eitaa logo
شوق پرواز
909 دنبال‌کننده
510 عکس
50 ویدیو
15 فایل
🌹متفاوت ترین کانال شهدایی🌹 🔶نشر مطالب کانال با ذکر آیدی بلامانع است و باعث افتخار تیم شوق پرواز انتقاد و پیشنهاد از کانال 💌 از انس خاصی که با شهدا داری 💚 اینجا بهمون بگو 👇👇👇👇 شناس @shogh_parvaz70 ناشناش https://daigo.ir/secret/67849807
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ نماز اول وقت از زبان ابراهیم هادی... ✨ https://eitaa.com/shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ به مناسبت سالروز تولد 🌹 شهید ابراهیم هادی🌹 که همین امروز هم هدایت خیلی از جوانان را به عهده دارند ✨ 🎂 ۱۳۳۶/۰۲/۰۱ 🎂 https://eitaa.com/shogh_prvz
ابراهیم میگفت : مطمئن باش هیچی مثل برخوردِخوب روی آدم ها تاثیر ندارد. ✨ https://eitaa.com/shogh_prvz
‌✨ ‌🍀ابراهیم روحیات جالب و عجیبی داشت. بارها دیده بودم که در مسابقات، اجازه می داد که حریف او را خاک کند! 🌸به او اعتراض می کردم که چرا فلان فن را نزدی؟ می گفت: "خب این بنده "خدا" هم تمرین کرده و سختی کشیده. او هم آرزو داره که حریفش را خاک کند." 🌺من واقعا نمی فهمیدم که چی میگه؟! مگه میشه آدم این همه تمرین کنه و توی مسابقه برای حریفش دلسوزی کنه؟! ✨ 📚سلام بر ابراهیم جلد۲ https://eitaa.com/shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امروز به ارباب به نیابت از 🌹شهید🌹 سلمان امیر احمدی
🌔شامگاه شنبه ۱۶ مهرماه ۱۴۰۱ بود که در اغتشاشات اخیر در منطقه فلاح تهران به شهادت رسید.🥀 🌑آن شب که محله فلاح شلوغ شد و اغتشاشگران پا به آن منطقه گذاشتند، 🌱 سلمان همراه با برادر بزرگترش محمدعلی راهی کوچه و خیابان شد تا شاید بتواند کاری انجام دهد و آرامش را به آن محله برگرداند. ⬛ اغتشاشگرها به هر چیزی که می‌رسیدند آسیب می‌رساندند و با سنگ و آجر و هر چیزی که دستشان بود به سوی مغازه‌های مردم، وسایل عمومی و نیروهای مدافع امنیت حمله می‌کردند. خیابان‌ها و کوچه‌ها را هم می‌بستند تا کسی نتواند رفت و آمد کند. 🌱سلمان و محمدعلی و عده‌ای دیگر تا حدودی توانستند به محله سر و سامان بدهند و آرامش را برقرار کنند، ⬛ اما اغتشاشگرها دست بردار نبودند. از این خیابان به آن خیابان و از این کوچه به آن کوچه می‌رفتند و مانند داعشی‌هایی که در سوریه یک روز در این شهر و یک روز در آن شهر بودند و همه چیز را خراب می‌کردند، بودند. 🌱آن دو برادر به کوچه‌ای رسیدند. در فاصله یک متری از یکدیگر ایستاده بودند. صدای نعره و فحاشی اغتشاشگرها می‌آمد. هر لحظه نیز سنگی از سویی به سمت آن‌ها پرتاب می‌شد. 🔴مردم هم از این وضعیت کلافه شده بودند و هر از چند گاهی یکی از آن‌ها به پشت پنجره می‌آمد و می‌گفت بس کنید دیگر. ⚫در همین حین یکی از اغتشاشگران که مسلح بود و تفنگ داشت خود را به پشت بام یکی از ساختمان‌ها رساند و یک تیر به سوی سلمان شلیک کرد🥀. https://eitaa.com/shogh_prvz
🌱برادر می‌گوید: یک لحظه دیدم تیری به سر سلمان اصابت کرد و بر زمین افتاد.🥀 🥀 سر و صورتش غرق خون شد و در حال پر کشیدن و رفتن به سوی معبود است. ⚫ بعدها در کالبدشکافی مشخص شد که 52 ساچمه به سر و صورت و بدن سلمان اصابت کرد و آن تیر از اسحله‌ای شلیک شده بود که قدرت فوق‌العاده‌ای داشت. https://eitaa.com/shogh_prvz
✨ 🌱سال 1394 بود که ایشان با گروهی آشنا شده و برای حضور در سوریه ثبت‌نام کرده بود. 🌱 به من(همسر) گفت که باید 3-4 هفته برای حضور در دوره آموزشی بروم تا بتوانم در سوریه حضور پیدا کنم. 🥀 خیلی بی‌تابی کردم و از او خواستم که نرود؛ اما او گفت: «نمی‌توانم نروم، چرا که منم سهمی دارم.» 📌 به دوره آموزشی رفت، اما در میان‌دوره به او گفته بودند که نمی‌تواند برود. از آنجا که خانواده امیر احمدی یک شهید داشت(برادرشان) 🔴فرد دیگری اجازه پیدا نمی‌کرد که به سوریه برود. 🙏البته تا آخرین لحظه تلاش کرد، اما نتوانست به آرزویش برسد. 🥀 واقعاً ناراحت بود و خواب و خوراک نداشت. ✨ https://eitaa.com/shogh_prvz
✨ گروهی که🥀 سلمان می‌خواست همراه با آنان به سوریه برود، همان 🥀شهدای خان‌طومان بودند که تقریباً تمامشان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند یا مفقود الأثر شده بودند. همین موضوع او را بسیار بیشتر ناراحت می‌کرد و می‌گفت: 🥀 «اگر می‌رفتم، شهادتم حتمی بود.»" https://eitaa.com/shogh_prvz
🌱تابستان ۸۹ ما در منز‌مان هیأت داشتیم که یکی از خانم‌ها در هیأت من را دید و بنده را به مادر آقا سلمان معرفی کرد. 💐 ابتدا مادر آقاسلمان به منزلمان آمد و عکس او را نشانم داد و صحبت‌هایی درباره خانواده‌ها انجام گرفت. ۷ مهرماه ۸۹ آقاسلمان به همراه مادر به خواستگاری آمدند. 📌صحبت‌های اولیه انجام شد که در آن جلسه بیشتر اخلاق خوب و نماز اول وقت مدنظرم بود. آقا سلمان فقط سه جمله گفت: «من تا حالا سی‌دی موسیقی نخریدم و گوش ندادم و عاشق سیدعلی خامنه‌ای هستم.» به لحاظ اعتقادی همکفو بودیم و مراسم نامزدی و ازدواج ما سال ۸۹ به صورت سنتی انجام گرفت. 🔶سلمان احترام ویژه‌ای برای پدر و مادرش قائل بود. حتی در جلسه خواستگاری که با پدر و مادرش آمده بودند، فقط پدر آقاسلمان صحبت می‌کرد. او سرش را بلند نکرد و اصلاً روی حرف پدر و مادرش حرفی نزد. در زمینه سیاسی و اعتقادی هم خیلی به پدرش نزدیک بود. ✨ او همیشه دست پدر و مادرش را می‌بوسید و کمکشان می‌کرد. به نظرم توفیق شهادتی که نصیب سلمان شد، به خاطر همین دستگیری از پدر و مادرش بود. ✨در واقع عاقبت‌بخیری سلمان به خاطر احترام او به والدینش بود. https://eitaa.com/shogh_prvz
✨محمدصالح و پدرش باهم مثل دو تا رفیق بودند. یک وقتهایی باهم درِگوشی حرف‌هایی می‌زدند و می‌خندیدند. باهم پارک و رستوران می‌رفتند. بازی می‌کردند. این رفاقت سلمان با محمدصالح سبب شده بود که پسرم خیلی وابسته به پدرش شود. به همین خاطر با شهادت سلمان، پسرم شوکه شد. 🥀 شب قبل از وداع با پیکر سلمان، محمدصالح حال خوبی نداشت. 🥀روزی که قرار بود با پسرم برای وداع با سلمان به معراج شهدا برویم، به توجه به اینکه صورت سلمان ساچمه خورده بود و زخم داشت، اطرافیان به من گفتند که محمدصالح را به معراج شهدا نبرید. اما گفتم: اگر محمدصالح را نبرم، باورش نمی‌شود پدرش شهید شده و هر لحظه دوست دارد پدرش به خانه برگردد 🌱وقتی که به معراج شهدا رفتیم، دیدیم که جای زخم‌ها را پنبه گذاشته بودند و ساچمه‌ها را از صورتش خارج کرده بودند. اول محمدصالح پشت به پیکر پدرش کرد. گفتم بیا باهم بابا را بوس کنیم، این آخرین باری است که می‌توانیم بابا را بوس کنیم. این حرف‌ها را زدم و محمدصالح آمد و پدرش را دوبار بوسید. 🔶بعد از چند دقیقه خواستم که من و محمدصالح با پیکر سلمان تنها باشیم. وقتی دوربینی نبود، گفتم: «محمدصالح! ببین الان چه آرامشی داری!» گفت: «آره مامان! انگار اینجا خانه ماست» بعد به پدرش خوشامد گفت. گفتم: «دیدی بابا چقدر شجاع بوده که به خاطر آرامش ما و مردم رفته و شهید شده؟» اینها را که گفتم محمدصالح آرام شد. بالاخره کمک شهید بود که محمدصالح توانست شهادت سلمان را بپذیرد. 🥀 یک وقتهایی می‌بینم که محمدصالح بی‌دلیل بهانه می‌گیرد و گریه می‌کند متوجه می‌شوم که دلتنگ پدرش است. https://eitaa.com/shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ از راحت طلبی دوری نمایید و دائم فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید ✨ https://eitaa.com/shogh_prvz
💠توسل به امام رضا علیه السلام ✍رفته بودیم برای بازدید از موشڪ های فوق پیشرفته روسی. 🍁وقتی بازدیدمون تموم شد،حسن رو ڪرد به ڪارشناس موشڪی روسیه و گفت: میشه فن آوری این موشڪ رو دراختیار ما قرار بدید!❓ 🍁ژنرال ها و ڪارشناسان روسی خندیدند و گفتند: امڪان نداره این فن آوری فقط در اختیار کشور ماست. 🍁حسن خیلی جدی و محکم گفت: ولی ما خودمون این موشڪ رو میسازیم و دوباره صدای خنده‌ی اونا بلند شد. 🍁وقتی برگشتیم ایران،خیلی تلاش ڪردیم نمونه شو بسازیم، ولی نشد. وقتی از ساخت موشک ناامید شدیم ،حسن راهی مشهدالرضا شد. 🍁خودش تعریف مے ڪرد، به امام رضا متوسل شدم و سه روز توی حرم موندم. روز سوم بود ڪه عنایت امام رضا رو حس ڪردم و حلقه‌ی مفقوده ڪار به ذهنم خطور کرد. 🍁وقتی زیارتم تموم شد دفترچه نقاشی دخترم رو برداشتم و طرحی رو ڪه به ذهنم رسیده بود ڪشیدم تا وقتی رسیدم تهران عملیش کنم. 🍁وقتی حسن از مشهد برگشت، سریع دست به ڪار شدیم و موشڪ رو ساختیم ڪه به مراتب از مدل روسی، بهتـر و پیشـرفتـه تر بود. 📙کبوتران حرم،نشر شهید هادی https://eitaa.com/shogh_prvz
چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن؛ داد میزد: آهــای... سفره ، حوله ، لحاف زیرانداز، روانداز، دستمال، ماسک، کلاه، کمربند، جانماز، سایه‌بون، کفن، باندِزخم تور ماهی‌گیریم ... هــمـه رو بُردن !!😂 شادی روحشون که دار و ندارشون همون یک چفیه بود صلوات https://eitaa.com/shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امروز به ارباب 🌹به نیابت از شهید 🌹 🌱یونس زنگی آبادی🌱 🔶شهیدی که بعداز شهادتش ، خودش را به نزدیکانش نشان داد....و..... 📌با شوق پرواز همراه باشید https://eitaa.com/shogh_prvz
🌹حاج یونس زنگی آبادی‌ در سال ۱۳۴۰  در روستای زنگی‌آباد کرمان به دنیا آمد. 🌱در سال ۱۳۶۰ به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در‌آمد. 🌷حاج یونس 23 سال بیشتر نداشت اما فرماندهی با تدبیر و مخلص بود. 🔶به خاطر اخلاص و شجاعتش در عملیات‌‌‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، خیبر و بدر، سردار قاسم سلیمانی، ایشان را به فرماندهی تیپ امام حسین (ع) لشکر ۴۱ ثارالله کرمان برگزید. 🌹حاج یونس پس از سالها مجاهدت و فداکاری در عملیات های مختلف ، سرانجام در عملیات کربلای 5 به ارزوی دیرینه خود رسید و چونان مولا و مرادش سید و سالار شهیدان امام حسین (ع)‌ و با پیکری بی  سر به لقاء محبوب شتافت🥀 https://eitaa.com/shogh_prvz
📌📌📌📌📌 این هفته همراه با شما هستیم با معرفی شهید بزرگواری که بعد از شهادتشان خودش را به نزدیکانش نشان داد «شهید یونس زنگی آبادی» 🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶 دوستانتان را با شوق پرواز همراه کنید https://eitaa.com/shogh_prvz
مال حلال و تربیت فرزند 🔶شهیدی که بعد از شهادت خودش را به نزدیکانش نشان داد..... با همراه باشید https://eitaa.com/shogh_prvz
لبخند و توکل..... 🔶شهیدی که بعد از شهادت خودش را به نزدیکانش نشان داد..... با همراه باشید https://eitaa.com/shogh_prvz