eitaa logo
پژوهشکده طب شیعی 🌿
2.3هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
84 فایل
🌱 پژوهشکده سبک زندگی اسلامی و طب شیعی 📍قم خ کلهری بعد از ک۴۳ بلوار ش حیدریان بین ک۳و۵ 💠 تحت نظر استاد روحانی 🏢 فروشگاه : @shiastore ⭐ درمان شدگان : @shiadarman 👤 ارتباط : @Shialifeorg 🌐 گروه : https://eitaa.com/joinchat/2476998687Cc037f8dde4
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌مناسبت شب اول ماه ربیع الاول مصادف با مردی که جان به دست، شبِ جای رسول خُفت به بستر، فقط علی‌ست ✍ استاد @hosenih @dobeity_robaey
بیا و سر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جان شـرر زد بـر درونـم زهـر آتش‌بـار، مهــدی‌جان بیـا تــا سیــر بینــم وقـت رفتن، ماه رویت را که می‌باشد مرا این آخرین دیـدار، مهدی‌جان در ایـام جوانــی سیــــر گردیـــدم ز جـان خـود زبس بر من رسیـد از دشمنان آزار، مهدی‌جان ازآن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت به موج غم، گذاری چهـره بر دیـوار، مهدی‌جان از آن می‌سوزم ای نور دوچشم خود، که می‌بینم تو بهــر گریـه کردن هـم نـداری یـار، مهدی‌جان غـم تــو بیشتــر باشـــد ز غم‌هــای پــدر، آری اگر چه دیـده‌ام مـن محنت بسیار، مهدی‌جان تـو بایــد قرن‌هــا در پـــردۀ غیبت کنــی گریــه بُود هـر روز روزت مثـل شــامِ تــار، مهدی‌جان تو باید قرن‌ها چون جد مظلـومت علـی باشی به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدی‌جان بگیر از مرحمت، فردای محشر، دستِ «میثم» را کـه بـر جـرم و گناه خـود کنـد اقـرار، مهدی‌ جان ✍استاد 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب همه‌جا موج زند نور ولایت افتاده به سرها همه دم شور ولایت گردیده سماوات و زمین طور ولایت از پرده در آمد مه مستور ولایت گردیده ملک گرم ثناگستری امشب گویند ثنای حسن عسکری امشب برخیز و بزن خنده که گل خنده‌زن آمد با خنده‌ی گل، بر لب بلبل سخن آمد خورشیدِ فروزنده مه انجمن آمد فرزند رضا را حسن آمد، حسن آمد عالم همه غرق شعف و عشرت و شادی است میلاد گرامی‌خَلَفِ حضرت هادی است نخل نبوی را ثمر است این، ثمر است این چرخ علوی را قمر است این، قمر است این فخر دو جهان را پسر است این، پسر است این بر مُصلح عالم پدر است این، پدر است این این شیعه و این مشعل انوار هُدایش ای جان همه عالم و آدم به‌فدایش روئید گل تازه‌ی آمال محمّد یا مهرِ فروزنده‌ی اقبال محمّد یا صفحه‌ی رخسار و خط و خال محمّد یا آمده دوم حسن از آل محمّد از سامره تابیده به عالم جلواتش پیوسته فرستید درود و صلواتش این گوهر ده بحر خروشنده‌ی دین است این کعبه‌ی امیّد دل اهل یقین است این عرش خداوند تعالی به زمین است این نجل دهم حجّت خلاّق مبین است در سجده ملائک به یسار و به یمینش تابنده بُود جلوه‌ی مهدی ز جبینش آینه‌ی حسن ازلی ماه جمالش آیات لب حضرت هادی خط و خالش یادآور جاه نبوی قدر و جلالش جبریل فرو مانْد در اوج کمالش عالم همه مرهون وی و موهبت اوست از سامره تا عرشِ خدا مملکت اوست این اختر برج نقوی ماه تمام است این فرش‌نشینی است که خود عرش مقام است این حجّ و زکوة است و صلات است و صیام است بر خَلق امام است، امام است، امام است قدر و شرف و عزّت و جاهِ بشر از اوست ای منتظران! حجّت ثانی عشر از اوست ای ارض و سماوات همه، سامره‌ی تو ای چرخ برین نقطه‌ای از دایره‌ی تو ای مِهر فلک ذرّه‌ای از نائره‌ی تو ای زنده دل اهل دل از خاطره‌ی تو از جود تو بس خاطره داریم حسن‌جان! ما آرزوی سامره داریم حسن‌جان! تو یازدهم اختر منظومه‌ی نوری تو واسطه‌ی عفو خداوند غفوری تو نور خدا در شجر وادی طوری تو سرّ انا الحق به غیاب و به حضوری من سائل لطف و کرم و جود تو هستم با آن همه آلودگی‌ام دل به تو بستم ای فوج ملک را به درت عرض ارادت سادات جهان از تو گرفته است سیادت مِهر تو بود مُهر قبولیّ عبادت قرآن به تو و پاکی تو داده شهادت تو دست خداوند به تقدیر قضایی فرزند علیّ ابن جواد ابن رضایی قرآن به تو نازد که در او جلوه‌گر استی ایمان به تو بالد که ورا راهبر استی انسان به تو بالد که امام البشر استی مهدی به تو در فخر که او را پدر استی لطفی که مگر سائل هر روز تو باشم خاک قدم عسکر پیروز تو باشم ای عادت تو جود و مرام تو عنایت ای مهر رخت مشعل انوار هدایت ای یازدهم اختر تابان ولایت قرآن، سخن فضل تو را کرده حکایت من «میثم» آلوده‌دل بی‌سر و پایم از خویش مرانید که مدّاح شمایم ✍ استاد 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مدینه مرکز پیکار نابرابر بود علی نشانه، ولی جنگ با پیمبر بود به حفظ جان علی، فاطمه سپر گردید قد خمیده‌ی او ذوالفقارِ حیدر بود نگاه زینب کبری به غربت مادر نگاه فاطمه بر اشکِ چشمِ دختر بود رُخی که رنگ جسارت گرفت قرآن بود تنی که روی زمین اوفتاد، کوثر بود چهار کودک معصوم با تنی لرزان دعایشان به پدر، چشمشان به مادر بود چهل نفر به سر بضعۀ پیمبر ریخت شرورتر ز همه «قنفذِ» ستمگر بود برای همسر مولا نه خانه، نه کوچه «مدینه» و «اُحد» و قبر «حمزه» سنگر بود خدا گواست که یک ضربه بر تنش نزدند به قصد کشتن او، ضربه‌ها مکرّر بود به فتح خیبر و بازوی شیر حق سوگند که قتل دخت نبی، انتقام خیبر بود برای فاطمه می‌سوخت از ازل «میثم» که بیت بیت کتابش شرار آذر بود ✍استاد 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای بــه بنیــن تــو درود همـه فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه بانوی دین، مظهر عشق و وفا ام بنین، مادر صدق و صفا بــاغ گــل یــاس! سـلامٌ علیک مـــادر عبــاس! ســلام‌ٌ عـلیک سُفره‌ی جود و کرمت با حسین اذن دخـول حــرمت یا حسین فـــاطمه‌ی دوم حیــدر شــدی مادر یک ماه و سه اختر شدی ماه تو از ماهِ فلک خوب‌تر پیش علی از همه محبوب‌تر ستارگانت همه خورشیدِ نور چشم بد از جمالشان باد دور جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟ جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد؟ جز تو که در کرب و بلای حسین چـار پسـر کــرده فـدای حسین؟ تو بانوی بیت ولی گشته‌ای دور حسین ابن علی گشته‌ای تا که در آن بیت مقرّب شدی از دل و جان عاشق زینب شدی حق به تو یک بهشت احساس داد دسته گلی به نام عبّاس داد سزد که ناموس خدا خوانمت مادر کلّ شهدا خوانمت معرفتت زبانزد عالَم است مِدحت عالَم به ثنایت کم است در بغلت بُوَد گل یاس تو یعنی قندانۀ عبّاس تو بود چو خورشید رخش منجلی خواستی‌اش دهی به دست علی مشام تو شنید بوی حسین چشم تو افتاد به روی حسین فدایی خون خدا خواندی‌اش دور سر حسین گرداندی‌اش... دلم گرفته ذکر امّن یجیب زیارت مدینه‌ام کن نصیب که گریم از برای تو در بقیع به یاد گریه‌های تو در بقیع بقیع از اشک تو آمد به جوش صدای گریۀ تو آید به گوش کرده به داغ چار فرزند صبر کشیده‌ای چهار تصویر قبر اشک مصیبت ز بصر ریختی به یادشان خونِ جگر ریختی چشم تو از بس که فراوان گریست به گریۀ تو چشم مروان گریست تو نالۀ وا ولدا می‌زدی اهل مدینه را صدا می‌زدی بدین سخن فکند آهت طنین که کس نگوید به من امّ البنین چار گلم به تیغ، پرپر شدند چار مَه‌ام به خون شناور شدند امّ بنین باغ گل یاس داشت دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت * * ای ثمر دل، گل احساس من ساقی اهل بیت، عبّاس من شنیده‌ام دست تو از تن زدند به فرق تو عمود آهن زدند شنیده‌ام تا تنت از هم گسست پشت حسین ابن علی هم شکست شنیده‌ام که جای من فاطمه به دیدنت آمده در علقمه شنیده‌ام شعله به خشمت زدند شنیده‌ام تیر به چشمت زدند شنیده‌ام سکینه بی تاب بود به خیمه‌ها منتظر آب بود شنیده‌ام که دشمنان صف زدند کنار جسم بی سرت کف زدند شنیده‌ام که شد ز شمشیر تیز پیکر تو، چو برگِ گل ریز ریز گریه کنم روز و شب ای نور عین بر تو نه، بلکه در عزای حسین تو در مدینه مادری داشتی مادر خونین‌جگری داشتی اگر که پاره پاره شد پیکرت بود به دامانِ برادر سرت حسین فاطمه برادر نداشت کشته شد و مثل تو مادر نداشت... * * چار پسر دادی و زین افتخار شــد حرم چار امامت مزار پــاسخ آن وفــا و احســاس تـو فاطمــه شــد مادر عباس تـو تو را فراق اشجع النّاس کشت داغ حسین و داغ عبّاس کشت گریه‌ی تو به جز عبادت نبود وفات تو غیر شهادت نبود دگر تنت دفن نشد شبانه تنت نداشت جای تازیانه بـر در بیـت تـو شـرارت نشد بر گل روی تـو جسـارت نشد ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس لگـد بـه پهلـوت نـزد هیچکس.... ✍استاد 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی نداشت طوطی جانم، هنوز لانه به جسمم که بود مرغ دلم آشنای حضرت هادی صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا صفاست در حرم با صفای حضرت هادی مقرّبان الهی فرشتگان بهشتی کشند منّت لطف و عطای حضرت هادی ز دست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم شود زیارت صحن و سرای حضرت هادی درندگان زمین التجا برند به سویش پرندگان هوا در هوای حضرت هادی... دلم که درد گناهش به احتضار کشانده پناه برده به دارالشّفای حضرت هادی مرا چه قدر که گردم گدای خاک نشینش که هست خازن جنّت گدای حضرت هادی دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوات ملاحت سخن دلربای حضرت هادی به خاک، عطر بهشتی پراکند اگر آید نسیمی از طرف سامرای حضرت هادی به عمرِ دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد به لحظه‌ای که کنم جان فدای حضرت هادی به تیرگی نبری روی و راه خود نکنی گم هدایت است به ظلّ لوای حضرت هادی بخوان زیارت پر فیض جامعه که بری پی به ارزش سخن دلربای حضرت هادی مرا رضایت ابن الرّضا خوش است که دانم بود رضای خدا در رضای حضرت هادی * * هزار بار به هر لحظه لعن بر متوکّل که بود در پی جور و جفای حضرت هادی به زور خواند به بزم شراب حجّت حق را نکرد شرم و حیا از خدای حضرت هادی گهی به بزم شراب و گهی به مجلس دشمن چگونه اشک نریزم برای حضرت هادی چو شمع، از شرر زهر، آب گشت وجودش گرفت شعله زسر تا به پای حضرت هادی نبود این همه بیداد و ظلم و جور پیاپی جزای آن همه مهر و وفای حضرت هادی چگونه اشک نریزند دوستان به عزایش که گشته فاطمه صاحب عزای حضرت هادی غریب و بی کس و تنها شهید گشت چو جدّش زمین سامره شد کربلای حضرت هادی سیاه پوش کن ای آسمان ملائک خود را که شد خموش صدای دعای حضرت هادی شراره سر کشد از بیت بیت تو (میثم) توئی زبان غم و دردهای حضرت هادی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
درختِ عصمتْ دَر گُلبن ولا بَر داد خدا به بحر ولایت، یگانه گوهر داد سپهر خون و شرف را بلند اختر داد که سیّدالشهّدا را علیّ اصغر داد ستاره‌ای ز سپهر بلند لا آمد ذبیحِ اکبر سلطانِ کربلا آمد شکفته دسته‌گل دستِ داور است این طفل به نام اصغر و در رتبه اکبر است این طفل چراغ محفل آل پیمبر است این طفل شریک محسن زهرای اطهر است این طفل به حَلق نازکِ از گل نکوترش صلوات به سیّدالشهدا و به اصغرش صلوات سلام بر پدر و مادر و برادر او سلام بر گل لبخند و باغ منظر او سلام بر لب خشک و رخ ز خون، تر او سلام بر حرم و تربت مطهّر او صفا به روح ببخشد زیارت تن او که سیّدالشهدا را است سینه مدفن او عروس فاطمه ثاراللّهی دگر زاده سپهر عصمت و زهد و حیا، قمر زاده رباب بر پسر فاطمه پسر زاده مگو که آینۀ حُسن دادگر زاده به حق که فوق تصوّر کمال این پسر است عزیز فاطمه محو جمال این پسر است به چشم پیر خرد رهنماست این کودک چراغ روشن اهل ولاست این کودک کتاب فلسفۀ کربلاست این کودک پیام‌آور خون خداست این کودک دل شکستۀ اهل ولا مدینۀ اوست که یک مدینه ولایت درون سینۀ اوست به خال و خطّ و جمالش نشانۀ پدر است هوای کرب و بلایش به خانۀ پدر است هماره مرغ دلش را بهانۀ پدر است نگاه او ز ولادت به شانۀ پدر است دلش هماره به سوی دگر کند پرواز ز شوق دوست به دوش پدر کند پرواز بیا که قفل مهمّات را کلید است این بیا که بر همه نومیدها امید است این بیا که بر همۀ عاصیان نوید است این پیام‌آور هفتاد و دو شهید است این سمائیان به سماوات، مدح او خوانند زمینیان همه باب الحوائجش دانند سپهر، دیدۀ حاجت به سوی او دارد ملک به بزم فلک، گفتگوی او دارد بهشت، خرّمی از رنگ و بوی او دارد حسین، فخر به خون گلوی او دارد به مرگ، خندۀ او عشق را ثبات دهد لبان تشنۀ او خضر را حیات دهد به ماهِ عارضِ از مِهر بهترش سوگند به خندۀ لب توحیدپرورش سوگند به کام خشک و گلوی ز خون ترش سوگند به زخم حنجر و روح مطهّرش سوگند که روشن است قیامت به ماه طلعت او بس است بر همۀ عاصیان شفاعت او صفا به روح ز رخسار لاله‌گون بخشد شراره‌ها به دل از آتش درون بخشد خدا به حرمت او خلق را فزون بخشد گلوی پارۀ او آبرو به خون بخشد که او ز خون گلو آبرو به عالم داد هزار بحر ز هر قطره خون به «میثم» داد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب بـه جهان آمـده پیغمبر دیگر؟ یا کعبه گرفته‌ست به بر حیدر دیگر؟ یا از حَسَنین است عیـان منظر دیگر؟ دارد به سـرِ دست، رضـا کوثـر دیگر بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است این مژده بگوییـد کـه میلاد جواد است ای بحـر تجلـی! گهـرت باد مبارک ای شاخۀ طوبـا! ثمـرت بـاد مبارک ای شمس ولایت! قمرت باد مبارک میـلاد گرامـی پسـرت بـاد مبارک این قبلۀ اربـاب مـراد اسـت، مـراد است الحق که جواد است، جواد است، جواد است بــا مــاه بگوییـد چـراغ سحـر اسـت ایـن بـا مهـر بگویید کـه از مهـر، سـر است این طفـلش نتـوان گفت که خیرالبشر است این جانم به فدایش پسر است این، پسر است این ما را به پسر بودن او فخر از آن است کو بعد پدر، رهبر خلق دوجهان است این است کز آغـاز خداونــد ستـودش این است که بگشود نبی لب به درودش این است که افتاد «کرامت» به سجودش این است که جود آمده مرهون وجودش جوشد ز کفش لطف و عنایات خدایی آرنـد به سویش همگان دست گدایی سرتا بـه قدم حُسن خداوند جلیلش مـرآت جمـال نبـوی روی جمیلش زوّار حـرم آدم و نوح است و خلیلش مأمون شده در اوج شهی عبد ذلیلش این است که در محضر او زادۀ «اکثم» آورد چو یک کودک ناخوانده الف، کم این است همـان مخزن اسرار الهی وابستـه بــه علـم ازل نامتناهــی بی‌پرتو او علمْ سیاهی‌ست سیاهی دارد خبر از ابر و هـوا و یم و ماهی کز معجزه‌اش هوش پرید از سر مأمون گویی که جدا روح شد از پیکر مأمون ای از ازلـت نــام دل‌آرای محمّد وی آینــۀ طلعـت زیبـای محمّد سرتا به قدوم تـو سراپـای محمّد بوسیده پدر روی تو را جای محمّد از جود تـو یا فضل تو یا علم تو گویم؟ وز خلق تو یا خوی تو یا حلم تو گویم؟ با این همه اوصافِ خدایی ز خدایت در حیرتم آخر چه بگویم بـه ثنایت گوهر چه بُوَد تا که بریزند بـه پایت؟ فرمـود پـدر: ای پــدرم بـاد فدایت! تو مصحـف زهرایی و قرآن رضایی تو روح رضا، قلب رضا، جان رضایی تـو دسـت عطـا و کرم و لطف خدایی تو در دو جهان از همگان عقده‌گشایی تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی مـا جملـه گدا و تـو جواد ابن رضایی جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست والله گـدایـیِ درت سلطـنت مــاست من میثم آلودۀ بی‌دست و زبانم در باغ بهار تو کم از برگ خزانم مگـذار برِ بـاد بـه کـوی دگرانم بگذار در اطراف گلت خار بمانم من با همه گفتم که جواد است امامم باشد که بخوانی ز ره لطف، غـلامم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻨﻢ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ، ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ، ﺁﺏ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺗﻨﻢ ﺑﺲ ﮐﻪ ﻻ‌ﻏﺮ ﮔﺸﺘﻪ‌ﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺧﺼﻢ ﭘﻨﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ ﺩﺭ ﺳﯿﻪ‌ﭼﺎﻝ ﺑﻼ‌ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ، ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺵ، ﺍﯾﻦ ﺍﺷک ﺩﺍﻣﻦ ﺩﺍﻣﻨﻢ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻼ‌ﻗﺎﺗﺶ ﺭﻭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻤﻨﻮﻉ‌ﺍﻟﻤﻼ‌ﻗﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ، ﻣﻨﻢ ﻗﺎﺗﻞ ﺩﻝ‌ﺳﻨﮓ ﻣﯽ‌ﺧﻨﺪﺩ ﺑﻪ ﺍشک ﺩﯾﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺣﻠﻘﻪ‌ﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻣﯽ‌ﮔﺮﯾﺪ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﮔﺮﺩﻧﻢ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺟﺴﻤﻢ ﺁﺏ ﮔﺸﺘﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊِ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺤﻮ ﮔﺸﺘﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘﺶ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺗﻨﻢ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻭﻗﺖ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﯾﯽ ﻗﺎﺗﻠﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﺧﺮﻣﺎﯼ ﺯﻫﺮ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻗﺼﺪ ﮐُﺸﺘﻨﻢ ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﺎﻕ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﻮﻥ ﻣﯽ‌ﭼﮑﺪ ﺑﺲ ﮐﻪ ﭘﺎ ﺳﺎﯾﯿﺪﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﯿﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻫﻨﻢ ﯾﺎﺩ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﻣﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺨﺘﻪ‌ی ﺩﺭ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﺩ ﺯﺍﺋﺮ ﻭ ﺁﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺪﻓﻨﻢ ﯾﺎﺑﻦ ﺯﻫﺮﺍ «ﻣﯿﺜﻢ» ﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮﻻ‌ّﯼ ﺷﻤﺎ ﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﻫﻢ ﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﻫُﺮﻡ ﺁﺗﺶ ﺍﯾﻤﻨﻢ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فلک یک آسمان خورشید و ماه و اختر آورده ملک ساغر به بزم عاشقان از کوثر آورده به مکّه آمنه بار دگر پیغمبر آورده و یا بنت اسد از جوف کعبه حیدر آورده و یا امّ البنین ماه محمّد منظر آورده عروس فاطمه، لیلا، علیّ اکبر آورده جمال بی مثال حیّ سرمد زاده‌ای لیلا خدا را بهترین عبد مؤیّد زاده‌ای لیلا پسر زادی و یا روح مجرّد زاده‌ای لیلا به خُلق و خوی و منطق هر سه احمد زاده‌ای لیلا محمّد را، محمّد را، محمّد زاده‌ای لیلا قیامت قامتی زادی که با خود محشر آورده الا ای رهروان حقّ! چراغ راه پیدا شد جوانان جهان را رهبری آگاه پیدا شد بشارت اهل دل را، مُلک دل را شاه پیدا شد به روی شانۀ شمس ولایت، ماه پیدا شد ولیّ الله، فرزند ولیّ الله پیدا شد زهی مامی که فرزند ولایت گستر آورده جمال بی مثال حضرت ربّ جلیل است این حسین و حیدر و زهرا و احمد را سلیل است این رخش جّنت، لبش کوثر، دهانش سلسبیل است این کلیم است این، مسیح است این، ذبیح است این، خلیل است این ز آل الله در دشت بلا اوّل قتیل است این برای هدیه در راه خدا دست و سر آورده سزد جبریل از کوثر وضو گیرد، زبان شوید مگر از غنچه‌ی لبهاش گل در وصف او روید ملک در مصحف رخسار او روی خدا جوید بشر عطر محمّد را ز باغ خُلق او بوید نه تنها یوسف زهرا، که دشمن مدح او گوید به حیرت خصم را هم این خدایی‌منظر آورده رخش جنّت، قدش طوبی، دلش کعبه، لبش زمزم پیامش روح قرآن و کلامش آیت محکم به تار طرّه‌اش بسته حیات عالم و آدم نه تنها بیت ثارالله جهان از او شده خرّم ملائک در سما بگرفته‌اند این ذکر را با هم که لیلا بر حسین ابن علی پیغمبر آورده سلام الله بر لیلا و این پاکیزه فرزندش به بازوی ولی الّلهی وجه خداوندش ملائک دستبوس و انس و جان تا حشر پابندش شرافت آستانبوس و شهادت آبرومندش حسین و مجتبی و زینب و عبّاس بوسندش سپهر حُسن را این پاک مادر، محور آورده نبّوت بر جمال کبریایی‌منظرش نازد امامت بر دم گرم شهادت‌پرورش نازد بزرگی سر فرود آورده بر خاک درش نازد شفاعت بر کرامت‌های روز محشرش نازد شهادت بر همه گل‌زخم‌های پیکرش نازد شجاعت بر دو بازویش سلام از حیدر آورده جوانان جهان آیینه‌دار خطّ و آیینش ندیده تا شهادت جز خدا چشم خدا‌بینش به وقت حمله دشمن هم گشاید لب به تحسینش عجب نَبْوَد اگر خون بگذرد از عرشه‌ی زینش عطش گلبوسه‌ها بگرفته از لب‌های شیرینش اگر چه بر پدر دریایی از چشم تر آورده زمین رزمگاه معرکه بدر و پیمبر او قتال پهندشت کربلا صفّین و حیدر او به رزم صحنه‌ی عاشور، ثارالله دیگر او زعیم و اسوه‌ی رزمندگان تا صبح محشر او ز آل الله روز جان‌فشانی پیشروتر او به حق ایمانی از کوهِ گران، محکم‌تر آورده سلام ای آفتاب سرخ عاشورا، علی اکبر! درود ای آرزوی یوسف زهرا، علی اکبر! گل باغ جنان در دامن صحرا، علی اکبر! تویی در بزم جان، ماه جهان آرا، علی اکبر! کرامت کن برات کربلا ما را، علی اکبر! که داغ کربلایت ناله از دل‌ها برآورده تو قرآنی، تو فرقانی، تو یاسینی، تو طاهایی تو در کوی ذبیح الله اعظم، ذبح عظمایی تو اوّل کشته در دشت بلا از آل زهرایی تو از صبح ولادت تا شهادت عشق بابایی تو در دشت بلا، همچون شجر در طور سینایی که نخل «میثم» از باغ کمالاتت بر آورده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب دل بیدارم، دارد سحری دیگر وز زمزمه‌ام بر دل، مانَد اثری دیگر در سامره می‌بینم، قرص قمری دیگر وز بیت ولا بر لب، دارم خبری دیگر از نسل علی آمد، خیر البشری دیگر یا آمنه آورده، پیغامبری دیگر طوبا ثمر آورده، سینا شجر آورده چشم همگان روشن، نرجس پسر آورده من رحمت بی‌حد را، در سامره می‌بینم من خلد مخلّد را، در سامره می‌بینم من جلوه‌ی سرمد را، در سامره می‌بینم من عبد مؤیّد را، در سامره می‌بینم من طلعت احمد را، در سامره می‌بینم من حُسن محمّد را، در سامره می‌بینم ای منتظران! خیزید، با خصم درآویزید در مقدم مهدی گل، از پارۀ دل ریزید ای گمشده! پیدا شو، پیدایش حق را بین آیینه شو و آنگه، آئینه‌ی یکتا بین رخسار دو صد یوسف، در آن رخ زیبا بین بالای دو صد آدم، در آن قد و بالا بین هم نوح پیمبر را، در دامن دریا بین هم موسِی عمران را، در وادی سَینا بین در یک رخ زیبا بین، خوبان دو عالم را خوبان دو عالم نه، پیغمبر خاتم را پیوسته درود از ما، بر نرجس و مولودش بر نرجس و مولودش، بر مهدی موعودش بر مهدی موعودش، بر حجّت معبودش بر حجّت معبودش، بر مقصد و مقصودش بر مقصد و مقصودش، بر سیرت محمودش بر سیرت محمودش، لطف و کرم و جودش لطف و کرم و جودش، حکم و سخن و عزمش حکم و سخن و عزمش، تیغ و عَلَم و رزمش مهر رخ دلجویش، هنگام سحر تابید روشنتر و زیباتر، از قرص قمر تابید از قلب ملک سر زد، در چشم بشر تابید گفتی یم هستی را، پاکیزه گهر تابید چون شعله به کوه طور، از شاخ شجر تابید هنگام طلوع فجر، بر دست پدر تابید در طلعت او دیدند، آئینه‌ی احمد را مانند علی می‌خواند، قرآن محمّد را اوّل سخن توحید، از خالق اکبر گفت هم حمد الهی کرد، هم وصف پیمبر گفت هم آیه‌ی قرآن خواند، هم مِدحَت حیدر گفت هم نام امامان را، تا خویش سراسر گفت از ظاهر و باطن گفت، از اوّل و آخَر گفت آنگه به زبانِ دل، آن حجّت داور گفت: من شاهد و مشهودم، من حجّت معبودم من مقصد و مقصودم، من مهدی موعودم من طوطی گویایِ، گلزار شهیدانم من روشنی چشم، بیدار شهیدانم من آینه‌ی سرخ، رخسار شهیدانم من محیی ایثار و، آثار شهیدانم من وارث مظلوم، انصار شهیدانم من منتقم خون، سالار شهیدانم گلواژه‌ی جاء الحق، بر دست جهانگیرم نقش زَهَق الباطل، بر تیغه‌ی شمشیرم حق وعده به من داده، تا مُلک جهان گیرم بر دوست امان بخشم، از خصم امان گیرم مِهر آرم و خشم آرم، جان بخشم و جان گیرم یار همگان باشم، داد همگان گیرم در سلک شبان آیم، در کعبه مکان گیرم حلقوم ستمگر را، در پنجه چنان گیرم تا نقشِ زمین گردد، اهریمن خودکامی وز ظلم و ستم هرگز، باقی نبُوَد نامی ای روی تو نادیده، دل بُرده ز دلداران ای کار تو پنهانی، یاری ز همه یاران بشکفته دل از نامت، چون لاله که در باران از جام تولاّیت، سر مستی هوشیاران بازآ که بر اندازی، بنیاد ستمکاران با تیغ تو ریزد خون، از سینۀ خونخواران خورشید رُخت در ابر، پوشیده چرا مهدی ای کعبۀ دل‌ رویت، از کعبه درآ مهدی ای با همگان مونس، ای در همه‌جا تنها ای بی تو ز خونِ دل، دریا شده دامن‌ها تا چند زمام دین، در سلطه‌ی رهزن‌ها تا چند جهان لبریز، از گریه و شیون‌ها تا چند خزان حاکم، در دامن گلشن‌ها تا چند بُوَد قرآن، بر نیزه‌ی دشمن‌ها ای نالۀ مظلومان، در گوش تو یا مهدی ای پرچم ثارالله، بر دوش تو یا مهدی باز آی که بنمائی، بر ما رخ زیبا را بازآ که کنی از عدل، پُر عرصه‌ی دنیا را بازآ که همه بینند، آن روی دل‌آرا را بازآ که کنی پیدا، دو گمشدۀ ما را هم تربت محسن را، هم تربت زهرا را حیف است نبیند عبد، رخسار تو مولا را من «میثم» این کویم، اوصاف تو را گویم اوصاف تو را گویم، تا وصل تو را جویم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e