم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_ولادت
رسیدنش نفسی تازه داده دنیا را
همان مسیح که احیا کند مسیحا را
همان که یوسف کنعان به شوق دیدارش
شدهست مشتریِ پا به قرص بازارش
همان که چهرهی او نور فاطمی دارد
کنار گونهی خود خال هاشمی دارد
خدا کند بپذیرد مرا به خادمیاش
سپید بخت شوم مثل خال هاشمیاش
سلام یوسف زهرا خوش آمدی آقا
امید آخر دنیا خوش آمدی آقا
سلام یوسف زهرا تورا صدا کردم
برای آمدنت آمدم دعا کردم
نگو که فاصلهی ما هزار فرسنگ است
ببین که مادر پیرم چقدر دلتنگ است
عزیز فاطمه عمریست بی تو دربدریم
هزار جمعه گذشت و هنوز بی خبریم
عزیز فاطمه آقا کجاست خانهی تو
گرفته است دل تنگ ما بهانهی تو
تو آخرین پسر خانوادهی ماهی
تو آبروی زمینی، بقیة اللهی...
✍ #مجید_تال
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_ولادت
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت
گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت
همنفس با من از آهنگ فراقم میخواند
داشت از گوشۀ ایران به عراقم میخواند
یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست
میروم میروم از خویش به هر جا او هست
جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست
سهله آغوش گشودهست مفاتیح به دست
رایحه رایحه با بوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست مرا سوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است
خانۀ دوست که نام دگرش سامره است
آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد
با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟
وطن آنجاست برایم که پر از خویشتن است
یعنی آنجا که در آن خانۀ محبوب من است
سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟
از دلآرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟
ما همه غرق سکوتیم تو اینبار بگو
سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو
سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا
بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا
به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند
به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند
قَسَمت میدهم آری به همان راز و نیاز
آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟
آخرین مرتبه کی راهی میقات شدهست؟
آخرین بار کجا غرق مناجات شدهست؟
خسته از فاصلهام با منِ بیتاب بگو
با من از گریۀ او در دل سرداب بگو
سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است
گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟
حرمت ساحل آرامترین امواج است
این گدا سامرهای نیست، ولی محتاج است
از زمستان پیاپی به بهارم برسان
بر لبم عرض سلام است به یارم برسان
ما به تکرار دچاریم بگو با یارم
غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ
رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد
آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر
تو فقط چارۀ هر دردی و برمیگردی
وعدۀ بی برو برگردی و برمیگردی
روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود
جای دل، آنچه شکستهست، قفس خواهد بود
از سر مأذنۀ کعبه اذان میخوانیم
قبلۀ کج شده را سوی تو میچرخانیم
هر کجا مینگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست
تازه این اول قصهست، حکایت باقیست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقیست
مینویسم که شب تار سحر میگردد
یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_ولادت
امشب دل بیدارم، دارد سحری دیگر
وز زمزمهام بر دل، مانَد اثری دیگر
در سامره میبینم، قرص قمری دیگر
وز بیت ولا بر لب، دارم خبری دیگر
از نسل علی آمد، خیر البشری دیگر
یا آمنه آورده، پیغامبری دیگر
طوبا ثمر آورده، سینا شجر آورده
چشم همگان روشن، نرجس پسر آورده
من رحمت بیحد را، در سامره میبینم
من خلد مخلّد را، در سامره میبینم
من جلوهی سرمد را، در سامره میبینم
من عبد مؤیّد را، در سامره میبینم
من طلعت احمد را، در سامره میبینم
من حُسن محمّد را، در سامره میبینم
ای منتظران! خیزید، با خصم درآویزید
در مقدم مهدی گل، از پارۀ دل ریزید
ای گمشده! پیدا شو، پیدایش حق را بین
آیینه شو و آنگه، آئینهی یکتا بین
رخسار دو صد یوسف، در آن رخ زیبا بین
بالای دو صد آدم، در آن قد و بالا بین
هم نوح پیمبر را، در دامن دریا بین
هم موسِی عمران را، در وادی سَینا بین
در یک رخ زیبا بین، خوبان دو عالم را
خوبان دو عالم نه، پیغمبر خاتم را
پیوسته درود از ما، بر نرجس و مولودش
بر نرجس و مولودش، بر مهدی موعودش
بر مهدی موعودش، بر حجّت معبودش
بر حجّت معبودش، بر مقصد و مقصودش
بر مقصد و مقصودش، بر سیرت محمودش
بر سیرت محمودش، لطف و کرم و جودش
لطف و کرم و جودش، حکم و سخن و عزمش
حکم و سخن و عزمش، تیغ و عَلَم و رزمش
مهر رخ دلجویش، هنگام سحر تابید
روشنتر و زیباتر، از قرص قمر تابید
از قلب ملک سر زد، در چشم بشر تابید
گفتی یم هستی را، پاکیزه گهر تابید
چون شعله به کوه طور، از شاخ شجر تابید
هنگام طلوع فجر، بر دست پدر تابید
در طلعت او دیدند، آئینهی احمد را
مانند علی میخواند، قرآن محمّد را
اوّل سخن توحید، از خالق اکبر گفت
هم حمد الهی کرد، هم وصف پیمبر گفت
هم آیهی قرآن خواند، هم مِدحَت حیدر گفت
هم نام امامان را، تا خویش سراسر گفت
از ظاهر و باطن گفت، از اوّل و آخَر گفت
آنگه به زبانِ دل، آن حجّت داور گفت:
من شاهد و مشهودم، من حجّت معبودم
من مقصد و مقصودم، من مهدی موعودم
من طوطی گویایِ، گلزار شهیدانم
من روشنی چشم، بیدار شهیدانم
من آینهی سرخ، رخسار شهیدانم
من محیی ایثار و، آثار شهیدانم
من وارث مظلوم، انصار شهیدانم
من منتقم خون، سالار شهیدانم
گلواژهی جاء الحق، بر دست جهانگیرم
نقش زَهَق الباطل، بر تیغهی شمشیرم
حق وعده به من داده، تا مُلک جهان گیرم
بر دوست امان بخشم، از خصم امان گیرم
مِهر آرم و خشم آرم، جان بخشم و جان گیرم
یار همگان باشم، داد همگان گیرم
در سلک شبان آیم، در کعبه مکان گیرم
حلقوم ستمگر را، در پنجه چنان گیرم
تا نقشِ زمین گردد، اهریمن خودکامی
وز ظلم و ستم هرگز، باقی نبُوَد نامی
ای روی تو نادیده، دل بُرده ز دلداران
ای کار تو پنهانی، یاری ز همه یاران
بشکفته دل از نامت، چون لاله که در باران
از جام تولاّیت، سر مستی هوشیاران
بازآ که بر اندازی، بنیاد ستمکاران
با تیغ تو ریزد خون، از سینۀ خونخواران
خورشید رُخت در ابر، پوشیده چرا مهدی
ای کعبۀ دل رویت، از کعبه درآ مهدی
ای با همگان مونس، ای در همهجا تنها
ای بی تو ز خونِ دل، دریا شده دامنها
تا چند زمام دین، در سلطهی رهزنها
تا چند جهان لبریز، از گریه و شیونها
تا چند خزان حاکم، در دامن گلشنها
تا چند بُوَد قرآن، بر نیزهی دشمنها
ای نالۀ مظلومان، در گوش تو یا مهدی
ای پرچم ثارالله، بر دوش تو یا مهدی
باز آی که بنمائی، بر ما رخ زیبا را
بازآ که کنی از عدل، پُر عرصهی دنیا را
بازآ که همه بینند، آن روی دلآرا را
بازآ که کنی پیدا، دو گمشدۀ ما را
هم تربت محسن را، هم تربت زهرا را
حیف است نبیند عبد، رخسار تو مولا را
من «میثم» این کویم، اوصاف تو را گویم
اوصاف تو را گویم، تا وصل تو را جویم
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e