eitaa logo
شوق پرواز
5.1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
319 ویدیو
104 فایل
🌹متفاوت ترین کانال شهدایی به فرماندهی #شهیدسجادزبرجدی «استفاده از آثار شوق پرواز با یک صلوات به روح شهید سجاد زبرجدی» 🔸با شوق پرواز حرف بزن @Shogh_parvaz70 🌿نمیشناسمت‌ولی میشنوم https://daigo.ir/secret/67849807
مشاهده در ایتا
دانلود
_گفت تو عرفه شهادت خیلی ها امضا میشه... _گفت برام دعا کن منم شهید شم. نمیدونست آرزوی خودمم هست. https://eitaa.com/shogh_prvz
🌱گمنامی در اوج خوشنامی... https://eitaa.com/shogh_prvz
روی اسم خود خط کشید 🌹عباس همیشه علاقه داشت تا گمنام باقی بماند. 💌زمانی كه عباس فرمانده پایگاه اصفهان بود یك روز نامه ای از ستاد فرماندهی تهران رسید. 📌در نامه خواسته بودند تا اسامی چند نفر از خلبانان نمونه را جهت تشویق و اعطای اتومبیل به تهران بفرستیم. در پایان نامه نیز قید شده بود كه « این هدیه از جانب حضرت امام است.» 🔹عباس نامه را كه دید سكوت كرد و هیچ نگفت. ما هم اسامی را تهیه كردیم و چون با روحیه او آشنا بودم، با تردید نام او را جزء اسامی در لیست گذاشتم می دانستم كه او اعتراض خواهد كرد. از آنجا كه عباس پیوسته از جایی به جای دیگر می رفت و یا مشغول انجام پرواز بود. 7️⃣یك هفته طول كشید تا توانستم فهرست اسامی را جهت امضاء به او عرضه كنم. 🌱ایشان با نگاه به لیست و دیدن نام خود قبل از اینكه صحبت من تمام شود، روی به من كرد و با ناراحتی گفت: ـ برادر عزیز! این حق دیگران است؛ نه من. گفتم: ـ مگر شما بالاترین ساعت پروازی را ندارید؟ مگر شما شبانه روز به پرسنل این پایگاه خدمت نمی كنید؟ مگر شما... ؟ سکوت کردم....... ❌روی اسم خود خط كشید و نام یكی دیگر از خلبانان را نوشت و لیست را امضا كرد. در حالی كه اتاق را ترك می كردم. با خود گفتم كه ای كاش همه مثل او فكر می كردیم. ✍️(راوی: امیرعلی اصغر جهانبخش) https://eitaa.com/shogh_prvz
وقتی ماموریت هاش زیاد میشد، با دلخوری میگفتم : عباس میخوام سرت نق بزنم...... https://eitaa.com/shogh_prvz
گوشه ای از وصیت نامه شهید بابایی به همسرشون https://eitaa.com/shogh_prvz
📌 سفارش سرلشگر خلبان شهید عباس بابایی ، قبل از شهادت مواظب آقای خامنه ای باشید این سید اولاد پیغمبر را تنها نگذارید https://eitaa.com/shogh_prvz
پنجمین روز شهادت «عباس» بود، دیدیم کسی به در خانه پدرم می‌کوبد. جلوی در رفتیم دیدیم یک آقای روشن دلی است. پدرم آمد و گفت: «بفرمایید» مرد نابینا گفت: «عباس شهید شده؟» گفتیم: «بله» گفت: «من کسی را ندارم، من یک هفته‌ای است که حمام نرفتم، این شهید من را هر هفته روز‌های جمعه کول می‌کرد و به حمام می‌برد و لباس‌هایم را نیز می‌شست و بدون چشم داشت می‌رفت». https://eitaa.com/shogh_prvz
❤️ قهر بودیم ، در حال نماز خواندن بود ، نشسته بودم و توجھی به همسرم نداشتم .. 📿نمازش تمام‌ شد.... 📚کتاب شعرش را برداشت و با یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن ... ولی من باز باهاش قهر بودم؛ کتاب را گذاشت کنار و به من نگاه کرد و گفت : غزل تمام . باز هم بھش نگاه نکردم! ❤️اینبار پرسید : عاشقمی؟ سکوت کردم؛ ❤️😊دوباره با لبخند پرسید : عاشقمی مگه نه؟ گفتم : نه!!!!!! ❤️گفت : تو نه میگویی و پیداست میگوید دلت آری . که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری ... 🤭😁زدم زیر خنده و روبروش نشستم دیگر نتوانستم به ایشان نگویم که وجودش چقدر آرامش بخشه... 🌹بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم: خداروشکر که هستی ♥️😊 🌱یک روایت عاشقانه از زندگی @shogh_prvz
هدایت شده از شوق پرواز
❤️ قهر بودیم ، در حال نماز خواندن بود ، نشسته بودم و توجھی به همسرم نداشتم .. 📿نمازش تمام‌ شد.... 📚کتاب شعرش را برداشت و با یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن ... ولی من باز باهاش قهر بودم؛ کتاب را گذاشت کنار و به من نگاه کرد و گفت : غزل تمام . باز هم بھش نگاه نکردم! ❤️اینبار پرسید : عاشقمی؟ سکوت کردم؛ ❤️😊دوباره با لبخند پرسید : عاشقمی مگه نه؟ گفتم : نه!!!!!! ❤️گفت : تو نه میگویی و پیداست میگوید دلت آری . که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری ... 🤭😁زدم زیر خنده و روبروش نشستم دیگر نتوانستم به ایشان نگویم که وجودش چقدر آرامش بخشه... 🌹بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم: خداروشکر که هستی ♥️😊 🌱یک روایت عاشقانه از زندگی @shogh_prvz
هدایت شده از شوق پرواز
🌱گمنامی در اوج خوشنامی... https://eitaa.com/shogh_prvz