"خاطراتطنزجبهہ"🙃
یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...
#فرمانده دستہ بود
شب برایش جشن پتو گرفتند...
حسابے کتکش زدند
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!😕
سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت #نماز صبح، #اذان گفت...
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😄
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟🤔
گفتند : ما #نماز خواندیم..!✋🏻
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟😳
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من برایِ #نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح
#خاطرات_طنز_جبهه
#شوخ_طبعیها
#طنز
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
@kongeresohadakhorasgan
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#شهیدانه♥️
🔰ده ماه بود ازش خبر نداشتیم. مادرش میگفت: #خرازی! پاشو برو ببین چیشد این بچه⁉️میگفتم: کجا برم؟ #جبهه یه وجب دو وجب نیست که...
🔰رفته بودیم #نماز_جمعه. حاج آقا آخر خطبه گفت: حسین خرازی را دعا کنید!
آمدم خانه🏡 به مادرش گفتم: #حسین مارو میگفت؟ چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟
نمیدانستیم #فرمانده لشکر اصفهان است!
🌹🍃🌹🍃
👇🏻 لطفاً با ما همراه باشید 👇🏻
🌷 ڪنگره شـهـداے خوراسـگان
21.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقا اصغر پاشاپور که برای حفاظت جان حاج قاسم نگران بود و نمیذاشت بره خط مقدم یادتونه؟
حالا فیلم کامل این نگرانیهای سرباز برای فرمانده منتشر شده؛ سربازی که نبود فرمانده رو تحمل نکرد و یکماه بعد از رفتن حاج قاسم شهید شد...
فیلم ارزش دیدن داره...
#فرمانده
https://eitaa.com/shohada_khorasgan
یکی از کارهایی که #شهید_صیاد_شیرازی انجام میدادند این بود که در جلساتی که با رهبری داشتند، همیشه کاغذ و قلم همراهشان بود و می نوشتند
در حالی که این سخنان دوبار دیگر از صدا و سیما پخش و یک نسخه چاپی از طرف بیت به ایشان داده میشد.
یکی از دوستانشان دلیل این کار را میپرسند:
- آراسته؛ تو حقوقدانی!
+ نه من حقوق بگیرم! حقوقدان نیستم.
- نه حقوقدانی دیگه.
+ خب منظورت چیه؟
-تأخیر در اجرای دستور فرمانده از نظر قانون جزا یا قانون کیفری نیروهای مسلح جرم است یا نه؟
+بله؛ ولی ربطی به سؤال من ندارد.
-عدم اجرای دستور #فرمانده که جرم هست؟
+بله جرم محرز است؛ تأخیر در اجرای دستور یا سهلانگاری هم جرم است.
- بسیار خب.
+ولی حاجی اینها جواب سؤال من نبود.
-من فکر کردم تو آنقدر باهوشی که گرفتی جوابتو
+نه نگرفتم؛ شما بگو.
-آقا اینجا فرمایشاتی داشتند. مردم عادی یا شاید برخی از نیروهای مسلح- آنهایی که عمیق نگاه نمیکنند- این را سخنرانی تلقی میکنند. (میخواست به من بگوید تو هم سخنرانی تلقی کردی!) خب هشتِ شب یا نه شب یا دوی بعد از ظهر هم میتوانند این سخنرانی را از اول تا آخرش تماشا کنند.
منِ نظامی، این را سخنرانی تلقی نکردم. فرماندهم بیاناتی برای من دارد؛
من آن را اوامر فرماندهی تلقی کردم.
همهی اینها را نوشتم.
نمیتوانم صبر کنم تا دفتر آقا متن فرمایشات را به من بدهد.
تا آن موقع میشود فردا یا پس فردا.
نمیتوانم تا دوی بعد از ظهر هم بنشینم،
اخبار ساعت دو را ببینم، بعد یادداشت کنم.
اگر از اینجا رفتم تا ستاد کُل، عمرم کفاف نکرد، حضرت حق جان من را ستاند، در آن دنیا نمیتوانم به خداوند بگویم: من منتظر بودم بروم ستاد کل اخبار را بشنوم یا بخشنامه را از دفتر آقا بگیرم؛
بعد ببینم کدام یک از اینها را چگونه اجرا کنم!
من پاسخی برای خدا در تأخیر اجرای دستور فرماندهام ندارم.
همهی فرمایشات ایشان را نوشتم تا وقتی از اینجا سوار ماشین میشوم بروم ستاد کل، چهل دقیقه یا چهل و پنج دقیقه که در راه هستم، دستورات آقا و تدابیر ایشان را تبدیل به دستور میکنم.
#شهیدانه
https://eitaa.com/shohada_khorasgan