⁉️ در واپسین روزهای عمر رسول خدا...
1️⃣ کسی حق تخلف از لشکر اسامه را ندارد...
👊🏻 #پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم اصرار دارد کسی از لشکر اسامه سرپیچی نکند.
💢 لشکر در خارج #مدینه اردو زده، پيامبر اکرم به «قيس بن سعد» و «حباب بن منذر» و گروهى از #انصار دستور داد به اردوگاه #اسامه بروند و به او بگويند پيامبر صلیاللهعلیهوآله، اجازهی تخلّف و بازگشت نمىدهد و هر چه زودتر بايد حركت کنید.
🖐🏻 ...قيس و حباب نزد #رسول_خدا بازگشتند و خبر حركت لشكر را به او گزارش كردند؛ ولى پيامبر اکرم فرمود: لشكر هنوز از جاى خود حركت نكرده است...!
📚 بحار الأنوار، ج۲۸، ص۱۰۷
2️⃣ «أَنْ تَخْلُوَ الْمَدِينَةُ مِنْهُمْ....»
❇️ #پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخواست کسی از منافقین در مدینه نباشد تا امر ولایت #علی_بن_ابی_طالب علیهالسلام تثبیت شود.
🔰 حذيفه گويد: (در بستر بيمارى) پيامبر صلّىاللهعليهوآلهوسلّم افرادی را كه بر عداوت با علی بن ابیطالب علیهالسلام بودند و اصرار مىورزيدند و گروهى از طلقاى منافق كه نزديک به چهار هزار نفر مىشدند، جمع كرد و اسامه را بر آنان امير كرد و دستور داد به سمت شام از شهر خارج شوند.
✋🏼 عرض كردند: يا رسول الله! ما تازه از سفر بازگشتهايم، اجازه بده چند روز كارهاى شخصى را انجام بدهيم.
💢 پيغمبر اجازه داد به مقدارى كه كارهاى لازم را انجام دهند در شهر بمانند و از سوى ديگر به اسامه دستور داد در بيرون شهر اردو بزند تا در آنجا منتظر آمدن ديگران بماند و پيغمبر صلّىاللهعلیهوآله خواست با اين كار مدينه از وجودشان خالى شود و كسى از منافقين در آنجا نماند.
♨️ اين گروه همچنان در مدينه ماندند و پيامبر خدا بارها دستور خروج مىداد تا به اسامه ملحق شوند و به سوى محل مأموريت خود حركت كنند.
⚫️ در اين موقع، بيمارى پيامبر صلّىاللهعليهوآلهوسلّم شدّت يافت؛ وقتى اين امر را مشاهده كردند، به توطئه روى آوردند تا از مدينه بيرون نروند.
📚 بحار الأنوار، ج۲۸، ص۱۰۷
3️⃣ «قَدْ نَزَلَتْ بِالْإِسْلَامِ نَازِلَةٌ وَ فِتْنَةٌ عَظِيمَةٌ مِنَ الْفِتَنِ...»
✋🏾 بلال اذان گفت...
🍂 عايشه صهيب را نزد پدرش فرستاد و گفت: بيمارى #پيامبر صلّىاللهعليهوآلهوسلّم شدّت يافته و #على عليهالسّلام سرگرم پرستارى از اوست؛ تو بر مردم نماز بگذار تا براى آينده، حجّتى داشته باشى!
⚫️ مردم در مسجد طبق معمول منتظر ورود پيامبر اکرم و احيانا على عليهالسّلام بودند كه ابىبكر وارد شد و گفت: پيغمبر دستور داده با مردم نماز بگذارم.
👈🏼 يكى از اصحاب گفت: تو در لشكر اسامه بودى، گمان نمىكنم كسى تو را امر به نماز كرده باشد.
☝🏾 مردم به بلال پيشنهاد كردند كه از پيامبر صلّىاللهعلیهوآله اجازه بگيرد...
📛 وقتى بلال جريان را به عرض پيامبر رساند، فرمود: مرا به مسجد ببريد؛ سوگند به خدا #فتنهاى براى اسلام روى داد.
❇️ سپس با همان حال بر على عليهالسّلام و فضل تكيه داد و پاهايش روى زمين كشيده مىشد، تا به #مسجد رفت...
📿 رداى ابىبكر را گرفت و او را كنار زد و در حال نشسته با مردم نماز خواند و بلال تكبير مىگفت...
📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج۲، ص۳۳۹
4️⃣ توطئه آغاز شد...
💢 علیرغم تاکید #رسول_الله صلیاللهعلیهوآله به خروج افراد از مدینه و پیوستن به #لشکر_اسامه، افرادی نزد اسامه رفتند و گفتند: الآن خروج ما مصلحت نيست و نمىتوانيم مدينه را خالى كنيم، بهتر است در آنجا بمانيم.
⁉️ اسامه گفت: چرا؟
🍂 گفتند: چون #پيامبر صلّىاللهعلیهوآله بيمار است و بيماريش به مرحلهی خطر رسيده و اگر در شهر نمانيم، مسائلى روى مىدهد كه نمىتوان بعدا به اصلاح آنها اقدام كرد؛ پس منتظر مىمانيم تا وضعيّت پيامبر مشخص گردد و بعد حركت مىكنيم.
🔎 حذيفه گويد: اين گروه، افرادى را فرستادند تا كم و كيف حال پيامبر را به آنها گزارش نمايد.
♨️ مخفيانه نزد عايشه رفتند و او گفت: حال پيامبر صلّىاللهعلیهوآله وخيم است؛ شما در همانجا بمانيد تا خبر را ساعت به ساعت برايتان گزارش كنم.
📚 بحار الأنوار، ج۲۸، ص۱۰۷
5️⃣ شرّ عظیم وارد مدینه شد...
⚫️ بيمارى #رسول_خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شدّت پيدا كرد.
🌃 عايشه «صهيب» را فرستاد تا به ابىبكر گزارش كند كه ديگر اميدى به پيامبر صلیاللهعلیهوآله باقى نمانده و بهتر است مخفيانه به مدينه بياييد؛ لذا گروهی از منافقان، شبانه وارد مدينه شدند.
♨️ پيغمبر فرمود: ديشب حادثهی بزرگى در شهر واقع شد.
⁉️ پرسيدند: چه حادثهاى؟
📛 فرمود: گروهى از لشكر اسامه بازگشتند و بدانيد كه من از آنها بيزارم.
⚠️ و سه بار اين جمله را تكرار كرد: واى بر شما! جيش اسامه را حركت دهيد.
📚 بحار الأنوار، ج۲۸، ص۱۰۷
◼️ #پیامبر_اکرم
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
http://eitaa.com/shobeiri
https://t.me/shobeiri
هدایت شده از سید محمد جواد سید شبیری
⁉️ در واپسین روزهای عمر رسول خدا...
1️⃣ کسی حق تخلف از لشکر اسامه را ندارد...
👊🏻 #پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم اصرار دارد کسی از لشکر اسامه سرپیچی نکند.
💢 لشکر در خارج #مدینه اردو زده، پيامبر اکرم به «قيس بن سعد» و «حباب بن منذر» و گروهى از #انصار دستور داد به اردوگاه #اسامه بروند و به او بگويند پيامبر صلیاللهعلیهوآله، اجازهی تخلّف و بازگشت نمىدهد و هر چه زودتر بايد حركت کنید.
🖐🏻 ...قيس و حباب نزد #رسول_خدا بازگشتند و خبر حركت لشكر را به او گزارش كردند؛ ولى پيامبر اکرم فرمود: لشكر هنوز از جاى خود حركت نكرده است...!
📚 بحار الأنوار، ج۲۸، ص۱۰۷
2️⃣ «أَنْ تَخْلُوَ الْمَدِينَةُ مِنْهُمْ....»
❇️ #پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخواست کسی از منافقین در مدینه نباشد تا امر ولایت #علی_بن_ابی_طالب علیهالسلام تثبیت شود.
🔰 حذيفه گويد: (در بستر بيمارى) پيامبر صلّىاللهعليهوآلهوسلّم افرادی را كه بر عداوت با علی بن ابیطالب علیهالسلام بودند و اصرار مىورزيدند و گروهى از طلقاى منافق كه نزديک به چهار هزار نفر مىشدند، جمع كرد و اسامه را بر آنان امير كرد و دستور داد به سمت شام از شهر خارج شوند.
✋🏼 عرض كردند: يا رسول الله! ما تازه از سفر بازگشتهايم، اجازه بده چند روز كارهاى شخصى را انجام بدهيم.
💢 پيغمبر اجازه داد به مقدارى كه كارهاى لازم را انجام دهند در شهر بمانند و از سوى ديگر به اسامه دستور داد در بيرون شهر اردو بزند تا در آنجا منتظر آمدن ديگران بماند و پيغمبر صلّىاللهعلیهوآله خواست با اين كار مدينه از وجودشان خالى شود و كسى از منافقين در آنجا نماند.
♨️ اين گروه همچنان در مدينه ماندند و پيامبر خدا بارها دستور خروج مىداد تا به اسامه ملحق شوند و به سوى محل مأموريت خود حركت كنند.
⚫️ در اين موقع، بيمارى پيامبر صلّىاللهعليهوآلهوسلّم شدّت يافت؛ وقتى اين امر را مشاهده كردند، به توطئه روى آوردند تا از مدينه بيرون نروند.
📚 بحار الأنوار، ج۲۸، ص۱۰۷
3️⃣ «قَدْ نَزَلَتْ بِالْإِسْلَامِ نَازِلَةٌ وَ فِتْنَةٌ عَظِيمَةٌ مِنَ الْفِتَنِ...»
✋🏾 بلال اذان گفت...
🍂 عايشه صهيب را نزد پدرش فرستاد و گفت: بيمارى #پيامبر صلّىاللهعليهوآلهوسلّم شدّت يافته و #على عليهالسّلام سرگرم پرستارى از اوست؛ تو بر مردم نماز بگذار تا براى آينده، حجّتى داشته باشى!
⚫️ مردم در مسجد طبق معمول منتظر ورود پيامبر اکرم و احيانا على عليهالسّلام بودند كه ابىبكر وارد شد و گفت: پيغمبر دستور داده با مردم نماز بگذارم.
👈🏼 يكى از اصحاب گفت: تو در لشكر اسامه بودى، گمان نمىكنم كسى تو را امر به نماز كرده باشد.
☝🏾 مردم به بلال پيشنهاد كردند كه از پيامبر صلّىاللهعلیهوآله اجازه بگيرد...
📛 وقتى بلال جريان را به عرض پيامبر رساند، فرمود: مرا به مسجد ببريد؛ سوگند به خدا #فتنهاى براى اسلام روى داد.
❇️ سپس با همان حال بر على عليهالسّلام و فضل تكيه داد و پاهايش روى زمين كشيده مىشد، تا به #مسجد رفت...
📿 رداى ابىبكر را گرفت و او را كنار زد و در حال نشسته با مردم نماز خواند و بلال تكبير مىگفت...
📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج۲، ص۳۳۹
4️⃣ توطئه آغاز شد...
💢 علیرغم تاکید #رسول_الله صلیاللهعلیهوآله به خروج افراد از مدینه و پیوستن به #لشکر_اسامه، افرادی نزد اسامه رفتند و گفتند: الآن خروج ما مصلحت نيست و نمىتوانيم مدينه را خالى كنيم، بهتر است در آنجا بمانيم.
⁉️ اسامه گفت: چرا؟
🍂 گفتند: چون #پيامبر صلّىاللهعلیهوآله بيمار است و بيماريش به مرحلهی خطر رسيده و اگر در شهر نمانيم، مسائلى روى مىدهد كه نمىتوان بعدا به اصلاح آنها اقدام كرد؛ پس منتظر مىمانيم تا وضعيّت پيامبر مشخص گردد و بعد حركت مىكنيم.
🔎 حذيفه گويد: اين گروه، افرادى را فرستادند تا كم و كيف حال پيامبر را به آنها گزارش نمايد.
♨️ مخفيانه نزد عايشه رفتند و او گفت: حال پيامبر صلّىاللهعلیهوآله وخيم است؛ شما در همانجا بمانيد تا خبر را ساعت به ساعت برايتان گزارش كنم.
📚 بحار الأنوار، ج۲۸، ص۱۰۷
5️⃣ شرّ عظیم وارد مدینه شد...
⚫️ بيمارى #رسول_خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شدّت پيدا كرد.
🌃 عايشه «صهيب» را فرستاد تا به ابىبكر گزارش كند كه ديگر اميدى به پيامبر صلیاللهعلیهوآله باقى نمانده و بهتر است مخفيانه به مدينه بياييد؛ لذا گروهی از منافقان، شبانه وارد مدينه شدند.
♨️ پيغمبر فرمود: ديشب حادثهی بزرگى در شهر واقع شد.
⁉️ پرسيدند: چه حادثهاى؟
📛 فرمود: گروهى از لشكر اسامه بازگشتند و بدانيد كه من از آنها بيزارم.
⚠️ و سه بار اين جمله را تكرار كرد: واى بر شما! جيش اسامه را حركت دهيد.
📚 بحار الأنوار، ج۲۸، ص۱۰۷
◼️ #پیامبر_اکرم
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
http://eitaa.com/shobeiri
https://t.me/shobeiri
#فضائل
#رسول_الله
📌آنچه خداوند به حضرت موسی(ع) فرموده این است که:
✅ای موسی! نماز را قبول نمی کنم مگر از کسی که برای عظمت من فروتنی داشته باشد، و قلب او خوف مرا دربر داشته باشد، روزش را به یاد من سپری کند و درحالی که اصرار و پافشاری به خطا و گناه دارد شب نکند، و حق اولیا و دوستان مرا بشناسد.
🗣حضرت موسی عرض کرد: «آیا مقصودت از اولیاء و دوستانت، حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب است؟» فرمود:
✅آنها از اولیای من هستند ولی مقصود من آن کسی است که به خاطر او آدم و حوا را آفریدم و بهشت و دوزخ را خلق کردم.
🗣عرض کرد: «ای پروردگار من! او را معرفی کن.»
✅فرمود: او «محمد» و نام دیگرش «احمد» است، اسم او را از اسم خودم مشتق کردم، زیرا من محمودم و او محمد است.
ای موسی، اگر او و مقام و مرتبه اش را و نیز مرتبه و مقام اهل بیتش را بشناسی تو از امت او خواهی بود. مَثَل او و مثل اهل بیت او در میان مخلوقات من، مثل فردوس در میان بهشت است، برگ های آن نمی ریزد و طعم آن تغییر نمی کند (همواره ثابتند و هیچ گاه دچار لغزش و انحراف نمی شوند). کسی که آنها را بشناسد و به حقّ آنها معرفت داشته باشد در مواضع جهل و نادانی برای او علم و دانش و در جای ظلمت و تاریکی برایش نور و روشنایی قرار می دهم، قبل از اینکه مرا بخواند او را اجابت کنم و قبل از اینکه از من درخواست کند به او عطا کنم.
📚القطره، جلد اول، ص 83، ح3
تفسیر قمی، ج1، ص243؛ معانی الاخبار؛ صدوق، الامالی، ص764، ح2؛ مجلسی، همان، ص95؛ کلینی، الکافی، ج2، ص465، ح15
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
http://eitaa.com/shobeiri
https://t.me/shobeiri
هدایت شده از سید محمد جواد سید شبیری
#فضائل
#رسول_الله
📌آنچه خداوند به حضرت موسی(ع) فرموده این است که:
✅ای موسی! نماز را قبول نمی کنم مگر از کسی که برای عظمت من فروتنی داشته باشد، و قلب او خوف مرا دربر داشته باشد، روزش را به یاد من سپری کند و درحالی که اصرار و پافشاری به خطا و گناه دارد شب نکند، و حق اولیا و دوستان مرا بشناسد.
🗣حضرت موسی عرض کرد: «آیا مقصودت از اولیاء و دوستانت، حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب است؟» فرمود:
✅آنها از اولیای من هستند ولی مقصود من آن کسی است که به خاطر او آدم و حوا را آفریدم و بهشت و دوزخ را خلق کردم.
🗣عرض کرد: «ای پروردگار من! او را معرفی کن.»
✅فرمود: او «محمد» و نام دیگرش «احمد» است، اسم او را از اسم خودم مشتق کردم، زیرا من محمودم و او محمد است.
ای موسی، اگر او و مقام و مرتبه اش را و نیز مرتبه و مقام اهل بیتش را بشناسی تو از امت او خواهی بود. مَثَل او و مثل اهل بیت او در میان مخلوقات من، مثل فردوس در میان بهشت است، برگ های آن نمی ریزد و طعم آن تغییر نمی کند (همواره ثابتند و هیچ گاه دچار لغزش و انحراف نمی شوند). کسی که آنها را بشناسد و به حقّ آنها معرفت داشته باشد در مواضع جهل و نادانی برای او علم و دانش و در جای ظلمت و تاریکی برایش نور و روشنایی قرار می دهم، قبل از اینکه مرا بخواند او را اجابت کنم و قبل از اینکه از من درخواست کند به او عطا کنم.
📚القطره، جلد اول، ص 83، ح3
تفسیر قمی، ج1، ص243؛ معانی الاخبار؛ صدوق، الامالی، ص764، ح2؛ مجلسی، همان، ص95؛ کلینی، الکافی، ج2، ص465، ح15
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
http://eitaa.com/shobeiri
https://t.me/shobeiri