✍️مادرش می گوید:
به محض اینکه اوّلین حقوقش را سپاه گرفت دو دفترچه پس انداز برای خودش باز کرد،
یکی مربوط به حقوق و مزایا،
دیگری مربوط به هدایا؛
چرا که می گفت: « طبق فتوای مقام معظّم رهبری، هدیه خمس ندارد»
برای خودش، سال خمسی تعیین کرد
تا اگر مازاد بر هزینه سالیانه،
چیزی در حسابش مانده باشد،
خُمس آنرا بدهد .
یکسال مقداری پول به مستمندان داده بود و با خوشحالی می گفت:
امسال خمس داده ام
#شهیدمصطفی_صفری
@shogh_prvz
وشب نهم ویکدنیا روضه....
علی اکبر(ع) رفته بود...
قاسم(ع) اذن گرفته بود،
حر پیش قراوول بود...
عباس(ع) دل دل میکرد...
یک دل به خیمه و چشم های خشک شده از اشک و لبهای سله بسته و یک دل به میدان....
چرا اذن من را نمیدهد...
بپرسم؟.... نه.... حسین(ع) خودش میداند
بروم؟....نه.....حسین(ع) هنوز اذن نداده است.
صدای العطش خیمه مضطربش کرده بود...
حسین(ع) گفت: علمدارم، آب بیاور...
چشم های عباس(ع) پرسید : آب؟؟؟
من اگر بودم ، میگفتم هنوز جای شمشیرم در صفین و جمل روی صورت لشکریان دشمن خود نمایی میکند.
میگفتم آب را به دیگران بسپار ،من در میدان با هیبت حیدری ام ،دشمن را تار و مار میکنم...
عباس(ع) اما... در مقابل امیرش ادب کرد و سوار بر اسب بر شریعه فرات تاخت....هجمه های تیر و عمود و نیزه و شمشیر بر دستان و چشم ها و پاهایش مهم نبود...
مهم مشک بود آب بود و آبرو...
.مشک به دندان گرفته که سوراخ شد...
به حسین(ع) گفت: مرا به خیمه نبر برادر.....
#شب_نهم
#محرم
@shogh_prvz
بعضی حرفا ، فقط مخصوص آدماییه که در عمل نشون میدیم دوستشون داریم
وشاید هیچ وقت رومون نشه محبت آمیز باهاشون حرف بزنیم.
یه حریمی مثل حیا وخجالت مانع این محبت زبانی میشه.
مثل عبارت« بِنَفْسِی أَنْتَ» که امام حسین(ع) فقط برای حضرت عباس(ع) به کار بردند.
معنای عمیقش هم یعنی همه جان و تن و مالم بفدای تو....
این رو زمانی که عباس(ع) داشت از خجالت ، جرعه جرعه تمام میشد حسین(ع)سرش را در آغوش گرفت و گفت:
بلند شو بِنَفْسِی أَنْتَ....
ماه منیرم... آدما ذره ذره پیر میشوند ،
غصه زخم هایت اما، در لحظه پیرم کرد، همه امیدم قطع شد، حرمله ها دارند برای بی یاوری ام کل میکشند و همه این ها یعنی:
أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي....
کی ماه آسمان چند تکه میشود بر زمین؟؟!!!
#شب_نهم
#محرم
@shogh_prvz
✨مصطفی نظر کرده حضرت ابوالفضل بود✨
وقتی سه ساله بود، پیش از اذان ظهر روز تاسوعا با موتور تصادف کرد.
گفتند از دنیا رفته است.
مادرش او را نذر حضرت عباس کرده و گفته بود: نگهش دارید تا سرباز شما باشد.
نگهش داشتند، بیست و شش سال،
تا پیش از اذان ظهر تاسوعا سال ۹۴ در حومه حلب سوریه 🌹🥀
🌹به مناسبت سالگردشهادت🌹
#شهیدمصطفی_صدرزاده
#شهید_روز_تاسوعا
@shogh_prvz
وشب دهم...
شب انتخاب،شب وداع، شب ثابت کردن.
اصلا شب دهم، داروخانه ایست که برای درمان دردهای لحظه به لحظه زندگی مان ،نسخه ای آماده دارد.
امان نامه شمر به عباس(ع)
ثابت قدم ماندن ۷۲یار باوفا
وزینب(س) که دلگرم به حضور حبیب و زهیر بود.
و حسین(ع) که از امشب زینب(س) را برای فراقی جانسوز آماده میکند.
برای گودال...برای سرهای به نیزه... برای تیرهای سه شعبه... برای اربا اربا شدن و علم روی زمین افتاده....
سخن کوتاه...
امشب شب حسین(ع) است
شب دل دادن به ارباب.....
#شب_دهم
#محرم
@shogh_prvz
والوتر الموتور
ای تنهای بی همتا
چنان بی یاور شدی که ملائکه تورا یاری کردند.......
#روزدهم
#محرم
@shogh_prvz
در غروبی حزن انگیز.... تمام روضه ها به سر رسید....
و زینب(س) ماند و غمی که فروخورد .....
#عصرروزدهم
#محرم
@shogh_prvz