eitaa logo
شوق پرواز
2هزار دنبال‌کننده
944 عکس
124 ویدیو
58 فایل
🌹متفاوت ترین کانال شهدایی🌹 🔶نشر مطالب کانال باعث افتخار تیم شوق پروازاست. با شوق پرواز حرف بزن @shogh_parvaz70 نمیشناسمت‌ولی میشنوم https://daigo.ir/secret/67849807
مشاهده در ایتا
دانلود
- آرزوت چیه؟! + شهادت🌹 - خیلی‌خوبه اما می‌دونستی طبقِ کلام امیرالمومنین: مقام و پاداشِ کسی‌ که میتونه گناه کنه ولی آلوده نمیشه از شهید کمتر نیست..؟! [ نهج‌البلاغه_حکمت۴۷۴ ] @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و شب ششم شب قاسم بن الحسن... عمو اذن میدان‌ نداد... مادر بی قراری اش را از چشمانش خواند، نامه ای را به دستش داد و گفت: اين هم اذن ميدان.. مودب و‌سربه زیر خدمت عمو رسید بی هیچ کلامی نامه را داد به عمو .... ...حسین جانم در کربلا نیستم تا یاری ات کنم، درعوض قاسم برایت شمشیر میزند... نامه را بر چشمانش کشید ،امر امامش بود وتکلیف ... و قاسم کفن پوش وارد میدان شد وحماسه آفرید. حضرت قاسم اذن شهادت رو از عمو گرفت اونایی که واسه شهادت لحظه شماری میکنید یاعلی.. امشب ، شب اذنه.... @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سلام و احترام خدمت همه عزیزان 📌درطول هفته تیم شوق پرواز در تلاشه تا صدای شهدا رو به گوش شما برسونه. 💌جمعه ها ، ما حرف های شما بزرگواران رو میشنویم 🔸 خادم الشهدا: @shogh_parvaz70 🔸به صورت ناشناس حرف بزن: https://daigo.ir/secret/67849807
داغ سنگین است. یک سخن کوتاه، فقط باید مادر .... نه.................... فقط باید رباب باشی تا بیقراری نوزاد را بفهمی.... @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سلام امروز به ارباب 🌹به نیابت از شهید مدافع حرم 🌹مصطفی صفری تبار @shogh_prvz
متولد ۱۳۶۷ روستای بیشه سر از توابع شهرستان بابل نام دیگر: کمیل @shogh_prvz
علاقه پدر به شهدا پسر را عاقبت به خیر کرد.... @shogh_prvz
🌹مصطفی بخوبی تفسیر آیة شریفة « إنّ اللهَ معَ الصابرین» را فهمیده بود و سعی می کرد در زندگی اش آن را بکار بگیرد تا در همه حال خدا را با خود داشته باشد. 🔸 او به اتفاق چند نفر از دوستانش، بالاترین جایگاه خدمتی را، در یگانِ ویژه صابرین می بینند، 🔸گرچه سعی داشت، ثبت نام در یگانِ ویژه صابرین را از خانوده اش مخفی نگهدارد و یا اینکه خدمت در آن را سَهل و آسان معرفی نماید، أمّا برای رسیدن به آن، بسیار تلاش کرد؛ و تمامی مقدّماتش را فراهم نمود، و او می دانست که خدمت در یگانِ ویژه صابرین، علاوه بر قدرت معنوی به قدرت جسمی هم احتیاج دارد، 🔸آقا کمیل برای جبران آن علاوه بر طیّ دوره های آموزش تکاوری و چتربازی به ورزش های رزمی روی آورد و در این رشته خیلی زود سرآمد شده و مطابق اسناد موجود دو مرتبه موفق به أخذ مدال طلا و نقره در جشنواره فرهنگی، ورزشی دانشجویان گردید. 🌱بهر حال پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه امام حسین، بسختی از پادگان آموزشی المهدی وابسته به تهران، تسویه حساب خدمتی می گیرد و خود را به یگانِ ویژه صابرین می رساند. 🌹این شهید بزرگوار پس از آنکه عزم خود را جزم کرد تا آخرین وجب از خاک کشور را از دست گروهک منافقین پژاک خارج کند ، با لبیک به ندای رهبر و مقتدای خود حضرت امام خامنه ای (مدظله) عازم جبهه های غرب کشور شد . 🥀تا اینکه در آخرین عملیات پیروزمندانه سپاه در این منطقه که منجر به بیرون راندن این منافقین از مرزهای ایران اسلامی شد در تاریخ 16/06/1390 به همراه چند تن از همرزمان خود در ارتفاعات جاسوسان کردستان شربت شیرین شهادت را نوشید . @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و روز هفتم که رویای گندم ری ، آب را بر سپاه حسین(ع) بست و اهل خیمه را در مضیقه گذاشت، حسین(ع) بدون آرایش جنگی و علی اصغر(ع) به دست وارد میدان شدو طلب آب کرد. ولی جواب این طلب چه بود!!! تیر سه شعبه ای که زهر آلود به کینه هاشمی هاست.... هنوز حرف حسین(ع) تمام نشده بود، که‌گرمای خون زیر گلوی علی اصغرش اورا به استیصال کشاند،... به درماندگی...به اینکه چه کنم؟ رباب و فقط رباب و انتظار سیراب شدن طفلش..... دوقدم به عقب.. دو قدم به جلو... نگاهی به گلوی پاره پاره و نگاهی به خیمه... هیچ جا بهتر از پشت خیمه نبود... هیچ کاری بهتر از به خاک سپردن آن طفل شیرخوار بدون سر نبود.... و اقامه نمازی که میگویند به نیت طلب صبر بود از خدا ..... اما من شیفته رباب شدم... شنید ولی دم برنیاورد... یعنی چه قدر عاشقانه امام حسین را دوست داشت که سراغی از اصغرش نگرفت؟ یعنی چه قدر حسین را میپرستید که فقط پرسید آقا در سلامت هستند یا نه؟!!! یعنی چه قدر ولایت مدار؟؟ این ها قصه نیست... شرح واقعی ترین ، واقعیت دنیاست... @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وشب هشتم... عقاب، اسب سرگردان علی اکبر. بعد ازحماسه آفرینی خواست به خیمه برگردد، امان از خون جاری شده پیشانی اش بر چشم های اسب، عقاب راه را گم کرد و راه لشکر دشمن را در پیش گرفت. صدای امن یجیب حسین(ع) در میان هلهله دشمن گم شد، چه هیجان کثیفی... هرکدام با عجله ضربتی به علی زدند، گویی هر کدام ابن ملجمی هستند بر پیکر علی... میدانستند حسین(ع) سر برسد نفس همه شان را خواهد برید... علی فریاد برآورد یا ابتاه... پدر رسید.. پدر اما عنان از کف داد... طاقت بدن پاره پاره پسر را نداشت... حسین(ع) بی تاب شد... از هوش رفت.... پدر حتی از ترس متلاشی شدن پیکر، نتوانست علی را دربغل گیرد... ببوسد... وداع کند.... جوانان بنی هاشم بیایید...... @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا حسین«ع» یا زهرا«س» @shogh_prvz
✍️مادرش می گوید: به محض اینکه اوّلین حقوقش را سپاه گرفت دو دفترچه پس انداز برای خودش باز کرد، یکی مربوط به حقوق و مزایا، دیگری مربوط به هدایا؛ چرا که می گفت: « طبق فتوای مقام معظّم رهبری، هدیه خمس ندارد» برای خودش، سال خمسی تعیین کرد تا اگر مازاد بر هزینه سالیانه، چیزی در حسابش مانده باشد، خُمس آنرا بدهد . یکسال مقداری پول به مستمندان داده بود و با خوشحالی می گفت: امسال خمس داده ام @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وشب نهم ویک‌دنیا روضه.... علی اکبر(ع) رفته بود... قاسم(ع) اذن گرفته بود، حر پیش قراوول بود... عباس(ع) دل دل میکرد... یک دل به خیمه و چشم های خشک شده از اشک و لب‌های سله بسته و یک دل به میدان.... چرا اذن من را نمیدهد... بپرسم؟.... نه.... حسین(ع) خودش میداند بروم؟....نه.....حسین(ع) هنوز اذن نداده است. صدای العطش خیمه مضطربش کرده بود... حسین(ع) گفت: علمدارم، آب بیاور... چشم های عباس(ع) پرسید : آب؟؟؟ من اگر بودم ، میگفتم هنوز جای شمشیرم در صفین و جمل روی صورت لشکریان دشمن خود نمایی میکند. میگفتم آب را به دیگران بسپار ،من در میدان با هیبت حیدری ام ،دشمن را تار و مار میکنم... عباس(ع) اما... در مقابل امیرش ادب کرد و سوار بر اسب بر شریعه فرات تاخت....هجمه های تیر و عمود و نیزه و شمشیر بر دستان و چشم ها و پاهایش مهم نبود... مهم مشک بود آب بود و آبرو... .مشک به دندان گرفته که سوراخ شد... به حسین(ع) گفت: مرا به خیمه نبر برادر..... @shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضی حرفا ، فقط مخصوص آدماییه که در عمل نشون میدیم دوستشون داریم وشاید هیچ وقت رومون نشه محبت آمیز باهاشون حرف بزنیم. یه حریمی مثل حیا و‌خجالت مانع این محبت زبانی میشه. مثل عبارت« بِنَفْسِی أَنْتَ» که امام حسین(ع) فقط برای حضرت عباس(ع) به کار بردند. معنای عمیقش هم یعنی همه جان و تن و مالم بفدای تو.... این رو زمانی که عباس(ع) داشت از خجالت ، جرعه جرعه تمام میشد حسین(ع)سرش را در آغوش گرفت و گفت: بلند شو بِنَفْسِی أَنْتَ.... ماه منیرم... آدما ذره ذره پیر میشوند ، غصه زخم هایت اما، در لحظه پیرم کرد، همه امیدم قطع شد، حرمله ها دارند برای بی یاوری ام کل میکشند و همه این ها یعنی: أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي.... کی ماه آسمان چند تکه میشود بر زمین؟؟!!! @shogh_prvz