eitaa logo
سید محمد جواد سید شبیری
1.1هزار دنبال‌کننده
640 عکس
81 ویدیو
80 فایل
کانال شخصی حجةالاسلام سیدمحمدجواد سیدشبیری(مشهد) شامل محتوای سخنرانی، مباحث حدیثی و مناسبتی مرتبط با معارف اهل البیت(علیهم السلام) ارتباط با بنده👇 @smjssh ارسال پیشنهادات، مطالب جدید و مفید👇 @rejal_admin تبلیغ👇 @Admin_rejal مدیریت کانال👇 @rejal_hoze
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ در واپسین روزهای عمر رسول خدا... 1️⃣ کسی حق تخلف از لشکر اسامه را ندارد... 👊🏻 صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اصرار دارد کسی از لشکر اسامه سرپیچی نکند. 💢 لشکر در خارج اردو زده، پيامبر اکرم به «قيس بن سعد» و «حباب بن منذر» و گروهى از دستور داد به اردوگاه بروند و به او بگويند پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، اجازه‌ی تخلّف و بازگشت نمى‏‌دهد و هر چه زودتر بايد حركت کنید. 🖐🏻 ...قيس و حباب نزد بازگشتند و خبر حركت لشكر را به او گزارش كردند؛ ولى پيامبر اکرم فرمود: لشكر هنوز از جاى خود حركت نكرده است...! 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸، ص۱۰۷ 2️⃣ «أَنْ تَخْلُوَ الْمَدِينَةُ مِنْهُمْ....» ❇️ صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌خواست کسی از منافقین در مدینه نباشد تا امر ولایت علیه‌السلام تثبیت شود. 🔰 حذيفه گويد: (در بستر بيمارى) پيامبر صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم افرادی را كه بر عداوت با علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام بودند و اصرار مى‏‌ورزيدند و گروهى از طلقاى منافق كه نزديک به چهار هزار نفر مى‏‌شدند، جمع كرد و اسامه را بر آنان امير كرد و دستور داد به سمت شام از شهر خارج شوند. ✋🏼 عرض كردند: يا رسول الله! ما تازه از سفر بازگشته‏‌ايم، اجازه بده چند روز كارهاى شخصى را انجام بدهيم. 💢 پيغمبر اجازه داد به مقدارى كه كارهاى لازم را انجام دهند در شهر بمانند و از سوى ديگر به اسامه دستور داد در بيرون شهر اردو بزند تا در آنجا منتظر آمدن ديگران بماند و پيغمبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله خواست با اين كار مدينه از وجودشان خالى شود و كسى از منافقين در آنجا نماند. ♨️ اين گروه همچنان در مدينه ماندند و پيامبر خدا بارها دستور خروج مى‏‌داد تا به اسامه ملحق شوند و به سوى محل مأموريت خود حركت كنند. ⚫️ در اين موقع، بيمارى پيامبر صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم شدّت يافت؛ وقتى اين امر را مشاهده كردند، به توطئه روى آوردند تا از مدينه بيرون نروند. 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸‌، ص۱۰۷ 3️⃣ «قَدْ نَزَلَتْ بِالْإِسْلَامِ نَازِلَةٌ وَ فِتْنَةٌ عَظِيمَةٌ مِنَ الْفِتَنِ...» ✋🏾 بلال اذان گفت... 🍂 عايشه صهيب را نزد پدرش فرستاد و گفت: بيمارى صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم شدّت يافته و عليه‌السّلام سرگرم پرستارى از اوست؛ تو بر مردم نماز بگذار تا براى آينده، حجّتى داشته باشى! ⚫️ مردم در مسجد طبق معمول منتظر ورود پيامبر اکرم و احيانا على عليه‌السّلام بودند كه ابى‌بكر وارد شد و گفت: پيغمبر دستور داده با مردم نماز بگذارم. 👈🏼 يكى از اصحاب گفت: تو در لشكر اسامه بودى، گمان نمى‏‌كنم كسى تو را امر به نماز كرده باشد. ☝🏾 مردم به بلال پيشنهاد كردند كه از پيامبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله اجازه بگيرد... 📛 وقتى بلال جريان را به عرض پيامبر رساند، فرمود: مرا به مسجد ببريد؛ سوگند به خدا ‏‌اى براى اسلام روى داد. ❇️ سپس با همان حال بر على عليه‌السّلام و فضل تكيه داد و پاهايش روى زمين كشيده مى‏‌شد، تا به رفت... 📿 رداى ابى‌بكر را گرفت و او را كنار زد و در حال نشسته با مردم نماز خواند و بلال تكبير مى‏‌گفت... 📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏۲، ص۳۳۹ 4️⃣ توطئه آغاز شد... 💢 علیرغم تاکید صلی‌الله‌علیه‌وآله به خروج افراد از مدینه و پیوستن به ، افرادی نزد اسامه رفتند و گفتند: الآن ‏خروج ما مصلحت نيست و نمى‏‌توانيم مدينه را خالى كنيم، بهتر است در آنجا بمانيم. ⁉️ اسامه گفت: چرا؟ 🍂 گفتند: چون صلّى‌الله‌علیه‌وآله بيمار است و بيماريش به مرحله‌ی خطر رسيده و اگر در شهر نمانيم، مسائلى روى مى‏‌دهد كه نمى‏‌توان بعدا به اصلاح آنها اقدام كرد؛ پس منتظر مى‏‌مانيم تا وضعيّت پيامبر مشخص گردد و بعد حركت مى‏‌كنيم. 🔎 حذيفه گويد: اين گروه، افرادى را فرستادند تا كم و كيف حال پيامبر را به آنها گزارش نمايد. ♨️ مخفيانه نزد عايشه رفتند و او گفت: حال پيامبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله وخيم است؛ شما در همان‌جا بمانيد تا خبر را ساعت به ساعت برايتان گزارش كنم. 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸، ص۱۰۷ 5️⃣ شرّ عظیم وارد مدینه شد... ⚫️ بيمارى صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم شدّت پيدا كرد. 🌃 عايشه «صهيب» را فرستاد تا به ابى‌بكر گزارش كند كه ديگر اميدى به پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله باقى نمانده و بهتر است مخفيانه به مدينه بياييد؛ لذا گروهی از منافقان، شبانه وارد مدينه شدند. ♨️ پيغمبر فرمود: ديشب حادثه‌ی بزرگى در شهر واقع شد. ⁉️ پرسيدند: چه حادثه‏‌اى؟ 📛 فرمود: گروهى از لشكر اسامه بازگشتند و بدانيد كه من از آنها بيزارم. ⚠️ و سه بار اين جمله را تكرار كرد: واى بر شما! جيش اسامه را حركت دهيد. 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸، ص۱۰۷ ◼️ ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ http://eitaa.com/shobeiri https://t.me/shobeiri
⁉️ در واپسین روزهای عمر رسول خدا... 1️⃣ کسی حق تخلف از لشکر اسامه را ندارد... 👊🏻 صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اصرار دارد کسی از لشکر اسامه سرپیچی نکند. 💢 لشکر در خارج اردو زده، پيامبر اکرم به «قيس بن سعد» و «حباب بن منذر» و گروهى از دستور داد به اردوگاه بروند و به او بگويند پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، اجازه‌ی تخلّف و بازگشت نمى‏‌دهد و هر چه زودتر بايد حركت کنید. 🖐🏻 ...قيس و حباب نزد بازگشتند و خبر حركت لشكر را به او گزارش كردند؛ ولى پيامبر اکرم فرمود: لشكر هنوز از جاى خود حركت نكرده است...! 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸، ص۱۰۷ 2️⃣ «أَنْ تَخْلُوَ الْمَدِينَةُ مِنْهُمْ....» ❇️ صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌خواست کسی از منافقین در مدینه نباشد تا امر ولایت علیه‌السلام تثبیت شود. 🔰 حذيفه گويد: (در بستر بيمارى) پيامبر صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم افرادی را كه بر عداوت با علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام بودند و اصرار مى‏‌ورزيدند و گروهى از طلقاى منافق كه نزديک به چهار هزار نفر مى‏‌شدند، جمع كرد و اسامه را بر آنان امير كرد و دستور داد به سمت شام از شهر خارج شوند. ✋🏼 عرض كردند: يا رسول الله! ما تازه از سفر بازگشته‏‌ايم، اجازه بده چند روز كارهاى شخصى را انجام بدهيم. 💢 پيغمبر اجازه داد به مقدارى كه كارهاى لازم را انجام دهند در شهر بمانند و از سوى ديگر به اسامه دستور داد در بيرون شهر اردو بزند تا در آنجا منتظر آمدن ديگران بماند و پيغمبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله خواست با اين كار مدينه از وجودشان خالى شود و كسى از منافقين در آنجا نماند. ♨️ اين گروه همچنان در مدينه ماندند و پيامبر خدا بارها دستور خروج مى‏‌داد تا به اسامه ملحق شوند و به سوى محل مأموريت خود حركت كنند. ⚫️ در اين موقع، بيمارى پيامبر صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم شدّت يافت؛ وقتى اين امر را مشاهده كردند، به توطئه روى آوردند تا از مدينه بيرون نروند. 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸‌، ص۱۰۷ 3️⃣ «قَدْ نَزَلَتْ بِالْإِسْلَامِ نَازِلَةٌ وَ فِتْنَةٌ عَظِيمَةٌ مِنَ الْفِتَنِ...» ✋🏾 بلال اذان گفت... 🍂 عايشه صهيب را نزد پدرش فرستاد و گفت: بيمارى صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم شدّت يافته و عليه‌السّلام سرگرم پرستارى از اوست؛ تو بر مردم نماز بگذار تا براى آينده، حجّتى داشته باشى! ⚫️ مردم در مسجد طبق معمول منتظر ورود پيامبر اکرم و احيانا على عليه‌السّلام بودند كه ابى‌بكر وارد شد و گفت: پيغمبر دستور داده با مردم نماز بگذارم. 👈🏼 يكى از اصحاب گفت: تو در لشكر اسامه بودى، گمان نمى‏‌كنم كسى تو را امر به نماز كرده باشد. ☝🏾 مردم به بلال پيشنهاد كردند كه از پيامبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله اجازه بگيرد... 📛 وقتى بلال جريان را به عرض پيامبر رساند، فرمود: مرا به مسجد ببريد؛ سوگند به خدا ‏‌اى براى اسلام روى داد. ❇️ سپس با همان حال بر على عليه‌السّلام و فضل تكيه داد و پاهايش روى زمين كشيده مى‏‌شد، تا به رفت... 📿 رداى ابى‌بكر را گرفت و او را كنار زد و در حال نشسته با مردم نماز خواند و بلال تكبير مى‏‌گفت... 📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏۲، ص۳۳۹ 4️⃣ توطئه آغاز شد... 💢 علیرغم تاکید صلی‌الله‌علیه‌وآله به خروج افراد از مدینه و پیوستن به ، افرادی نزد اسامه رفتند و گفتند: الآن ‏خروج ما مصلحت نيست و نمى‏‌توانيم مدينه را خالى كنيم، بهتر است در آنجا بمانيم. ⁉️ اسامه گفت: چرا؟ 🍂 گفتند: چون صلّى‌الله‌علیه‌وآله بيمار است و بيماريش به مرحله‌ی خطر رسيده و اگر در شهر نمانيم، مسائلى روى مى‏‌دهد كه نمى‏‌توان بعدا به اصلاح آنها اقدام كرد؛ پس منتظر مى‏‌مانيم تا وضعيّت پيامبر مشخص گردد و بعد حركت مى‏‌كنيم. 🔎 حذيفه گويد: اين گروه، افرادى را فرستادند تا كم و كيف حال پيامبر را به آنها گزارش نمايد. ♨️ مخفيانه نزد عايشه رفتند و او گفت: حال پيامبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله وخيم است؛ شما در همان‌جا بمانيد تا خبر را ساعت به ساعت برايتان گزارش كنم. 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸، ص۱۰۷ 5️⃣ شرّ عظیم وارد مدینه شد... ⚫️ بيمارى صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم شدّت پيدا كرد. 🌃 عايشه «صهيب» را فرستاد تا به ابى‌بكر گزارش كند كه ديگر اميدى به پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله باقى نمانده و بهتر است مخفيانه به مدينه بياييد؛ لذا گروهی از منافقان، شبانه وارد مدينه شدند. ♨️ پيغمبر فرمود: ديشب حادثه‌ی بزرگى در شهر واقع شد. ⁉️ پرسيدند: چه حادثه‏‌اى؟ 📛 فرمود: گروهى از لشكر اسامه بازگشتند و بدانيد كه من از آنها بيزارم. ⚠️ و سه بار اين جمله را تكرار كرد: واى بر شما! جيش اسامه را حركت دهيد. 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸، ص۱۰۷ ◼️ ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ http://eitaa.com/shobeiri https://t.me/shobeiri