فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴ماموریت ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها
🔸 حجت الاسلام عالی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دروغی به نام فمینیسم ‼️
❌ در پس پرده این ماجرا چه کسانی هستند؟
#حجاب | #خانواده
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
44.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#ببینید
« کجایی بارون
بباری حالا
خونه امید علی میسوزه... »
• مدّاح: #حاج_مهدی_رسولی
- مراسم عزاداری شهادت #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها)
#فاطمیه
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱مجموعهاستوری
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#ایام_فاطمیه #فاطمیه
#ترکی
#فارسی
#استوری
به☝️نفر ارسال فرمائید
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : رضایت من در رضایت فاطمه (س) است
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#عاشقانه_مذهبی #امین_هانیه قسمت 41 بخش سوم برگشتم بہ سمت صدا،حمیدے بود از دوست هاے سهیلے! سرش پ
#عاشقانه_مذهبی
#امین_هانیه
قسمت 41 بخش چهارم
همونطور ڪہ راہ میرفتیم گفت:اوهوم داشت با چند نفر حرف میزد تو و حمیدے رو دید،چنان بہ حمیدے زل زدہ بود شاخ درآوردم.
با تعجب گفتم:وا!
سرش رو تڪون داد:والا!
رسیدیم جلوے ورودے دانشگاہ با شیطنت گفت:مبارڪہ خواهرم،هے از این عاطفہ بد بگو بیین بختتو باز ڪرد!
با خندہ زل زدم بهش و چیزے نگفتم ادامہ داد:منو بگو ڪہ اون بنیامینشم سراغم...
نتونست حرفش رو ادامہ بدہ،دخترے محڪم بهش خورد و جزوہ هاش ریخت.
بهار با حرص گفت:عزیزم چرا عینڪتو نمیزنے؟
با تحڪم گفتم:بهار!
نگاهے بهم انداخت و با اخم گفت:یہ لحظہ فڪر ڪردم از این قضیہ ے عشق هاے برخورد جزوہ اے برام اتفاق افتادہ،میبینے ڪہ دخترہ!
دختر هاج و واج زل زدہ بود بہ بهار،سرم رو انداختم پایین و ریز خندیدم.
خوابم پریدہ بود!
* ادامه.دارد.... *
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
پاور پنت شهادت حضرت زهرا.ppsx
8.37M
✳️پرده نگار القاب حضرت زهرا سلام الله
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#عاشقانه_مذهبی #امین_هانیه قسمت 41 بخش چهارم همونطور ڪہ راہ میرفتیم گفت:اوهوم داشت با چند نفر حرف
#عاشقانه_مذهبی
#امین_هانیه
قسمت 41 بخش پنجم
روے مبل لم دادہ بودم،ڪتاب رو ورق زدم و ڪمے از شیرڪاڪائوم نوشیدم.
موهام ریختہ بود روے شونہ هام و ڪمے جلوے دیدم رو گرفتہ بود.
مادرم از آشپزخونہ وارد پذیرایے شد و گفت:خرس گندہ موهاتو ببند،ڪور میشے بچہ!
همونطور ڪہ سرم توے ڪتاب بود گفتم:بالاخرہ خرس گندہ ام یا بچہ؟
مادرم پوفے ڪرد و گفت:فقط بلدہ جواب بدہ!
لبخندے زدم و دوبارہ مشغول نوشیدن شیرڪاڪائو شدم.
مادرم با حرص گفت:واے هانیہ چقدر بیخیالے تو؟! الان شهریار و عاطفہ میرسن!
دستم رو گذاشتم روے دستہ ے مبل و سرم رو بہ دستم تڪیہ دادم:مامانے میگے شهریار و عاطفہ،نہ رییس جمهور! یہ شام میخواے بدیا چقدر هولے!
مادرم اومد ڪنارم و لیوان شیرڪاڪائوم رو برداشت.
ڪتاب رو بستم و زل زدم بہ مادرم ڪہ داشت میرفت تو آشپزخونہ.
_آخہ یہ پاگشاے دوتا عتیقہ انقدر مهمہ نمیذارے من استراحت ڪنم؟
مادرم نگاہ تندے بهم انداخت و گفت:میگم بچہ ناراحت میشے،حسودے میڪنے!
مادرم بے جا هم نمے گفت،نبودن شهریار تو خونہ آزارم مے داد و ڪمے حساسم ڪردہ بود!
از روے مبل بلند شدم و گفتم:وا چہ حسادتے؟!
صداے زنگ آیفون بلند شد،مادرم سرش رو تڪون داد و گفت:لابد فاطمہ اینان!
بہ من نگاهے ڪرد و گفت:سر و وضعش رو!
بیخیال رفتم سمت آیفون و گفتم:مامان ساعت سہ بعدازظهرہ،شام میخوان بیان!
گوشے آیفون رو برداشتم:بلہ!
صداے زن غریبہ اے پیچید:منزل هدایتے؟
_بلہ.
_عزیزم مادر هستن؟
با تعجب بہ مادرم ڪہ هے میگفت ڪیہ نگاہ ڪردم و گفتم:بلہ!
دڪمہ رو فشردم و گفتم:غریبہ ست با تو ڪار دارہ!
* ادامه.دارد.... *
مداحی آنلاین - داغ هجران - استاد عالی.mp3
1.95M
🏴 #ایام_فاطمیه
♨️داغ هجران
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat