eitaa logo
بینش مطهر || مطهَرین
2.1هزار دنبال‌کننده
898 عکس
177 ویدیو
78 فایل
دبیرخانه بینش مطهر استان قم ✔️کانال جامع اندیشه های شهید مطهری ✔️برگزاری دوره های معرفتی کاربردی شماره تماس 09193533133 @H_sami84 : مسئول شعبه ⭕️انتشار مطلب باذکر منبع بلامانع است.
مشاهده در ایتا
دانلود
📌متن زیر خاطره آقای عضو شورای سیاست گذاری دبیرخانه بینش مطهر استان قم است. مدت ها قبل با یکی از شاگردان شهید مطهری ره؛ آقای دیداری داشتیم. شاید در حدود 70 سال داشته باشند. آدم صاحب نظری در مسائل تربیتی هستند. ❇️دو تا نکته جالب گفتند که به نظرم برای الهام بخش است. 1️⃣ شهید مطهری اینطور شاگرد پروری می کرد که به شاگردش می گفت برو این 7 جلد کتاب (مثلا تاریخ تمدن ) رو بخون بعد بیا در موردش با هم صحبت کنیم. ببینم چی فهمیدی و ... . 2️⃣ دوم اینکه گفت یکبار از استاد مطهری ره پرسیدم شما روزی چقدر مطالعه می کنید؟ استاد یه نگاهی کرد و گفت تا سر حد مرگ! حالا هر گاه یکی از بینش پژوهان سر کلاس گفت آقا مقرری مطالعاتی این هفته زیاده و نمی رسیم بخونیم. استاد کلاس باید این جمله شهید مطهری رو بهش یادآوری کنه؛ مطالعه تا ! بیخودی که یه نفر مطهری نمیشه. زحمت کشیده آقا، زحمت! ------------------•[]💠[]•--------------- @shmotahari کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
🖋 : در ارتباط با قدرت علمی استاد بد نیست در اینجا یک خاطره از ایشان اشاره کنم یک روز در همین سال‌های اخیر قبل از انقلاب در منزلشان خدمت ایشان بودم به مناسبتی مطالبی فرمودند از جمله اینکه: افراد از نظر استعداد یاد گرفتن و فراگیری مطالب بر دو گونه اند ◀️ برخی در سنین جوانی از قدرت فوق العاده ای برخوردارند و تا چند سال می توانند به شدت بیاموزند ولی وقتی به اصطلاح پا به سن می گذارند دیگر گویی استعداد آنها خشک می‌شود و فقط به هر آنچه که تا آن موقع آموختن اکتفا می کنند. عموم افراد و دانشمندان از این سنخ هستند. ◀️ اما در مورد برخی مطلب طور دیگری است یعنی همیشه دارای قدرت فراگیری هستند و من(شهید مطهری) از این دسته هستم من امروز من بیشتر از گذشته در خودم آمادگی برای آموختن احساس می کنم( توجه می فرمایید که این سخن مربوط به یکی دو سال قبل از شهادت استاد است) من امروز دلم می خواهد که دائماً مطالعه کنم و بیاموزم و تدریس کنم و بیاموزانم. بعد فرمودند: 🔰یکی از تفضّلات الهی بر من این است که در حالی که بسیاری از دانشمندان اهل نظر هر چند سال یکبار در نظریات خود تجدیدنظر می‌کنند و به اصطلاح تغییر رای نمی‌دهند و گاه تا آخر عمر به چندین عقیده متفاوت و متضاد گرایش پیدا می‌کنند من از ابتدای جوانی تا حال، حتی یک سطر هم نوشته ام که بعدا ببینم غلط بوده است به حمدالله هرچه که نوشته‌ام و اندیشیده ام از همان روزهای اول تا حالا هنوز هم بر همان عقیده ام.گاه به نوشته های سی سال پیش خودم نگاه می کنم ،البته تکامل برایم پیدا شده؛ یعنی یک نظری داشتم به اجمال اکنون تفصیل داده ام، برایم پخته تر شده . یا اینکه ببینم یا یک دلیل برای مطالبی داشته و به دلایل دیگری رسیده ام ، ولی اینکه ببینم چیزی گفته ام و یا نوشته ام که اکنون به آن معتقد نیستم و نظرم چیز دیگری است ،چنین چیزی نیست و من این را یکی از الطاف بزرگ الهی برای خودم می دانم. روایت حسین غفاری 📚سرگذشت های ویژه از زندگی‌شهید مطهری ------------------•[]💠[]•--------------- @shmotahari کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
Khamenei.ir13891112_2812_64k.mp3
زمان: حجم: 2.89M
🎧 🎙خاطره‌ی رهبر انقلاب اسلامی از روز بازگشت امام به ایران ⏳۱۲ بهمن ۵۷ ------------------•[]💠[]•--------------- @shmotahari کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
🔰 *صیاد* را به خاطر خواندن نماز شب تنبیه کردم؟؟!! 🔸قبل از انقلاب یکی از روش‌های آموزشی در ارتش این بود که کسانی را تربیت کنم که هر وقت لازم باشد بتوانند با هلی‌کوپتر یا هواپیما و با چتر در میان افراد دشمن فرود بیایند در بین آن‌ها نفوذ کنند و به آن‌ها ضربه بزنند. 🔸دانشجویان سال سوم دانشکده افسری آمده بودند. سال ۱۳۴۵ برای همین آموزش، برای گذراندن دوره‌های رنجر و هوابرد. به من گفتند که ارشد این بچه‌ها کسی است به نام علی صیاد شیرازی که خیلی مذهبی است، هوایش را داشته باشید. مذهبی بودن آن زمان، یعنی اینکه این آدم مشـکوک اسـت، این را که درباره صیاد گفتند من به او حسـاس شده بودم، میخواستم ببینم او کی هسـت، چه کار می‌کند. 🔹دوره رنجر و هوابرد در مرکز پیاده شـیراز شـروع شد. می‌بایست پیاده‌روی‌های طولانی می‌کردیم. از ساعت ۳ صبح این پیاده‌روی شروع می‌شد، آنقدر پیاده با کوله و تجهیزات سنگین می‌بردیم‌شان که عرق از چهار ستون بدن‌شان راه بیفتد. میخواستم پیاده‌روی را شروع کنم که دیدم ارشـد دانشجو‌ها نیسـت، یعنی همان علی صیاد شیرازی، پرسیدم کجاست این ارشد؟ نفر دوم بعد از او که معاونش بود، گفت: استاد، توی مسجد پادگانه! 🔹رفتم مسجد، دیدم ایستاده و نماز می‌خواند، نمازش هم نماز عادی نبود. انگار اصلا ندید که ما آمدیم توی مسجد. ایستادم تا نمازش تمام شد، گفتم «دانشجو صیاد شیرازی». زود بلند شد، سلام نظامی داد و خبردار ایستاد. گفتم «زود توضیح بدید، شما نماز صبح می‌خوندید؟ الان که وقت نماز صبح نیست». گفت: خیر استاد، من نماز شب میخوندم. 🔸گفتم نماز شـب؟ سـر در نیاوردم و شـروع کردم داد و فریاد. شما چه طور ارشدی هستید؟ زود بیست حرکت پا انجام بدید و خودتون رو به بقیه برسونید. تنبیهی را که برایش در نظر گرفته بودم، انجام داد و آمد و خودش را به گروه رساند. توی تمرین می‌دیدم که همه دانشـجو‌ها دوسـت دارند او کنار سـتون دانشجو‌ها بدود و شعار بدهد، با شعار‌های او روحیه می‌گرفتند، شعار‌هایی که می‌داد بیشـتر جنبه دینی داشت، شـعار‌های مذهبی بود. 🔸یـک روز تـوی همین پیاده‌روی‌ها از دور دیدمش، نزدیکتر که رسـید، دیدم از سـر و رویش بخار بلند شـده، احسـاس کردم دارد ذوب می‌شود. گفتم: «دانشجو شیرازی شما می‌توانید کارتون را آرام‌تر انجام بدید». این کار با قواعد آموزش تکاوری هم مطابقت داشت. جوابم را نداد، همینطور می‌دوید. یکی از دوسـت‌هایش از پشـت سـر رسـید، اجازه گرفت و گفت: اسـتاد ایشـون روزه‌اند، هفده روزه که روزه میگیرد. با تعجب گفتـم «روزه هم می‌گیرد، الان تـوی آموزش؟» بقیه دانشجو‌ها با جیره غذایی قوی‌ای که داشتند به سختی می‌توانستند تحمل کنند، بعضی‌ها نتوانستند ادامه بدهند و بُریدند، حالا مانده بودم که این بچه با زبان روزه چطور می‌تواند طاقت بیاورد. 🔹بعد از تمام شدن دوره خواستمش، توی این دوره سخت که این همه با زحمت و تلاش کار می‌کرد و آخرش هم بالاترین نمره را آورده بود، کارش را دیده بودم، می‌خواستم فکرش را هم ببینم. آمد و روبروی من ایستاد و محکم پا کوبید. گفتم: «دانشجو شیرازی، شما که در این دوره سخت بیشترین نمره را آورده‌اید از این دوره چه درسی گرفتید؟» جوابی را داد که هنوز یادم اسـت، چون جا خوردم، هر چند که به روی خودم نیاوردم. گفت:ایستادگی در برابر مشکلات و معرفت بـه خـدا در عمـق سختی‌هاسـت. 🖋️خاطرات امیر غضنفر آذرفر 📚 برشی از "کتاب فرمانده شجاع" اثر سرتیپ دوم بازنشسته دکتر ابوالقاسم کیا ✨۲۱ فروردین سالروز شهادت شهید صیاد شیرازی✨ ------------------•[]💠[]•--------------- @shmotahari کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
🔰مطهری، شاگرد اوّل 💢 ‏_اللّه‏_جوادی_آملی، درباره امتحان مرحوم در دانشگاه تهران می‏فرمايد:  «وقتی ایشان از قم به تهران آمدند، در اوّلین دوره امتحانات مدرّسی معقول و منقول شرکت کردند.  پس از آن، وقتی ایشان از تهران به قم آمدند،.... [برای ما] تعریف کردند که در جلسه امتحان، ممتحنین [برخی] مسایل فلسفی را از من پرسیدند و بعد هیأت ممتحنه به اتفاق گفتند که چه کنیم نمره‏ای بالاتر از بیست نیست و اگر نمره‏ای بالاتر از بیست بود، به شما می‏دادیم. استاد مطهری به اعتراف هیأت ممتحنه، در رشته معقول و فلسفه شدند و نمره بیست گرفتند». ------------------•[]💠[]•--------------- https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221 کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
♨️خاطره ای از شهید مطهری درباره ی امر به منکر به جای نهی از منکر 🌱در ایامی که در قم بودیم، تازه این شرکتهای مسافربری راه افتاده بود. آمدیم به قصد مشهد سوار شدیم. بعد از مدتی من احساس کردم راننده اتوبوس نسبت به شخص من که معمّم هستم، یک حالت بغض و نفرتی دارد. نه من او را می‏‌شناختم و نه او مرا می‏‌شناخت. ما یک سابقه شخصی نداشتیم. در ورامین که توقف کرد، وقتی خواستم از او بپرسم که چقدر توقف می‌کنید، با یک خشونتی مرا رد کرد که دیگر تا مشهد جرأت نکنم یک کلمه با او حرف بزنم. پیش خودم توجیهی کردم، گفتم لابد این لااقل مسلمان نیست، مادّی است، یهودی است. پیش خودم قطع کردم که چنین چیزی است. 🍃یادم هست آن طرف سمنان که رسیدیم، بعدازظهر بود، من وقتی رفتم وضو بگیرم تا نماز بخوانم، همین راننده را دیدم که دارد پاهایش را می‌شوید. مراقب او بودم، دیدم بعد که پاهایش را شست وضو گرفت و بعد نماز خواند. حیرت کردم: این که مسلمان و نمازخوان است! ولی رابطه‌اش با من همان بود که بود. 🍂شب شد. پشت سر من دو تا دانشجوی تربتی بودند. آنها هم می‌خواستند ایام تعطیلات بروند خراسان (تربت). او برعکس، هرچه که نسبت به من اظهار تنفر و خشونت داشت، نسبت به آنها مهربانی می‌کرد، آنها را دوست داشت. شب که معمولاً مسافرین می‌خوابند، از یکی از آنها خواهش کرد که بیاید کنارش با هم صحبت کنند تا خوابش نبرد. او هم رفت. 🍃هنگامی که همه خواب بودند، یک وقت من گوش کردم دیدم این راننده دارد سرگذشت خودش را برای آن دانشجو می‌گوید. من هم به دقت گوش می‌کردم که بشنوم. اولاً از مردم مشهد گفت که از آنهایشان که با آخوندها ارتباط دارند بدم می‌آید؛ فقط از آنها که اعیان هستند، در «ارک» هستند خوشم می‌آید. گفت: خلاصه این را بدان که در میان همه فامیل تنها کسی که راننده است منم. باقی دیگر دکتر هستند، مهندس هستند، تاجر هستند، افسر هستند. بدبختِ فامیل منم. گفت: علتش چیست؟ گفت: من سرگذشتی دارم. پدر من آدم مسلمان و بسیار متدینی بود. من بچه بودم، مرا به دبستان فرستاد. پیش‌نماز محلّه از این مطلب خبردار شد، آمد پیش پدرم گفت: تو بچه‌ات را به مدرسه فرستاده‌‏ای؟! گفت: بله. گفت: ای وای! مگر نمی‌‏دانی که اگر بچه‌ات به مدرسه برود لامذهب می‌شود؟ پدر من هم از بس آدم عوامی بود، این حرف را باور کرد. من هم که بچه بودم. پدرم دیگر نگذاشت دنبال درس بروم. مرا دنبال کارهای دیگر فرستاد. یک روز بعد از اینکه زن و بچه پیدا کردم فهمیدم که اصلاً من سواد ندارم. معمّا برای من حل شد که این آدم، بیچاره خودش مسلمان است ولی خودش را بدبختِ صنفِ من می‌داند، می‌گوید: این عمامه به سرها هستند که ما را بدبخت کردند. این یک جور نهی از منکر است، یعنی رماندن، بدبخت کردن مردم و دشمن ساختن مردم با دین و روحانیت. بعد من پیش خود گفتم: خدا پدرش را بیامرزد که فقط با آخوندها دشمن است، با اسلام دشمن نشد؛ باز نمازش را می‌خواند، روزه‌‏اش را می‌گیرد، به زیارت امام رضا می‌رود.این، به طور غیرمستقیم بر ضرر اسلام عمل کردن است. 📕حماسه حسینی ، ج۱ ، ص۲۳۷ ------------------•[]💠[]•--------------- https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221 کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
🔰من یک مرتبه دیدم مثل اینکه حوزه قم زیرورو شد. یک حالت هول عجیبی به افراد افتاد. 🔸 در سال 25 که مرحوم آقا سید ابوالحسن فوت کرد و آقای بروجردی مرجع شد من در فاصله چند روز گفتم تمام مشکلات من در باب «خلافت» حل شد، یعنی گذشته را در پرتو حال شناختم. 🔻آقای آقا سید ابوالحسن «مرجع کل فی الکل» بود و من حدود هشت سال بود که در قم بودم و افراد زیادی را می ‏شناختم که آدمهای خوبی بودند. 🔸در آن چند روز یکمرتبه می‏ خواست یک قدرت بزرگ روحانی از مقامی به مقام دیگر منتقل شود، یک امتحان بسیار بزرگ. من یکمرتبه دیدم مثل اینکه حوزه قم زیرورو شد. یک حالت هول عجیبی به افراد افتاد. حال، هرکسی گرایشی به یک آقا داشت. در راه گرایش به این آقا و کوبیدن بقیه آقایان همه چیز فراموش شده بود. مثل اینکه موقتاً همه، همه چیز را فراموش کرده بودند. یک حالت جنون آمیزی به وجود آمده بود. این آن را تعدیل می‏ کرد و آن یکی را تفسیق، و دیگری به عکس. 🔻گفتم سبحان اللَّه! بشر چه موجودی است! پس اگر روزی پیغمبری بخواهد بمیرد و یک خلافت به آن عظمت بخواهد منتقل شود، می‏ بیند آن عادلترین عادلها تبدیل می ‏شود به فاسق‏ترین فاسقها. 🔸از امتحانهایی که در زمان حاضر برای بشر پیش می ‏آید انسان می ‏تواند طبیعت بشر در گذشته را بفهمد، که می ‏فهمد. همین ماها هم اگر بودیم از همین کارها می‏ کردیم. چیز عجیبی نیست که انسان فکر می ‏کند آدمهای خیلی استثنایی آمدند خلافت علی علیه السلام را غصب کردند. نه، اگر ماها هم بودیم همین کارها را می‏ کردیم. منبع: فلسفه تاریخ، ج1، ص180 ------------------•[]💠[]•--------------- https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221 کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
💫نيمه شب و ياد استاد 🔰اواخر شب بود و ما با هزاران اندوه از بيمارستان به منزل بازگشتيم. اصابت تير جمجمه را سوراخ كرده بود و كبوتر روح پدر به آسمان پركشيده بود. هر كدام از ما با دريايي از غم و گلويي فشرده از بغض سربر بالين نهاديم، خواب از چشمهاي ما فرسخ ها فاصله داشت غرق در افكار خود بوديم و عقربه هاي ساعت به عدد و نزديك مي شدند. سكوت نيمه شب را صداي زنگ ساعت پدر شكافت، كه از زمان طلبگي اش هرگز آنرا ترك نكرده بود، آن شب هم انتظارش را مي كشيد، ساعت مدتها زنگ مي نواخت اما هيچ دستي به سوي سجاده استاد دراز نشد. آن شب صداي زنگ ساعت، غمگين ترين نوحه فراق استاد بود.  🎙راوي: فرزند ------------------•[]💠[]•--------------- https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221 کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
🔰اهتمام شهید مطهری به حجاب بانوان در دانشکده (قبل از انقلاب):          🎙سیدمحمدباقر حجتی، یکی از شاگردان استاد شهید مطهری در خاطره ای نقل می کند: 🌀«در یکی از سال هایی که شمار داوطلبان ورود به ـ در زمان قبل از انقلاب ـ رو به افزایش نهاده بود، تعداد بسیاری از آنان را دختران و زنان بی حجاب تشکیل می داد. استاد شهید مطهری که این مطلب را قبلاً پیش بینی کرده بودند و از آن جا که سخت تلاش می کردند که فضای دانشکده با ورود زنان بی حجاب آسیب نبیند، در یکی از جلسه های شورا پیشنهاد کردند که دختران و زنانی که می خواهند در این دانشکده به تحصیلات خود ادامه دهند، باید با باشند، وگرنه دانشکده از پذیرش آنان برای ادامه تحصیل، معذور است. این پیشنهاد، مورد تصویب اعضای شورا و رئیس وقت دانشکده ـ که شخصیتی آرام و متین بود و به استاد، بسیار احترام می گذاشت ـ قرار گرفت. 🔹قبل از شروع کنکور اختصاصی دانشکده، استاد گران مایه، تعداد زیادی روسری تهیه کردند و در روزهایی که در رسانه های گروهی از تعریف و تمجید می کردند، تعدادی از این روسری ها را به نگهبان درب جنوبی و تعدادی دیگر را به نگهبان درب شمالی دانشکده سپردند و به آنها فرمودند: به هر داوطلب زن که بدون حجاب وارد دانشکده می شود، یکی از این ها را هدیه کنید تا بدون حجاب، به دانشکده ای که بسان یک مکان مقدس اسلامی است، وارد نشود. از این روسری ها استقبال خوبی به عمل آمد، تا آن جا که بیشتر خانم هایی که برای شرکت در امتحان ورودی به دانشکده آمده بودند، با حجابی کامل یا نسبی دیده شدند. گرچه این عمل در زمان حاضر ساده به نظر می رسد، در آن روزگاران قبل از انقلاب، کاری دشوار و خطرناک و بسان وارد کردن دست برهنه در لانه زنبور بود که کسی در خود، جرئت چنین کاری را نمی دید». ------------------•[]💠[]•--------------- https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221 کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره ای شنیدنی آیت الله مصباح یزدی از ارادت عجیب آیت الله بهجت نسبت به حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) و تبرک جستن به خاک پای زائران حرمش • ماییم گدای حضرت معصومه • محتاج عطای حضرت معصومه • همراه رضا ز دیده خون می‌ریزیم • در روز عزای حضرت معصومه ▪️وفات حضرت معصومه سلام الله علیها تسلیت باد. ------------------•[]💠[]•--------------- https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221 کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
📌 : 🎙دکتر حسین غفاری: 🔰 به قدری بزرگوار بودند که متن‌هایشان را به شاگردهایشان می‌دادند تا بخوانند و اشکالات را بگیرند. اغلب آثارشان را به من می‌دادند و نظرم را جویا می‌شدند و در بسیاری از موارد کتاب­هایشان را بر اساس این‌گونه نظریات تدوین می‌کردند. در سال 53 که انتشارات حکمت را درست کردیم، وقتی استاد از این موضوع باخبر شدند، روزی که برای گرفتن درس منظومه به منزلشان رفته بودم، به من گفتند: نمی‌شود که من به تو کتاب ندهم. بمان تا کتابی را پیدا کنم و نیم ساعتی کشوهایشان را گشتند و 💢گفتند: آقایان و موقعی که در آموزش و پرورش بودند از من خواستند کتاب دینی بنویسم که نوشتم. اما چاپ نشد. حالا بیا بخوان و نظرت را بگو و بعد هم چاپ کن. کتاب را گرفتم و حاشیه‌هایی بر آن نوشتم. استاد پاسخ‌های مفصلی بر این حواشی دادند و سرانجام، یک کتاب 150 صفحه‌ای تبدیل به مجموعه‌ای هفت جلدی شد. این سعه صدر، این بلندمنشی و احترام به کسی که در مقابل علم ایشان، هیچ بود، این همه تواضع و نقدپذیری، از ایشان وجودی ممتاز ساخته بود. 📔ماهنامه شاهد یاران، شماره 5و6، فروردین و اردیبهشت 1385، ص 28 ------------------•[]💠[]•--------------- https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221 کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
🎙 🔰 در سال ۲۱ روز بیست و پنجم بود (روز وفات حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه)، ما در مدرسه نیماورد اصفهان بودیم، بعدازظهر بود، خوابیده بودیم، از خواب که بیدار شدیم یک وقت صدای مرحوم حاج میرزا علی‏ آقا را شنیدم. طلبه‏‌های آن مدرسه به مناسبت وفات از ایشان خواهش کرده بودند، آمده بود برای طلبه‌‏ها موعظه می‌کرد و بعد هم ذکر مصیبت. 🖌حدیث دارد که در قیامت فریاد می‌کشند: «أینَ الرَّجَبیون» رجبیون کجا هستند؟ 🔅 این مرد با همان آهنگی که داشت و با آن حال و روحی که داشت این تعبیر را به کار برد: آن وقتی که بگویند «أینَ الرَّجَبیون» و ما در پیشگاه پروردگار باشیم، در ماه رجب هیچ چیزی نداشته باشیم و اصلًا جزء رجبیون شمرده نشویم، چه خواهیم کرد؟؟؟؟ 📚آشنایی باقرآن ، ج۸ ------------------•[]💠[]•--------------- https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221 کانال جامع اندیشه های شهید مطهری