eitaa logo
شوق پرواز
909 دنبال‌کننده
510 عکس
50 ویدیو
15 فایل
🌹متفاوت ترین کانال شهدایی🌹 🔶نشر مطالب کانال با ذکر آیدی بلامانع است و باعث افتخار تیم شوق پرواز انتقاد و پیشنهاد از کانال 💌 از انس خاصی که با شهدا داری 💚 اینجا بهمون بگو 👇👇👇👇 شناس @shogh_parvaz70 ناشناش https://daigo.ir/secret/67849807
مشاهده در ایتا
دانلود
تقوا لازمه ی انسانیت است سالروز شهادت ، شهید مطهری🥀 و‌روز معلم🌹 گرامی باد✨ https://eitaa.com/shogh_prvz
3️⃣ 🔶سلام علیکم. آقای صفایی؟ 🔴علیکم سلام. بله. شما؟   🥺چشمانش پر از اشک شد و گفت: ✨ من مرتضی هستم. برادر شهید حاج یونس زنگی آبادی. 🚲از دوچرخه پیاده شد و من را در آغوش کشید و گفت: 🍃بفرمایید برویم منزل. شما مهمان حاج یونس هستید. قدمتان سر چشم. ✨دیشب حاج یونس به خوابم آمد و گفت: که این ساعت به پیشواز شما بیایم!   🌱دیگر تمام اتفاقات عجیب داشت برایم عادی می شد. مطمئن بودم عجیب تر هم خواهد شد. 🪴مهمان همسر و فرزندان شهید شدم. 💐 مصطفی و فاطمه فرزندان شهید بودند. 💫وقتی فهمیده بودند فرستاده ای از طرف پدر می آید برای دیدنم لحظه شماری کرده بودند. ⭐اکنون در فضای گرم و صمیمی حیاط منزل در کنار برادر شهید و دو فرزند شهید بودم. 🍃سر صحبت را با فرزندان شهید باز کردم. 🕊️پرواز کبوتری که روی دیوار حیاط نشست توجه همه ما را به خود جلب کرد. 🕊️با خود فکر کردم شاید حاج یونس این بار در کسوت کبوتری ظاهر شده. 🕊️ مصطفی و فاطمه  همزمان گفتند: چه کبوتر قشنگی!. 🥀مصطفی سه ساله بود و فاطمه ده ماهه که پدر شهید شد. 🥺این جمله را مصطفی آنچنان با حسرت و سوزناک گفت که فاطمه زد زیر گریه. 🌱برای این که دختر شهید را آرام کنم، گفتم: ⭐پدر شما شهید است. ⭐شهداء زنده اند. ⭐دست پدران شما بسیار باز است. ⭐می توانند هر حاجتی که داشته باشید را برآورده کنند. 🌷ناگهان فاطمه وسط حرفم دوید و گفت: هر حاجتی؟ یکه خوردم. گفتم: تا آن جایی که بتوانند. البته بستگی به حاجت دارد. 🕊️ فاطمه گفت: تنها آرزوی من دیدن پدرم هست. 🕊️ناگهان کبوتر پرواز کرد و روی شانه فاطمه نشست و نوکش را به گونه های فاطمه کشید. 😳 همه تعجب کرده بودیم. 🕊️ولی من یقین داشتم که این کبوتر، سفیر شهید است. 📢خبر در روستا زود می پیچد. 📢خبر ورود نویسنده ای که به زنگی آباد آمده تا درباره حاج یونس کتاب بنویسد. 📢 آقا مرتضی گفت: که خبر از اینجا به کرمان هم رسیده و عده ای از دوستان و همرزمان حاج یونس پیغام داده اند که امشب بعد از شام می آیند اینجا برای شب نشینی، ⭐و نقل مجلسمان هم حاج یونس خواهد بود. 🌱 گفتم عالی است و با وجود آنها جای خالی خاطراتی که درباره حاجی خوانده ام، پر می شود. 🌱حضور همرزمان حاج یونس برای پی بردن به  وجوه نظامی شخصیت او بسیار ضروری است. 🌱دارم کلافه می شوم که چرا در این همه فصولی که از سر گذرانده ام، حاج یونس خودی نشان نداده است؟ 🌱 آیا در این همه اشتباهی وجود ندارد که او تصحیح کند؟ 🌱 حاجی جان، با تایید کار تا اینجا به من برای ادامه قوت قلب می دهی؟ 🌱 پس چرا خودی به من نمی نمایی؟ تویی که به جسم کبوتری در می آیی تا .... ✨✨✨ناگهان برحاشیه دستنوشته من این خطوط پدیدار شد : ادامه دارد..... 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🔶شهیدی که بعد از شهادت خودش را به نزدیکانش نشان داد..... https://eitaa.com/shogh_prvz
اساس امر به معروف و‌نهی از منکر نیکی کردن است شهید مطهری https://eitaa.com/shogh_prvz
4️⃣ ⭐ناگهان برحاشیه دستنوشته من این خطوط پدیدار شد : ⭐بسم الله الرحمن الرحیم⭐ ✨1-اگر شما انتخاب شده اید، به دلیل روش تحلیلی کار شماست. پس انتخاب شما همان تایید کار شماست. ✨2-اشتباهی صورت نگرفته است که مجبور به دخالت شوم جز آنکه شفای مادرم بیشتر از آنکه رحمت خداوند بر من و برادرم مرتضی باشد ، بر پدرم بوده است، زیرا خداوند نمی خواست زندگی بر او بیشتر از آن سخت شود. مرگ همدم در طاقت او نبود و چون فردی صالح بود، خداوند بر او این رنج را نپذیرفت. ✨3-درست است که پس از مرگ پدرم ، من مرد اول خانه شدم ، اما مادرم قوی تر از آن بود که به من متکی باشد. ✨4-مبادا حق مرتضی ضایع شود. او در بیشتر کارها پس از مرگ پدرم همراه و کمک من بود. ✨5-در نوشتن محکم باشید و جز به رضای خدا نیندیشید ، زیرا بسیاری از دقایق در زندگی من وجود دارد که متأسفانه به رضای دیگران اندیشیده ام که رضای خدا در آن نبوده است. پس شما به حذف آن دقایق همت کنید،‌هر چند خداوند مهربان از هر آنچه قصور در زندگی من بوده است، در گذشته است.                                                                       والسلام   🌱❤️از شدت هیجان چنان می لرزیدم که ترسیدم قلبم تاب نیاورد. 🌱آقا مرتضی را صدا کردم و با چشمانی اشکبار دستخط حاج یونس را نشانش دادم و گفتم : این دستخط را می شناسید؟ 😳با دقت نگاه کرد و ناباور به من خیره شد. گفت: خط حاج یونس است! و حیران به خط نگاه کرد و باز به من. 😳😳پرسید: این را از کجا آورده اید؟ 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ادامه دارد.... 🔶شهیدی که بعد از شهادت خودش را به نزدیکانش نشان داد..... https://eitaa.com/shogh_prvz
علم وفکر غذای روح است.... شهید مطهری https://eitaa.com/shogh_prvz
غریب‌در‌وسط‌شهر‌آشنا‌شده‌ای! عمامه‌از‌سرت‌افتادوبی‌عباشده‌ای میان‌عربده‌ها‌بی‌سروصدا‌شده‌ای شبیه‌عمه، گرفتار‌اسب‌ها‌شده‌ای... (ع)🥀 🏴 https://eitaa.com/shogh_prvz
5️⃣ ⭐او پس از شنیدن توضیح من آنقدر هیجان زده شد که نوشته شهید را با خود برد . 🥺 لحظاتی بعد صدای گریه و فریاد زن ها و بچه ها بلند شد. همسرش نام او را صدا می زد و فرزندانش بابا بابا می کردند. 🌱 من که قادر به حفظ اشک هایم نبودم، به این فکر می کردم که چرا حاج یونس برای ارتباط برقرار کردن با من از روش های غیر معمول استفاده می کند؟ 🌱آمدن به خواب امری طبیعی تلقی می شود ، 💫اما تلفن زدن 💫 بر کاغذ نوشتن 💫و در جسم یک کبوتر حلول کردن هر چقدر هم که ملموس باشد و به چشم خود ببینی و به گوش خود بشنوی ، باز هم باورش برای کسی که ندیده است، سخت است. ✨✨ناگهان صدای حاج یونس را شنیدم. ✨نه از روبرو یا از پشت سر، که از همه جهات. به هر سو که می چرخیدم ، در وضوح صدا تغییری احساس نمی کردم: ✨✨بستگان و دوستان را به همان خوابشان رفتن کفایت است،‌ ✨✨اما تو که راوی منی، باید حضور مرا احساس کنی و لمس کنی و دریابی که آنچه نامش عند ربهم یرزقون است، چیست؟ ✨✨ که اذن خداوند به شهید تا به کجاست؟ ✨✨که شهید عزیز کرده خداوند است ✨✨ و هر شهید بنا به درجه اش نزد حق تعالی می تواند تا آنجا پیش رود که علاوه بر حضور در خواب به حضور در بیداری نیز اقدام کند تا مایه عبرت غافلان گردد. ✨✨ تا این دنیای فانی را که کفی بر دهان ابدیت است، به هیچ گیرد و بداند آنچه حقیقی است؛ ‌نه دنیا، که آخرت است. ✨✨ پس تو روایت کن مرا، آنچنان که به قدرت لایزال حق تعالی دنیا را در مشت دارم و دلم برای دنیا زدگان سخت می سوزد که غافلانند.... 🌱🤝زانو زدم و دست هایم را دراز کردم تا به دستانی که می دانستم دست دراز شده ام را رد نمی کنند، لمس شوم. 🌱🥺شروع کردم به گریه کردنی سخت و به صدایی بلند که تاب نگه داشتن نفس را در سینه نداشتم. 🌱گفتم: حاجی جان، شفاعت ما یادت نرود... و سر بر سجده گذاشتم و نالیدم : دریغا... 🪴بعد از شام مجلس را با حضور حاج 🌹قاسم سلیمانی، خوشی، محمد زنگی آبادی و نجف زنگی آبادی آغاز کردیم. 🌷 همرزمان حاج یونس حامل سلام از خیل دوستانی بودند که نتوانسته بودند در این جلسه حضور یابند. 🌱من توضیح دادم که اداره جلسه با خود شهید است. 🌱تمامی تصمیم گیری ها با اوست. 🌱 در واقع او خود نویسنده خاطراتش است. 🌷آقای خوشی گفت: اگر دستخط حاج یونس را ندیده بودم و اگر جوهرش به این تر و تازگی نبود هیچکدام از این اتفاقات را باور نمی کردم. 🌷 اما حالا هر چه بگویید باور می کنم . 🌷اگر بگویید اینجاست، شک نمی کنم. 🌷اگر بگویید الان ظاهر می شود و خود را به ما که آرزوی دیدارش را داریم، نشان می دهد. باور می کنم و به احترام حضو رش می ایستم و منتظر می مانم تا ظاهر شود. 🌱 آنچه آقای خوشی گفت، مرا لرزاند و آن طور که آماده ایستاد که انگار قرار است حاج یونس ظاهر شود. 🌱 به نظرم آمد که شدنی است. می شود. باور حضور فیزیکی شهید آن قدر جدی شد که همه بر خواستند. 🌹 حاج قاسم گفت: ما شک نداریم. 🌺 نجف آقا گفت: دیدن چنین چیزی کم نیست. 🌻محمد آقا گفت: معجزه است. 🍃 اندام آقای خوشی از شدت گریه بی صدا تکان می خورد. . 🍃صدای گریه زنها که از اتاق برمی خواست ،او هم صدای گریه اش را رها کرد. 🥺🤲همه بی اختیار نام شهید را صدا می زدیم. 🌱 من می گفتم: حاجی ...حاج یونس عزیز. 🌾نجف آقا فریاد می زد: :یونس جان ... 🌾آقا مرتضی می گفت: برادر. 🌾حاج قاسم او را حاجی جان می خواند. 🌾صدای همسر شهید که او را حاج آقا خطاب می کرد اتمام حجتی بود بر باوری که تبدیل به یقین شده بود. 🌾 و حالا فرزندان معصوم شهید پدر را صدا می زدند. 🌾فاطمه حین دویدن به سمت اتاق زن ها با چشمانی گریان می گفت: بابا...بابا.. 🌾 و مطصفی با دستهایش اشکهایش را پاک می کرد و زمزمه می کرد: بابا جان... بابا جان.... 🥺دیگر گریه زنان، شیون شده بود و صداهای ما فریاد. 🌱 من فریاد زدم: :حاجی ...تو را به شهادتت قسم که اگر اذن داری، خودت را برما نمایان کن. حتی یک لحظه. 🌱 که ببینیمت ...لمست کنیم ...متبرک شویم ... ⭐💫⭐ناگهان چراغ پر نور شد و خاموش شد. 🌑 همه جا ظلمات شد...... ادامه دارد.... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🔶شهیدی که بعد از شهادت خودش را به نزدیکانش نشان داد..... با همراه باشید https://eitaa.com/shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6️⃣ ⭐⭐ناگهان چراغ پر نور شد و خاموش شد. 🌑 همه جا ظلمات شد . فقط صدای شیون و فریاد به نام حاج یونس بلند بود. 🌔آن همه تاریکی به ظهور نوری ملایم، روشن شد و بیشتر و بیشتر رنگ گرفت تا 💫به رنگ طلایی حضور شهید متوقف شد. 🌕در هیات یک آدم، رشید بود. 🌕در برابر چشمان حیران ما و زیر فشار خرد کنند صدای قلب ما شروع به چرخش کرد 🌕 و برابر هر یک از ما ایستاد و ما را مورد تفقد قرار داد. با مهربانی از ما گذشت و سپس به اتاق دیگر رفت. 🌱 ما ایستاده بودیم و یونس یونس از زبانمان نمی افتاد. 🌱🥺دیگر همه طاقت از دست داده بودیم و افتادیم . 🌱و من در این اندیشه بودم که مگر قلم خود شهید بتواند این ظهور را بنویسد. ✨🌕 حاج یونس در هیبت نوری طلایی به اتاق باز آمد و به همان ملایمتی که ظاهر شده بود، محو شد. 🍃 دلم نمی خواست چراغ روشن شود. دلم می خواست درآن ظلمات روشن تر از نور، سر به سجده سایم و فریاد زنم: عنده ربهم یرزقون.... 📚کتاب ظهور ✍️نویسنده:علی موذنی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🔶شهیدی که بعد از شهادت خودش را به نزدیکانش نشان داد..... https://eitaa.com/shogh_prvz
✨ذکر روز یکشنبه  🌹یا ذَالجَلالِ وَ اْلاِکْرام "ای صاحب جلال و بزرگواری" 🌱 هر که آن را بخواند در کارهایش گشایش می یابد. همچنین یکی از پرفضیلت ترین اذکار روز یکشنبه این است که هزار مرتبه یا ذالجلال و الاکرام و ۴۸۹ مرتبه یا فتاح بگوید تا فتح و نصرت یابد. https://eitaa.com/shogh_prvz
🔹 شورای ده برای تحويل يخچال و تلويزيون و... اسم می نوشتند و قرعه كشی می كردند اسم مادر حاج یونس در آمده بود. حاج یونس گفت: تا وقتی تمام مردم يخچال نداشه باشند مادر من يخچال نمی خواهد. 🌹شهیدی که بعد از شهادت ، برای نزدیکانش ظهور کرد https://eitaa.com/shogh_prvz
❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️ 🌺 🌺 🌱همه قوم و خویش را دعوت کردیم مسجد . 💫شب جمعه بود و یونس گفته بود دعای کمیل بخوانند . ❤️انگار نه انگار که مجلس عقدکنان است . من هم خیلی عادی نشسته بودم بین زنها . 💫خطبه عقد را خواندند . 🌹 بله را همان جا گفتم ؛ توی مسجد. 🌺ازدواج به سبک شهدا 🌕شهیدی که بعد از شهادت برای نزدیکانش ظهور کرد https://eitaa.com/shogh_prvz
🥀۱۶ و ۱۷ اردیبهشت ماه سالروز شهادت ۱۳ تن از شهدای را گرامی میداریم. هر کس کربلایی دارد کربلای مدافعان حرم مازندران در عاشورای خانطومان رقم خورد... کربلای ما کجاست؟ 🇮🇷شادی روح پرفتوح شهدای کربلای خانطومان ۹۵ صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/shogh_prvz
🌹🥀به مناسبت سالروز شهدای خان طومان میتوانید زندگی نامه شهید اسماعیل خانزاده را مطالعه کنید🥀🌹
تشرف شهید خدمت حضرت مهدی(عج) و..... https://eitaa.com/shogh_prvz
23.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ چهار ذکر ی که امام صادق علیه السلام یاد دادند. 🌱کاری از تیم شوق پرواز🌱 https://eitaa.com/shogh_prvz
✨ چهار ذکر برای سهولت در استفاده، توسط تیم شوق پرواز تحریر شده که در اختیار شما عزیزان قرار داده میشه ✨ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
🌱جهت رفع استرس 🎥دیدن کلیپ مربوطه رو پیشنهاد میکنیم💫 https://eitaa.com/shogh_prvz
✨دنیای حلال میخوای 🎥دیدن کلیپ مربوطه رو‌پیشنهاد میکنیم https://eitaa.com/shogh_prvz
🌱برای رفع غم و اندوه 🎥دیدن کلیپ مربوطه رو پیشنهاد میکنیم https://eitaa.com/shogh_prvz
🌱اگر ترس از فریب خوردن داری 🎥دیدن کلیپ مربوطه رو پیشنهاد میکنیم https://eitaa.com/shogh_prvz
❤️سالروز تولد [ شهید عباس دانشگر در قسمتی از دست‌نوشته خود می‌گوید : می‌خواهم عوض بشوم ؛ همه ی زندگی ام را عوض بکنم . ‌‌. می‌خواهم آن کسی باشم که دوست دارم نه آن چیزی که یک ذهن ِمریض از من ساخته است . هرگز از تاخیر و دیر شدن به آرزوهایم نا امید نمی‌شوم زیرا بخشش ِالهی به اندازه نیت است.] علی اکبر رائفی پور می گوید: به زادگاهش رفتم. پدرش سررسید سال ۱۳۹۴ شهید را به من داد وقتی برنامه عبادی اش را دیدم بر خود لرزیدم. ✓ مداومت بر نماز شب(حداقل سه رکعت نماز شفع و وتر) ✓ خواندن هرروز حداقل یک صفحه قرآن با تفسیر ✓ مناجات حضرت امیرالمومنین(علیه‌السلام) و زیارت حضرت زهرا(سلام الله علیها) ✓ ذکر روز چند مرتبه... ما حرف زدیم و شهدا عمل کردند. خداوند متعال به درجاتش بیفزاید و او را با اولیاءش محشور فرماید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹به مناسبت سالروز تولد ۱۳۷۲/۰۲/۱۸ https://eitaa.com/shogh_prvz