eitaa logo
شـمیم‌وصــٰال•
1.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
8 فایل
°•﷽•° سَلام‌بَرصاحِب لَحظِهایِ اِنتِظار... در کویِ تو معروفَمُ از رویِ تو مَحروم :)💛 ‌ڪپی:ذکر¹صلوآت‌،ظهوࢪآقا.. ادمین تبادل : @eftekhari735753 کانال کتابمون: @enghelabsquare أللَّھُمَ؏َـجِّلْ‌لِوَلیِڪَ‌ألْفَـــــــــرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
••• میانبر رسیدن به خدا "نیت" است کار لازم نیست بکنیم کافی است کارهای را به خاطر انجام دهیم اگر تو این کار باشی نکن بعدی تویی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
حزب‌الهۍبودن‌راباهمه‌تراژدۍهایش‌ دوست‌دارم..♥️🖐🏻 _شهید آوینی
شهید مهدی زین الدین: هر کس شهدا را شب جمعه یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند شادی روح شهدا الفاتحة مع الصلوات
او،از‌خوشی‌دنیا‌گذشت‌‌ برای‌خوشی‌ابدی‌‌..!:) واین‌سختی‌هاراباجسم‌و‌جانش‌‌پذیرفت... نگذاشت‌خوشی‌دنیادرگیرش‌کند ودر‌آخر‌خودش‌را‌به‌معشوقش‌رساند(:'!                                    .احمد.مشلب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش خنثی کردنِ نفس را هم یادمان می دادیـد... می گویند : آنجا که نفس مغلوب باشد عاشق می شوی عاشق که شدی میشوی...🕊 🌺 @ShmemVsal
‌‌ به‌قولِ‌شھید‌بابایی.. جنگ،شلیکِ‌گلوله‌نیست! انجام وظیفه است. حالاهرکس‌به‌هر‌طریق‌که‌از‌دستش‌برمی‌آید؛ یکی‌جھاد‌می‌کند‌باسلاح؛ یکی‌جھادمی‌کندبا‌پولش؛ یکی‌جھادمی‌کند‌باعِلمش؛ هرچیزی‌که‌ازدستِ‌کسی‌بربیاید، برای‌دفاع‌از ، «جھاد» است. محمودمراداسکندری♥️✨ ‌‌‌‌‌‌ [نثار روح شهید یک صلواتی هدیه کنیم]🕊✨ @ShmemVsal
رِفیق برایِ شدن ، هُنَر لازم است... هُنَرِ رد شدن از سیم خاردارِ نَفس... هُنَرِ بِه خُدا رسیدن هُنَرِ تَهذیب... تا هُنَرمَند نشی، نِمیشی!!♥️
محور‌ همهٔ‌ فعالیت‌ های‌ ابراهیم‌ نماز‌ بود در‌ سخت‌ترین‌ شرایط نمازش‌ را‌ اول‌ وقت‌ می‌خواند در‌ سفر یا در جبهه‌ یا در زورخانه وقتی‌ موقع‌ اذان‌ میشد همهٔ‌ کارها را متوقف‌ می‌کرد‌ و‌ اول‌ نمازش‌ را می‌خواند رفتار‌ او‌ ما‌ را به‌ یاد جمله‌ی‌ شهید‌ رجائی‌ می‌انداخت به نمــاز نگوییــد کار دارم به کار بگویید وقـته نماز اســت» |
✨ توی خط مقدم کارها گره خورده بود، خیلی از بچه ها پرپر شده بودند، خیلی مجروح شده بودند. حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد. خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه. یه وضعی شده بود عجیب. توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد و گفت: هر جور شده با بی سیم، محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن. خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند. حاجی بیسم را گرفت و با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت: تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون. تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت! خدا میدونه نفهمیدیم چی شد، وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگویند. خط را گرفته بودند. عراقی ها را تار و مار کرده بودند. با توسل به حضرت زهرا(س) گره کار باز شده بود. 🕊 ‌ ‌ ‌