eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
208 دنبال‌کننده
52 عکس
18 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @BasijNewsir313
مشاهده در ایتا
دانلود
جان مادر! چند روزی چهره پوشیدی ز من از چه می‌پیچی به خویش و ساکتی؟ حرفی بزن! دخترم! از دردِ مادر با پدر چیزی مگو! با علی از داستان میخ در چیزی مگو! جان مادر! روگرفتی دست بر پهلو چرا؟ فاش برگو نیست در فرمان تو بازو چرا؟ دخترم! جای غلاف تیغ را تو دیده ای آفرین بر تو که حتی از حسن پوشیده ای جان مادر! بیشتر از ما چرا گرید حسن؟ او چه دیده بین کوچه که ندیده چشم من؟ دخترم! از ماجرای کوچه تا هستم نپرس! زین سخن صرف‌نظر کن از برادر هم نپرس! چشم مادر! پس به من از چادر خاکی بگو! ماجرای چادر خاکی و هتاکی بگو! دخترم! چشمم سیاهی رفته و خوردم زمین مجتبی دستم گرفت و خانه آوردم؛ همین! جان مادر! گوشواره از چه بر گوش تو نیست؟ اشک می‌ریزی و جز خون‌جگر نوش تو نیست؟ دخترم! یک گوشواره بود بر گوشم، شکست گریه ام بر غربت بابای مظلوم تو هست جان مادر! پس چرا در نزد بابا ساکتی مخفی از او روز می‌نالی و شب‌ها ساکتی دخترم! مخفی‌ست تا روز قیامت درد من هم ز تو هم از پدر هم از حسین هم از حسن @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
🕯 ای مادر حسین و حسن! دیده باز کن حال علی بپرس و سپس خواب ناز کن در کار من ز مرگ تو افتاده مشکلی لطفی کن و ز کار علی، عقده باز کن من آمدم که باز برم سوی خانه‌ات بازآ به سوی خانه، مرا سرفراز کن اطفال تو، بهانه ی مادر گرفته‌اند دستی پیِ ‏نوازش ایشان دراز کن سجّاده ی نمازِ تو افکنده زینبت با پهلوی شکسته بیا و نماز کن همسایگان، دعای تو را آرزو کنند برخیز و رو به جانب محراب راز کن از پای تا به فرق «مؤید» بود نیاز لطفی بر این حقیر سرا پا نیاز کن @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
یاس ها با افتخار از بودنش دم می زدند روی زخم غربتش با بوسه مرهم می زدند کوچه دلگیر از غم نامردمی ها گریه کرد لحظه هایی که لگد بر یاس خاتم می زدند کاش باران میزد آنجا آتشی بر پا نبود آن دمی که شعله بر جسمی مکرم می‌زدند میخ،خاری می شود بر غنچه ای که جان سپرد در میان ضربه هایی که دمادم می زدند قدسیان از حجم این غم در تلاطم مانده اند هم صدای نی،نوای درد و ماتم می زدند در غروبی شیشه ی عطری سرش گم می شود از همان دم ،عاشقان عطر محرم می زدند @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
عزیز من چه شده دست بر کمر داری گذشته نیمه ای از شب هنوز بیداری   دوباره پیرهنت پر ز خون شده مادر برای شستن این جامه درد سر داری   دعا نکن اجلت زودتر از من برسد فقط بگو چه کنم تا که دست برداری   سه ماه گوشه این خانه بستری هستی سه ماه میشود اما هنوز بیماری   اگرچه زخم تو را شسته ام ولی انگار به باغ پیرهنت باز لاله میکاری   به یاد محسن خود باز میروی از حال زیاد فکر نکن مادرم نکن زاری   تن تو آب شده بی رمق شده اما هنوز عین سپاه علی علمداری   همین که قوت قلب پدر شدی کافیست نیاز نیست بگیری به دوش خود باری   سه ماه میگذرد از اصابت مسمار ولی دوباره از این زخم خون شده جاری @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
206K
ای گل باغ عترت،بی تو علی غریب است از سوز داغ هجران،بی صبر و بی شکیب است گل علی یا زهرا۴ بی تو به خانه ی من،یا فاطمه صفا نیست جز نام تو یا زهرا،بر لب من نوا نیست گل علی یا زهرا۴ علی غریب و خسته،با این دل شکسته با اشک و ناله و آه،به یاد تو نشسته گل علی یا زهرا۴ ای در ناب حیدر،گشتم غریب و تنها گردیده اشک و ناله،مونس من به شب ها گل علی یا زهرا۴ بود و نبود حیدر،یاس کبود حیدر شرر زده غم تو،در تار و پود حیدر گل علی یا زهرا۴ بعد از تو فاطمه جان،افتاده ام من از پا ریزد سرشک حیدر،از دیده همچو دریا گل علی یا زهرا۴ غسل و کفن شدی تو،یا فاطمه شبانه با دست همسرت شد،دفن تو مخفیانه گل علی یا زهرا۴ با اشک چشم طفلان،بر لب رسیده جانم ناله و اشک زینب،برده دگر توانم گل علی یا زهرا۴ @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
😭 السلام‌علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باز هم بزم عزای مادرت جان شیرینم فدای مادرت دیده ات خون شد برای مادرت آشنای روضه های مادرت.... روضه می خوانی برای جمع ما؟ میکنی با آه خود محشر به پا؟ قطره ام من سوی دریا آمدم تشنه بین بحر زهرا آمدم چون یتیمان پیش بابا آمدم در تب دیدارت اینجا آمدم ای که بر حال دل ما ناظری خوب می دانم در این جا حاضری باید اول تسلیت گویم‌ تو را در کجای مجلسی، صاحب عزا در کدامین گوشه ای غرق بکاء تا به کی پنهانی از چشمان ما کی به پایان می رسد مهجوری ات می کُشد آخر مرا هم دوری ات با کدامین روضه هستی خون جگر روضه ی کوچه ،جسارت، چل نفر روضه ی شش ماهه و مسمار در مادری در بین بستر محتضر روضه می خوانم برایت با محن روضه ی پیراهن و چندین‌ کفن زینب آمد پیش بستر گریه کرد با وصیتهای مادر گریه کرد پیرهن را دید یکسر گریه کرد بی کفن مانده برادر گریه کرد دخترم وقت وداع آخرش جای من بوسه بزن بر حنجرش زینبم سخت است تنها دیدنش بی حبیب و عون و سقّا دیدنش بین صحرا ارباً اربا دیدنش زیر نعل اسب اعداء دیدنش بر تن بی سر شده سر می زنی بوسه بر رگهای حنجر می زنی @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
در لاله زار حیدری دیدم غم بی مادری در موسم بی یاوری دیدم غم بی مادری با دیدة از خون تری دیدم غم بی مادری با چهرة نیلوفری دیدم غم بی مادری در کودکی با چشم تر هجران مادر دیده ام بابای مظلومم علی بی یار و یاور دیده ام گلخانة آل عبا گلزار مردان خدا در آتشی از کینه ها در غم شناور دیده ام در لاله زار حیدری دیدم غم بی مادری دیدم میان کوچه ای سیلی زدند بر مادرم رخسار نیلی بر زمین افتان و خیزان شد برم قلبم گرفت از بی کسی از دورة دلواپسی من نوجوان نورسی دستش رها شد از سرم در لاله زار حیدری دیدم غم بی مادری از چادر خاکی او خاک غریبی می تکید از دیدة خونین من اشک عجیبی می چکید یک لحظه پا شد از زمین اما برای دومین دفعه زمین خورد و غمین پنجه به درها می کشید در لاله زار حیدری دیدم غم بی مادری روزی دگر آتش زدند کاشانة پر نور ما حرمت شکستند خانه را آن دشمن مغرور ما دور از دو چشمان پدر از ضربت دیوار و در پهلو شکسته منکسر شد مادر مسرور ما در لاله زار حیدری دیدم غم بی مادری هر لحظه جسم مادرم در سوزش و تب می گذشت دردش فزونی می گرفت هر روز او شب می گذشت بالین او بودیم همه غرق دعا و زمزمه آنجا میان ما همه بدتر به زینب می گذشت در لاله زار حیدری دیدم غم بی مادری از دیدن اندوه او خونابه می کردم روان با گریه های بی صدا می بردم از بابا توان تا چشم او بر چشم من می خورد و می گفت این سخن فرزند دلبندم حسن بر عهد بابایت بمان در لاله زار حیدری دیدم غم بی مادری در غربت خاک بقیع گم شد هوای آرزو شد لاله زار حیدری در هالة ماتم فرو یک سو عزای مادرم یک سو نوای خواهرم گردیده بابا حیدرم با کنج عزلت رو به رو در لاله زار حیدری دیدم غم بی مادری آخر شبانه پر کشید تا آسمان ها روح او پنهان ولی شد در زمین آن پیکر مجروح او از شرح سوگ مادری از قصة بی یاوری سوزد زبان سروری از غصة مشروح او در لاله زار حیدری دیدم غم بی مادری ** ، @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
فاطمه ای مادرم ، مرگ تو هرگز نشود باورم مادر غم پرورم ، مرگ تو هرگز نشود باورم ای همه جا یاورم ، مرگ تو هرگز نشود باورم مظهر مهر و کرم ، مرگ تو هرگز نشود باورم زینبم من کز اوان کودکی غمباره ام ای شبانه پر گشوده در غمت آواره ام یاد پهلوی شکسته تر کند رخساره ام فاطمه ای مادرم مادر غم پرورم در همه جا یاورم دیده ز داغت ترم من که بودم کودکی در محفل دامان تو سرخوش از لطف نوازش گونة دستان تو در خیال من نمی گنجد غم هجران تو ای همیشه یاورم ای فاطمه ای مادرم داغ جانسوزت نگردد تا قیامت باورم فاطمه ای مادرم ، مرگ تو هرگز نشود باورم کودکانت را رها کردی چرا ای مهربان؟ غنچه های نورست پژمرده اند بی باغبان مانده بابا در فراقت بی کس و بی همزبان فاطمه ای مادرم مادر غم پرورم در همه جا یاورم دیده ز داغت ترم مادرم خانه ندارد رنگ و رویی بعد تو پر زده شور و نشاط از سینه گویی بعد تو زینبت وا مانده با بغض گلویی بعد تو ای همیشه یاورم ای فاطمه ای مادرم داغ جانسوزت نگردد تا قیامت باورم فاطمه ای مادرم ، مرگ تو هرگز نشود باورم آسمان دیده ام از ابر ماتم پُر شده اشک حسرت در صدف های دو چشمم دُر شده شعلة اندوه به قلب بی قرارم گُر شده فاطمه ای مادرم مادر غم پرورم در همه جا یاورم دیده ز داغت ترم رفتی و روزم سیه گردیده چون شب های تار مثل آتش شعله ور ، مانند ابرم اشکِبار بی قرارم در فراقت ای عزیز کردگار ای همیشه یاورم ای فاطمه ای مادرم داغ جانسوزت نگردد تا قیامت باورم فاطمه ای مادرم ، مرگ تو هرگز نشود باورم ای مرا الگوی صبر و اسوة مهر و وفا در جوانی پر گشودی سوی جدّم مصطفا از چه رویی غسل و دفنت شد شبانه در خفا؟ فاطمه ای مادرم مادر غم پرورم در همه جا یاورم دیده ز داغت ترم سروری ، زینب که خود اسطوره ای غم پرور است همدم بابا ، برادر را انیس و یاور است مبدأ اندوه او این سوگ و داغ مادر است ای همیشه یاورم ای فاطمه ای مادرم داغ جانسوزت نگردد تا قیامت باورم فاطمه ای مادرم ، مرگ تو هرگز نشود باورم **@Shoaraye_aeinimadhankermanshah