📌 بی تابی زینب(س) از فراق امام #حسین(ع)
امام #سجاد(ع) می فرماید:
در شب #عاشورا عمه ام #زینب(س) مشغول #پرستاری از من بود.
پدرم به خیمه ما داخل شد، در حالیکه اشعاری را - درباره روزگار و سرنوشت انسان- می خواند.
من مقصود پدرم را دریافتم.
بغض گلویم را گرفت، ولی از گریه خودداری کردم و فهمیدم فردا چه خواهد شد.
اما عمه ام وقتی آنچه را که من شنیده بودم، شنید،
نتوانست خود را نگهدارد.
ازجا پرید و فریاد زد:
وای براین #مصیبت، ای کاش #مرگ من رسیده بود و زنده نبودم.
گویی امروز مادرم #فاطمه(س)، پدرم #علی(ع) و برادرم #حسن(ع) را از دست می دهم.
📚تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۳
📚تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۰
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
http://eitaa.com/shobeiri
https://t.me/shobeiri
💎 ریشه یابی جنایات کربلا
1)عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَكْرٍ الْأَرَّجَانِيِّ قَالَ: صَحِبْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي طَرِيقِ مَكَّةَ مِنَ الْمَدِينَةِ فَنَزَلْنَا مَنْزِلاً يُقَالُ لَهُ عُسْفَانُ، ثُمَّ مَرَرْنَا بِجَبَلٍ أَسْوَدَ عَنْ يَسَارِ الطَّرِيقِ مُوحِشٍ، قَالَ: هَذَا جَبَلٌ يُقَالُ لَهُ الْكَمَدُ، وَ هُوَ عَلَى وَادٍ مِنْ أَوْدِيَةِ جَهَنَّمَ، وَ فِيهِ قَتَلَةُ أَبِي الْحُسَيْنِ علیه السلام ... مَا مَرَرْتُ بِهَذَا الْجَبَلِ فِي سَفَرِي فَوَقَفْتُ بِهِ إِلَّا رَأَيْتُهُمَا يَسْتَغِيثَانِ إِلَيَّ، وَ إِنِّي لَأَنْظُرُ إِلَى قَتَلَةِ أَبِي فَأَقُولُ لَهُمَا: هَؤُلَاءِ إِنَّمَا فَعَلُوا مَا أَسَّسْتُمَا.
📚(کامل الزیارات، ص326-327)
عبدالله اَرَّجانی گفت: با حضرت صادق علیه السلام از مکّه به مدینه می رفتیم که به محلّی رسیدیم که به آن عُسفان می گفتند. سپس از کوهی سیاه و وحشتناک عبور کردیم. حضرت فرمود: به این کوه، کَمَد گفته می شود. این کوه در کنار وادیی از وادی های جهنّم است. در آن وادی، قاتلین پدرم حسین بن علیّ علیه السلام نگاه داشته شده اند. من هرگاه در سفرهایم از کنار این کوه می گذرم، آن دو نفر را می بینم که به من استغاثه و التماس می کنند. پس من به قاتلین پدرم نگاه می کنم و به آن دو می گویم: آنها پدرم را کشتند به خاطر آنچه شما پایه آن را گذاشتید.
2)قَالَ حُسَینُ بنُ علیّ علیه السلام فِی یَومِ عاشُورَاء: إِلَهِي! إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ رَجُلاً لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِيٍّ غَيْرُهُ ... فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى الْجَرحِ فَلَمّا امْتَلَأَتْ رَمَى بِهِ إلَى السَّماءِ،...، ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ ثانِياً فَلَمَّا امْتَلَأتْ لَطَخَ بِها رَأسَهُ وَ لِحْيَتَهُ، وَ قالَ: هَكَذَا أَكُونُ حَتَّى أَلْقَى جَدِّي رَسُولَ اللهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِي وَ أَقُولُ: يَا رَسُولَ اللهِ، قَتَلَنِي فُلَانٌ وَ فُلَانٌ.
📚(بحارالأنوار، ج 45، ص53 به نقل از لهوف)
حسین بن علی علیه السلام در روز عاشورا فرمود: بارالها! تو می دانی که آنان کسی را می کشند که فرزند پیامبری جز او روی زمین نیست، پس دستش را بر جراحاتش نهاد و وقتی پر از خون شد به سوی آسمان پرتاب کرد. سپس بار دیگر دستانش را پر از خون کرد و سر و ریش خویش را خونی کرد و فرمود: با این هیئت و خون آلود، جدّ خود، #رسول_خدا صلّی الله علیه و آله را ملاقات می کنم و به او عرض خواهم کرد: ای رسول خدا، فلانی و فلانی مرا کشتند.
3)قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام لِلْمُفَضَّلِ: لَا كَيَوْمِ مِحْنَتِنَا بِكَرْبَلَا، وَ إِنْ كَانَ كَيَوْمِ السَّقِيفَةِ وَ إِحْرَاقِ الْبَابِ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ زَيْنَبَ وَ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةَ وَ قَتْلِ مُحَسِّنٍ بِالرَّفْسَةِ لَأَعْظَمُ وَ أَمَرُّ، لِأَنَّهُ أَصْلُ يَوْمِ الْفِرَاشِ.
📚(الهداية الكبرى، ص417)
حضرت #صادق علیه السلام به مفضّل فرمود: روزی مانند روز #مصیبت ما در #کربلا نیست، هرچند روز #سقیقه و آتش زدنِ درِ خانه بر #امیرالمؤمنین، و #فاطمه، و #حسن، و #حسین، و #زینب، و امّ کلثوم علیهم السلام، و #فضّه، و کشتن #محسن با ضربه پا بر سینه، بزرگ تر و تلخ تر است، زیرا آن روز، روز بستر سازی برای مصیبت کربلا بود.
4) #مقتل خوارزمی
و یقول: یا امّة السوء! بئسما خلفتم محمداًصلی الله علیه وآله فی عترته أما إنکم لن تقتلوا بعدی عبداً من عباد اللَّه الصالحین فتهابوا قتله بل یهون علیکم عند قتلکم إیای...
و قال: إلهی! إنک تعلم أنهم یقتلون رجلاً لیس علی وجه الأرض ابن نبی غیره...
ثمّ وضع یده علی الجرح ثانیاً فلما امتلأت لطخ بها رأسه و لحیته
و قال: هکذا واللَّه أکون حتی ألقی جدی محمداًصلی الله علیه وآله و أنا مخضوب بدمی و أقول: یا رسول اللَّه!
قتلنی فلان و فلان...
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹
https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا
https://t.me/shobeiri تلگرام
🔆 #کرامت امام #سجاد علیهالسّلام
● زُهْری گوید: خدمت امام زین العابدین علیهالسّلام بودم که یکی از اصحابش نزد آن حضرت آمد و حضرت به او فرمودند: ای مرد چه وضعی داری؟ عرضکرد: یا ابن رسول الله من امروز چهارصد اشرفی قرض دارم و نانخور زیادی دارم و چیزی ندارم برای آنها ببرم. امام به شدت گریه کرد. عرضکردم: چرا گریه میکنی؟ فرمود: آیا گریه برای غیر مصیبت و بلاهاست؟ (گریه برای مصائب و محنتهای بزرگ است). گفتند: این چنین است. فرمودند: «فَأَيَّةُ مِحْنَةٍ وَ مُصِيبَةٍ أَعْظَمُ عَلَى حُرٍّ مُؤْمِنٍ مِنْ أَنْ يَرَى بِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ خَلَّةً فَلَا يُمْكِنُهُ سَدُّهَا وَ يُشَاهِدُهُ عَلَى فَاقَةٍ فَلَا يُطِيقُ رَفْعَهَا»
چه محنت و #مصیبت بر #مؤمن آزاد از این سختتر که برادر خود را محتاج بیند و نتواند به او کمک کند و او را فقیر بیند و نتواند علاج آن بکند.
● زهری گوید: مجلس بهم خورد و یکی از مخالفان که بر امام طعن میزد و می گفت: از اینها تعجب است که یک بار ادعا میکنند آسمان و زمین و هر چیزی فرمانبر آنها است و خدا هر خواست آنها را اجابت کند و بار دیگر، نسبت به اصلاح حال خواص خودشان، اعتراف به درماندگی میکنند.
● این خبر به آن مرد گرفتار رسید و آمد نزد امام و عرض کرد: یابن رسول الله از فلانی به من خبر رسیده که چنین و چنان گفته و این گفته او از گرفتاری خودم بر من سختتر است. امام فرمود: خدا اجازه رفع گرفتاریت را داده است. ای فلانه (خطاب به یکی از کنیزها)، افطاری و سحری مرا بیاور. دو قرص نان آورد. امام به آن مرد فرمود: اینها را بگیر که جز آنها چیزی نداریم. خدا به وسیله آنها از تو رفع گرفتاری کند و مال بسیاری به تو میرساند.
● آن مرد آن دو قرص نان را گرفت و به بازار رفت و نمیدانست چه کند. دراندیشه #قرض سنگین و بدی وضع عیالش بود و #شیطان به او وسوسه میکرد که این دو قرص نان چطور حوائجت را برطرف میکند؟ به ماهی فروشی رسید که ماهی او خشک شده بود. به او گفت: این ماهی تو خشک است، این قرص نان من هم خشک است، میل داری این ماهی خشک شدهات را به این قرص نان خشک من بدهی؟ گفت: آری. ماهی را به او داد و قرص نان او را گرفت. باز به مرد نمک فروشی که نمک او را نمیخریدند برخورد کرد و به او گفت: این نمکت را که از تو نمیخرند به من میدهی و در مقابل، این قرص نان را بگیری؟ گفت: آری. نمک را از او گرفت و با ماهی آورد و با خود گفت این ماهی را با آن نمک اصلاح میکنم. چون شکم ماهی را شکافت دو لؤلؤ فاخر در آن یافت و خدا را حمد گفت.
● در این میان که خوشحال بود، در خانه او را زدند. آمد ببیند پشت در خانه چه کسی است. دید صاحب ماهی و نمک هر دو آمدند و هر کدام میگویند: ای بنده خدا ما و عیال ما هر چه کوشش کردیم دندان ما به این قرص نان تو کار نکرد (نتوانستم نان را بخوریم) و گمان کردیم که تو از بدحالی و فقر این نان را میخوری و آن را به تو برگرداندیم و آنچه هم به تو دادیم بر تو حلال کردیم آن دو قرص نان را گرفت. چون آن دو نفر برگشتند، باز در خانه او را زدند که فرستاده امام بود. وارد شد و گفت: امام میفرماید خدا به تو گشایش داد، طعام ما را باز ده که جز ما کسی آن را نخورد. آن مرد آن دو لؤلؤ را به بهای بسیاری فروخت و قرضش را ادا کرد و وضع زندگیش خوب شد.
● یکی از مخالفین گفت: ببین تفاوت تا کجا است؛ در عین حالی که #علیبنالحسین علیهالسّلام توانا به رفع فقر خود نیست، او را به این ثروت بسیار رسانید و این چگونه میشود و چگونه کسی که از رفع فقر خود ناتوانست به این ثروت بی نهایت تواناست.
● امام فرمودند: #قریش هم به پیغمبر همین اعتراض را داشتند و میگفتند: کسی که نمیتواند از مکه تا مدینه را جز در دوازده روز برود (چنان که به هنگام هجرت او نیز چنین بود)، چگونه در یک شب از مکه به #بیتالمقدس میرود و برمیگردد.
● سپس علی بن الحسین علیهالسّلام فرمودند: اینها غافلند از کار خدا و دوستان خدا.
👈به مقامهای بلند نمیتوان رسید مگر با #تسلیم در مقابل خدا و ترک اظهار نظر و رضا به آنچه او صلاح میداند. دوستان خدا #صبر میکنند بر گرفتاریها و ناراحتیها بطوری که دیگران چنین صبری ندارند و خداوند در مقابل این شکیبائی آنها را به تمام آرزوهایشان میرساند. با وجود این، آنها جز خواسته خدا را نمیخواهند.
📚الأمالي (للصدوق)؛ ص۴۵۳
#داستان
📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿
┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄
🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹
https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا
https://t.me/shobeiri تلگرام