eitaa logo
شـمیم‌وصــٰال•
1.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
8 فایل
°•﷽•° سَلام‌بَرصاحِب لَحظِهایِ اِنتِظار... در کویِ تو معروفَمُ از رویِ تو مَحروم :)💛 ‌ڪپی:ذکر¹صلوآت‌،ظهوࢪآقا.. ادمین تبادل : @eftekhari735753 کانال کتابمون: @enghelabsquare أللَّھُمَ؏َـجِّلْ‌لِوَلیِڪَ‌ألْفَـــــــــرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
تو وصیتش گفته هر کی زیارت عاشورا بخونه و از طرف من به سیدالشهدا ابراز ارادت کنه یا حاجتشو میگیرم یا اون دنیا براش جبران میکنم ♥️•••|↫ ♥️•••|↫ 💌 https://eitaa.com/ShmemVsal💌
تنها ترافیک قشنگی که دلم میخواد، توش گیر کنم...😭🖤🥀 @ShmemVsal
{☃❄️} • • ✨گاهـــۍ یڪ تلنگر مۍ تۅانـد همـین باشد ... ڪہ شہیدۍ بـگۅید : 🌷ما از حـلالش گذشتیم شما از حــرامش نمۍ تۅانیـد بگذرید ؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‌[🕊🏳]•••• آری؛ رَفتـ وُ رَفتـَند...🌿 تا آراّمـ سَر بر بالیّـن بُگـذاری🪁 او بـَرای آرامـِش تو جـاّنــ، داد...♥️ حاّلـ تو چه کــَردی برایِ او...(": @ShmemVsal
•••🤍🕊 رفیقش مۍگفت'' درخواب‌محسن‌رادیدم‌که‌مۍگفت: هرآیه‌قرآنۍ‌که‌شمابراۍشهدامۍخوانید دراینجاثواب‌یك‌ختم‌قرآن‌رابه‌اومۍ‌دهند📖'' ونورۍهم‌برای‌خواننده‌آیات‌قرآن فرستاده‌مۍشود.. 🤍🕊~> 🌱 ۵ صلوات به نیابت شهدا @ShmemVsal
شھیدشدن‌دل‌میخواهد.. دلۍڪہ‌آنقدرقو؎باشدو بتواندبریده‌شود‌ازهمہ‌؎تعلقات..! دلۍڪہ‌آرام،لِہ‌شودزیرپایت‌🖐🏽 وشھدادلداربۍدل‌بودند..💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @ShmemVsal
🎀💌 بہ‌دو‌چیز‌خیلی‌علاقہ‌داشت: ←موهاش🧔 ←موتورش🏍 قبل‌از‌رفتن‌به‌"سوریه" موهاش‌ُڪوتاه‌کرد موتورشم‌بخشید ..(: ☝💚 🚶 [ ° @ShmemVsal
💠کسانی به امام‌ زمانشان خواهند رسید که‌ اهل‌ِ سرعت‌ باشند و اِلا تاریخ‌ِ کربلا نشان‌ داده کھ‌ قافلہ‌ۍ حسین علیه‌السلام معطل‌ کسے نمۍماند... 🕊 🌱 @ShmemVsal
- پیشونی‌بندهاروباوسواس‌زیرورو می‌کرد… پرسیدم:دنبال‌چی‌می‌گردی؟ گفت:سربندیازهرا! گفتم:یکیش‌روبردارببنددیگه، چه‌فرقی‌داره؟ گفت:نه!آخه‌من‌مادر‌ندارم…:) 👀🌱
-همسࢪ شهید حججۍ: موقع‌پࢪوݪباس‌مجݪسۍیواشکۍبهم‌گفت: 《هنوزنامحࢪمیم‌،تابپسندۍبࢪمیگࢪدم》 ࢪفت‌وباسینۍآب‌هویج‌بستنۍ‌بࢪگشت. بࢪاۍهمه‌خࢪیده‌بودجز‌خودش.گفت‌میݪ‌نداࢪم. وقتۍخیݪۍ‌اصࢪاࢪکࢪدیم‌مادࢪش‌ݪوداد که‌ࢪوزه‌گࢪفته. ازش‌پࢪسیدم:《حاݪاچࢪا امࢪوز؟!》 گفت:《مۍخواستم‌گࢪه‌ای‌توکاࢪمون‌نیفته وࢪاحت‌بهت‌بࢪسم...》 🌿
انسان يڪ تذڪر در هر ٤ ساعت بخودش بدهد بد نيست /: بهترين موقع! بعد از نماز وقتی سر به سجده می‌گذاريد ، مروری بر اعمال صبح تا شب خود بيندازد ✓ آيا ڪارمان برای رضای خدا بود🙃!؟ _شهید محمد ابراهیم همت🦋
«دنیا رنگِ گناه دارد دیگر نمی‌توانم زنده بمانم، ان شاءاللّٰه امام حسین(؏) و حضرت زهرا(س) و امام رضا(؏) در قبر می‌آیند» • شهید هادی ذوالفقاری• 🕊 ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌
شب که دیر می‌اومد خونه درنمیزد . از روی دیـوار میپرید تو حیاط و تا اذان صبح صبـرمیکرد . بعد به شیشه مۍزد✨ و همہ را برای نماز بیدار میکرد بعد از شھادتش مادرم هر شب با صدای برخوردباد به شیشه می‌گفت : ابراهیم اومده ..! _شهید ابراهیم هادی... ╭───── • ◆ • ─────╮ @ShmemVsal ╰───── • ◆ • ─────╯
+از‌کجـا‌گرفتـی؟! -چیـو؟ +رزقِ‌شهادت.. -خلـوت‌هـای‌نیمـه‌هـایِ‌سحـر!
!! بهار ۵۹ در اوضاعی که بحران اقتصادی و وضعیتی رقت‌بار بر شهر سنندج حاکم بود و کمبود دارو، روغن نباتی، سوخت، آذوقه و مایحتاج عمومی کمر مردم را خم کرده بود، گروه‌های مسلح غیرقانونی در قامت مدیران تحمیلی حاکم بر شهر سنندج سرگرم جنگ قدرت، فزون‌طلبی و سهم‌خواهی بودند. آن‌ها ضمن به کارگیری ترفند برون فکنی، همچنان ضعف‌های اداره شهر را به دوش پاسداران انقلاب و شبه نظامیان کُرد که شهرهای جنوب، شمال غربی و شمال شرقی سنندج را تحت کنترل داشتند می‌انداختند. گفته می‌شود به دلیل توسعه روز افزون تشکیلات سیاسی نظامی گروه‌ها و افزایش حجم نیروی انسانی آن‌ها، میزان کمک استانی کمتر از ظرفیت یاد شده بود و این کمک‌ها کفاف جمعیت فعلی سنندج را نمی‌داد. با احتمال وقوع جنگ‌های درون جبهه‌ای و گسترش مقابله مجدد با جمهوری اسلامی، این کمک‌ها در انبارهای متعلق به هر یک از گروه‌ها ضبط شده بود. یکی از شهروندان سنندجی در بیان خاطرات آن زمان می‌گوید: سه روز بود که شیر گیرمان نمی‌آمد و  بچه خیلی گرسنه بود. دیگر طاقت نداشت و همین‌طور بی‌تابی می‌کرد. گریه‌های پیوسته او ناچارم کرد برای پیدا کردن شیر بیرون بیایم که آن از خدا بی‌خبر جلویم را گرفت. گفتم که: می‌خواهم از در و همسایه برای بچه شیر بگیرم. گفت: بچه را به من بده  تا به او شیر بدهم.  بعد به زور جگر گوشه‌ام را گرفت و به دهان او شلیک کرد. سیاوش جوادیان یکی از نظامیان حاضر در صحنه نیز در این‌باره می‌گوید: گرسنگی و بی‌غذایی امان مردم را بریده بود. فشار گروه‌های ضدانقلاب باعث شده بود بچه‌های مریض، بدون دارو و بیمارستان در برابر چشم‌های نگران اعضای خانواده بمیرند و کسی نتواند برای آن‌ها کاری انجام دهد.... 📚 کتاب "بیست و دو روز نبرد" مجید نداف
دلـت کـه گرفـت بـا رفیـقی درد و دل کـن کـه آسمـانـی بـاشد ایـن زمینـی ها در کـار خـود مـانـده انـد ..
‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ماباڪسے‌رفیق‌شدیم ڪہ‌چهارتیڪہ‌استخونه باکسے‌رفیق‌شدیم ڪہ‌اسمش‌دوبخشه گمنام‌ولی همین‌رفیق معرفتش یہ‌دنیاست:). .❤ @ShmemVsal
شهادت‌ . . مرگ‌انسان‌های‌زیرک‌وهوشیاراست‌که‌؛ نمی‌گذارنداین‌جان،مُفت‌ازدستشان‌برود. . !
خدایا... آن‌قدر به ما قدرتِ تحمل ده، که اگر از زمین و آسمان، رگبار دشمنی و باران تهمت ببارد، در ایمان خالصانه‌ی ما به تو، خللی وارد نشود...!
همیشہ‌میگفـت↓..! بـٰانو؎دوعـٰالم‌مـزارنداره؛ اگہ‌شھیدشدیم؛بایدخجـٰالت‌بڪشیم مـزارداشتہ‌بـٰاشیم..! شھـیدشدوپیڪرش‌برنگشت...シ!✋🏻🥺" -شهید میثم نظری 🌱
جورے زندگـی‌ ڪن ڪـــسانے ‌ڪہ تو را‌ ميےشِناسَند‌ «اما خُدا را ‌نمے‌‌شِناسَند» بـ‌ واسطه‌ ے ‌آشنایے‌ با تـو‌ با‌ خُدا آشنا ‌شَوَند .  .  . 💗
بـزرگۍمۍگفـت: تڪیہ‌ڪن‌بہ‌شھـدا؛شھـداتڪیہ‌شـون‌خـداسـت. اصـلاڪنار‌گل‌بنشـینۍبـوۍگـل‌مۍگیـرۍ؛ پس‌گلسـتـان‌ڪن‌ڪل‌زندگیـت‌رو بـٰایـٰادشھـدا...!' ♥️ ‌‌
_ اهـل‌شوخـے‌بـود ... بـسیاراهـل‌شـوخے‌بـودبراۍاین‌کہ‌ دیگران‌مخصوصاطلاب‌رابخنداند، هـرکارۍانجام‌می‌دادمثلابہ‌رفقاے هـم‌پـایـہ‌اےمـےگـفـت‌بـااوڪشتے بـگیرندواونـیـزدرحـیـن‌ڪشتےبـا حـالـتےڪہ‌دیـگـران‌رابـخـنـدانـد، خـودش‌رابہ‌زمـیـن‌مـےانـداخـت. ازبعدازاربعین‌هم‌ڪہ‌براۍکمک‌بہ‌ جـمـع‌شـدن‌اغـتشاشات‌مۍرفت، هـرگزباڪسےدرباره ڪارهایےکہ‌ انجام داده‌ بودصحبت‌نمےڪرد؛ امااگردرحـین‌خدمت‌ڪردن‌چیز خـنـده‌دارےدیده‌بودحـتـمابراے همہ‌تعریف‌مےڪرد ...🌱
توی ماشین داشت اسلحه🙃✨ خالی می‌کرد، باچند تا بسیجی دیگه. از عرق روی لباس‌هایش🦋🌱 می‌شد فهمید، چقدر کار کرده.... کارش که تموم شد از کنارمان داشت می‌رفت. به رفیقم گفت: چطوری مش علی؟ 🫀👀 به علی گفتم: کی بود این؟ گفت: جانشین فرمانده. گفتم:🫧🙃 پس چرا داره بار ماشین رو خالی می‌کنه؟! گفت: یواش یواش 🥹💔اخلاقش میاد دستت....
آرزوی محالیست اما، کاش عاقبت مانیز تابوتی شود کہ پرچم سہ رنگ قاب آن مےشود..
{🖤🥀} • • خاطرات شهدا يکي از مسئولين کاروان شهدا مي‌گفت: پيکر شهدا رو واسه تشييع مي‌بردن... نزديک خرم آباد ديدم جلو يکي از تريلي ها شلوغ شده اومدم جلو ديدم... يه دختر 14،15 ساله جلو تريلي دراز کشيده، گفتم: چي شده گفتن: هيچي اين دختره اسم باباشو رو اين تابوت ها ديده گفته تا بابامو نبينم نميذارم رد شيد بهش گفتم : صبر کن دو روز ديگه مي‌رسه تهران معراج شهدا، برميگردوننشون... گفت: نه من حاليم نميشه، من به دنيا نيومده بودم بابام شهيد شده،بايد بابامو ببينم تابوت هارو گذاشتم زمين پرچمو باز کردم يه کفن کوچولو درآوردم سه چهارتا تيکه استخوان دادم هي ميماليد به چشماش، هي مي‌گفت بابا،بابا... ديدم اين دختر داره جون ميده گفتم: ديگه بسه عزيزم بذار برسونيم گفت: تورو خدا بذار يه خواهش بکنم؟ گفتم: بگو گفت: حالا که ميخوايد ببريد به من بگيد استخوان دست بابام کدومه؟ همه مات و مبهوت مونده بودن که ميخواد چيکار کنه اين دختر اما... کاري کرد که زمين و زمانو به لرزه درآورد.. استخوان دست باباشو دادم دستش؛ تا گرفت گذاشت رو سرش و گفت: "آرزو داشتم يه روز بابام دست بکشه رو سرم..." ✨ یازهرا (س) تو رو خدا یه جور زندگی کنیم که فردای قیامت بتونیم جواب این جور چیزا رو بدیم • • {🥀🖤}