eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
227 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس که برای شوق شهادت میخواهد به سوریه برود اما با مخالفت حاج قاسم رو برو میشود 🔻 فکری به ذهنش می رسد و همسرش را پیش حاج قاسم میبرد تا واسطه اش شود... 🆔 @shohada_tmersad313
↙️ بخشی از وصیت‌نامه عبدالحسین برونسی 🔷 وصیتی است که به خانواده عزیزم و به رهروان راه حق و حقیقت و آنچه که می‌گویم از صمیم قلب و با چشم باز این راه را پیموده‌ام و ثابت قدم مانده‌ام و امیدوارم که این قدم‌هایی که در راه خدا برداشته‌ام خدا آنها را قبول درگاه خودش قرار بدهد و ما را از آتش جهنم نجات بدهد. 🔷 فرزندانم خوب به قرآن گوش کنید و خودتان را به قرآن متصل کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان باشید ولی باید به اینهایی که می‌گویم خوب عمل کنید این تکلیفی است برعهده شما. "نگویید آنان را که کشته می‌شوند در راه خدا مردگانند بلکه زنده‌اند ایشان، ولی شما در نمی‌یابید…" 👈 خدا شما را به این آیات قرآن آزمایش می‌کند حواستان جمع باشد، خیلی خوب جمع باشد که شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند. 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍شهید حاج قاسم سلیمانی 🔰اغلب ما از یک حس مشترکی برخورداریم و آن، حس است. وقتی انسان چیزی را از دست می دهد، یا برای چیز ارزشمندی✨ تلاش می کند اما قدرت وصول به آن را ندارد، احساس مغمومیت می کند. 🔰این مغمومیت است، پیروزی آور است، معنویت آور است👌 به من خیلی مراجعه می کنند. هرکسی دستش به من می رسد این را می گوید: دعاکن بشوم.. 🔰من به آنها می گویم دعا کنید خداوند این حال را در شما حفظ کند. وای به روزی که انسان این حالت غم را💔 این حالت باختن را، این حس جاماندگی را درداثرددنیا ازدست بدهد! او "خاسر" است.. 📚کتاب ذوالفقار ص۱۴۶ 🆔 @shohada_tmersad313
وصیتی تأمل برانگیز بر روی مزار یک شهیـد : ای بـرادر ؛ کجا میروی ؛ کمی درنگ کن آیا با کمی گریه و یک فاتحه شما بر مزار من و امثال من مسئولیتی را که با رفتن خود بر دوش تو گذاشته‌ایم از یاد خواهی بُرد یا نه ! ما نظاره‌گر خواهیم بود که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد. رضا نادری کسی‌بود که در عملیات مرصاد طرح محاصره‌ منافقین در تنگه چهار زبر را مطرح کرد و اولین کسی بود که تنگه‌ی مرصاد را بست و منافقان را غافلگیر کرد و از همانجا در ۶۷/۵/۵ راهی آسمان‌ شد. ۱۲قائم 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 ۹۹ 👈این داستان⇦《 داشتیم؟... 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎مادرم روز به روز کم حوصله‌تر می‌شد ... اون آدم آرام، باوقار، خوش فکر و شیرین گفتار ... انگار ظرف وجودش پر شده بود ... زود خسته می‌شد ... گاهی کلافه گی و بی حوصلگی تو چهره‌اش دیده می‌شد ... و رفتارهای تند و بی‌پروای سعید هم بهش دامن می‌زد ...😔 🔹هر چند، با همه وجود سعی می‌کرد چیزی رو نشون نده ... اما من بهتر از هر شخص دیگه‌ای ... مادرم رو می‌شناختم... و خوب می‌دونستم ... این آدم، دیگه اون آدم قبل نیست ... و این مشغله جدید ذهنی من بود ... چراهای جدید ... و اینکه بیشتر از قبل مراقبش باشم ...🍃✨ دایی که سومین کتابخونه رو برام خرید ... پدرم بلافاصله فرداش برای سعید ... یه لب تاپ خرید 💻... و درخواست اینترنت داد ... امیدوار بودم حداقل کامپیوتر رو بدن به من ... اما سعید، همچنان مالکیتش رو روی اون حفظ کرد ... و من حق دست زدن بهش رو نداشتم ...😔 🔸نشسته بود پای لب‌تاپ به فیلم نگاه کردن ... با صدای بلند... تا خوابم می‌برد از خواب بیدار می‌شدم ... - حیف نیست هدستت🎧، آک بمونه❓... - مشکل داری بیرون بخواب ... 🔺آستانه تحملم بالاتر از این حرف‌ها شده بود که با این جملات عصبانی بشم ... هر چند واقعا جای یه تذکر رفتاری بود ... اما کو گوش شنوا؟ ... تذکر جایی ارزش داره که گوشی 👂هم برای شنیدنش باشه ... و الا ارزش خودت از بین میره ... اونم با سعید، که پدر در هر شرایطی پشتش رو می‌گرفت ...😐 🔹پتو و بالشتم رو برداشتم و اومدم توی حال ... به قول یکی از علما ... وقتی با آدم‌های این مدلی برخورد می‌کنی ... مصداق قالوا سلاما باش ...🍀 🔻کلی طول کشید تا دوباره خوابم برد ... مبل، برای قد من کوتاه بود ... جای تکان خوردن و چرخیدن هم نداشت ... برای نماز که پا شدم تمام بدنم درد می‌کرد ... و خستگی دیشب توی تنم مونده بود ... شاید، من توی ۲۴ ساعت ... فقط ۳ یا ۴ ساعت می خوابیدم ... اما انصافا همون رو باید می‌خوابیدم...💤💤 🔻با همون خماری و خستگی، راهی مدرسه شدم ... هوای خنک صبح، خواب آلودگی رو از سرم برد ... اما خستگی و بی‌حوصلگیش هنوز توی تنم بود ...😞 پام رو که گذاشتم داخل حیاط ... یهو فرامرز دوید سمتم و محکم دستش رو دور گردنم حلقه کرد ...🤔 خیلی نامردی مهران ... داشتیم؟ ... نه جان ما ... انصافا داشتیم❓❓ ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 🆔 @shohada_tmersad313
🔻 👈این داستان⇦《 لیست 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎حسابی جا خوردم ... به زحمت خودم رو کشیدم بیرون ... 🔹- فرامرز ... به جان خودم خیلی خسته‌ام ... اذیت نکن ... اذیت رو تو می‌کنی ... مثلا دوستیم با هم ... کاندید شورا شدی یه کلمه به من چیزی نگفتی ...😳 خندیدم ... تو باز قرص‌هات💊 رو سر و ته خوردی؟ ... نزن زیرش ... اسمت توی لیسته ... 🔹چند تا از بچه ها پای تابلوی توی حیاط جمع شده بودن ... منم دنبال فرامرز راه افتادم ... کاندید شماره ۳ ... مهران فضلی ... باورم نمی‌شد ... رفتم سراغ ناظم ...👤 🔸آقای اعتمادی ... غیر از من، مهران فضلی دیگه‌ای هم توی مدرسه هست؟ ... خنده‌اش گرفت 😁... نه ... آقای مدیر گفت اسمت رو توی لیست📝 بنویسم ... 🔻- تو رو خدا اذیت نکنید ... خواهشا درش بیارید ... من، نه وقتش رو دارم ... نه روحیه‌ام به این کارها می‌خوره ... ▫️از من اصرار ... از مدرسه قبول نکردن ... فایده نداشت ... از دفتر اومدم بیرون و رفتم توی حیاط ... رای گیری اول صبح بود... بیخیال مهران ... آخه کی به تو رای میده‌❓ ... بقیه بچه ها کلی واسه خودشون تبلیغ کردن ... ⭕️اما دقیقا همه چیز بر خلاف چیزی که فکر می‌کردم پیش رفت ... مدیر از بلندگو ... شروع کرد به خوندن اسامی بچه‌هایی رو که رای آورده بودن ... نفر اول، آقای مهران فضلی با ۲۶۵ رای ... نفر دوم، آقای ... اسامی خونده شده بیان دفتر ... ⚡️⚡️برق از سرم پرید ... و بچه های کلاس ریختن سرم ... از افراد توی لیست ... من، اولین نفری بودم که وارد دفتر شدم ... تا چشم مدیر بهم افتاد با حالت خاصی بهم نگاه کرد 🤓... فکر می‌کردم رای بیاری ... اما نه اینطوری ... جز پیش‌ها که صبحگاه ندارن ... هر کی سر صف بوده بهت رای داده ... جز یه نفر ... خودت بودی‌❓ ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج حسین یکتا: وقتی حرف‌های رو رصد می‌کنیم، می‌بینیم داره بر اساس نیاز_جامعه و وضعیت_جامعه حرف می‌زنه 👌ولی ما داریم با حالِ خودمون، نَفسِ خودمون، کِیفِ خودمون، کوکِ خودمون، سایت خودمون، دهن‌سرویسی همدیگه از همدیگه‌مون، حال‌گیری از همدیگه‌مون، برند و تابلو و نام و آرم خودمون حرف می‌زنیم😔، کاری به حرف نداریم که! آقا یه طرف میره، ما هم یه طرف... .ما باید برگردیم تو .✅ 🆔 @shohada_tmersad313
🕊دلتنگ بود... دلتنگ یاران آسمانی اش، دلتنگ لحظات با آنان بودن، دلتنگ پرواز برای رسیدن به کاروانی که جا مانده بود... دلتنگ بود...دلتنگِ دلتنگی های غریب قریب... 🆔 @shohada_tmersad313
😭خدایا در دورانی که نگه داشتن دین، از نگه داشتن آتش در دست سخت تر است 🤲مارا همچون سرباز رشیدت شهید ‎ ثابت قدم نگه دار. 🤲خدایا به حق اباعبدالله الحسین (روحی فداه) مارا پاکیزه بپذیر. 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴 🕯راوی کرببلایم ، جگرم میسوزد 🍂سوز زهرست که پا تا به سرم میسوزد 🕯زهر تسکین شده بر آتش جان و جگرم 🍂از جفا سوخته مادر همه ى بال و پرم (ع)🥀 🏴 🆔 @shohada_tmersad313
◾️ صلوات خاصه امام محمد باقر(ع) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ وَإِمَامِ الْهُدَى وَقَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى وَالْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِکَ اللَّهُمَّ وَکَمَا جَعَلْتَهُ‏ عَلَماً لِعِبَادِکَ‏ وَمَنَاراً لِبِلَادِکَ وَمُسْتَوْدَعاً لِحِکْمَتِکَ وَمُتَرْجِماً لِوَحْیِکَ وَأَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَحَذَّرْتَ عَنْ مَعْصِیَتِهِ فَصَلِّ عَلَیْهِ یَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّهِ أَنْبِیَائِکَ وَأَصْفِیَائِکَ وَرُسُلِکَ وَأُمَنَائِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ. ◾️ شهادت جانگداز حضرت امام محمد باقر(ع) تسلیت باد...🏴 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 راز شیعه شدن تنها شهید اروپایی جنگ 🌹تنها شهید اروپایی دفاع مقدس ژروم ایمانوئل کورسل معروف به کمال کورسل بود که در عملیات مرصاد شهید شد. وقتی از او پرسیدند: چه کسی تو را شیعه کرد؟ در جواب گفت: دعای کمیل امام علی (ع) 🆔 @shohada_tmersad313
اوایل جنگ تو سوریه، محمودرضا تهران هم که بود انقدر درگیر ماموریت و کار بود که دهه محرم وقت نمی کرد مرتب هیأت بره. ولی سالهای قبل از اون، یادم هست که تو دهه اول از این هیأت به اون هیات میرفت. رایه العباس (ع) -چیذر-و موج الحسین (ع) رو یادم هست که از دست نمی داد. راوی: برادر شهید 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
🍃🌹🍃 شهید سیدمرتضی آوینی :  🍃شــب 🌙است و چشم اسیران دنیا خفته است ، 🍃 و چشم بیداردلان باز .  بیـدار باش بـرادر 🍃که هنگام بیـداری است . . . 🌙 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌼🍃 می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست ای دم صبح، چه داری⁉️ خبر از مقدم   🌺 🆔 @shohada_tmersad313
🏴 رهبر معظم انقلاب: فکری و سیاسی ۱۹ ساله و بی‌امان امام باقر علیه‌السلام دشمن را به ستوه آورد. ۵۹/۷/۲۷ ▪️هفتم ذی‌حجه، شهادت علیه‌السلام 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام باقر(ع) وصیت کرده بود در لباسی که در آن نماز می‌خوانده دفن شود.وی در قبرستان بقیع، کنار مرقد پدرش امام سجاد(ع) و عموی پدرش امام حسن(ع) دفن شد. امام وصیت کرد ده سال در منا برای وی از مالش مراسم عزاداری بر پا کنند. 🆔 @shohada_tmersad313
🕊🌾🕊 ♨️آخرین بار با همسرش به خانه ما آمد و با هم روی مبل نشستند، ابتدا یک نامه‌ای ✉️در دست من گذاشت و گفت این به امانت پیش شما، وصیتنامه‌اش بود. 🔆بعد هم گفت: من می‌خواهم راهی شوم، جبهه است و هزار و یک اتفاق، شاید این سفر آخرم باشد، بروم و برنگردم، اگر رفتم و شهید شدم همسر من جوان است احتمال دارد بخواهد زندگی آزادی داشته باشد شاید بخواهد ازدواج کند، ♨️ رهایش کنید تا برود دنبال زندگی‌اش، اما نگهداری از سیدحسین فرزندم بر شما واجب است، تنها دارایی من در این دنیا فرزندم است که شما باید از او نگهداری کنید، من گفتم مادر جان خودت میایی و از بچه‌ات نگهداری می‌کنی، گفت دنیا حیات و ممات است باید وصیت کنم، بعد گفت مادر جان فرزندم را همان طور که من را تربیت کردی و به جامعه تحویل دادی پرورش بده 🔆که هم خودت هم مردم و هم ان‌شاءالله خدا از او راضی باشد، در اولین فرصت قرآن 📖به ایشان بیاموز و به حوزه بفرست تا خادم دین اسلام شود، می‌خواهم پسرم جانشین من باشد، من راضی نیستم فرزندم را از خودتان دور کنید.💥 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 👈این داستان⇦《 به جز ما، دو نفر 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎هر چی التماس کردم فایده نداشت ... و رسما تمام کارهای فرهنگی تربیتی مدرسه ... از برنامه‌ریزی تا اجرا و ... به ما محول شد ... و مسئولیتش با من بود ... اسمش این بود که تو فقط ایده بده ... اما حقیقتش، جملات آخر آقای مدیر بود...🤓 💢ببین مهران ... تو بین بچه‌ها نفوذ داری ... قبولت دارن ... بچه‌ها رو بکش جلو ... لازم نیست تو کاری انجام بدی ... ایده بده و مدیریت‌شون کن بیان وسط گود ... از برنامه‌ریزی و اجرای مراسمهای ساده ... تا مسابقات فرهنگی و ...🍃✨ نمی‌دونستم بخندم یا گریه کنم ...😳 آقا در جریان هستید ما امسال ... امتحان نهایی داریم؟ ... این کارها وظیفه مسئول پرورشی مدرسه است ... کار فرهنگی برای من افتخاریه ... اما انصافا انجام این کارها ... برنامه‌ریزی و راه انداختن بچه‌ها و ... مدیریت‌شون و ... خیلی وقت گیره ...⭕️ 🔸نگران نباش ... تو یه جا وایسی بچه‌ها خودشون میان دورت جمع میشن ... 🔹دست از پا درازتر اومدم بیرون ... هر کاری کردم زیر بار نرم، فایده نداشت ... تنها چیزی که از دوش من برداشته شده بود... نوشتن گزارش جلسات شورا بود ... که اونم کلا وظیفه رئیس شورا نبود ... اون روزها هزاران فکر با خودمی می‌کردم ... جز اینکه اون اتفاق، شروع یک طوفان بود ... طوفانی که هرگز از ورود بهش پشیمان نشدم ...🌪 🔻اولین مناسبت بعد از شروع کار شورا ... بعد از یه برنامه‌ریزی اساسی ... با کمک بچه‌ها، توی سالن سن درست زدیم و... همه چیز عالی و طبق برنامه پیش رفت ... علی‌الخصوص سخنران ... که توی یکی از نشست‌ها باهاشون آشنا شده بودم ... و افتخار دادن و سخنران اون برنامه شدن ... جذبه کلامش برای بچه‌ها بالا بود و همه محو شده بودن ...❤️✨ برنامه که تموم شد ... اولین ساعت، درسی شیمی بود ... معلم خوش خنده ... زیرک ... و سختگیر ... که اون روز با چهره گرفته و بداخلاق وارد کلاس شد ... چند لحظه پای تخته ایستاد و بهم زل زد ...😳 راسته که سخنران به دعوت تو حاضر شده بود بیاد؟ ... این آقا راحت هر دعوتی رو قبول نمی کنه❓ ... یهو بهروز از ته کلاس صداش رو بلند😲 ... آقا شما روحانی‌ها رو هم می‌شناسید؟ ... ما فکر می‌کردیم فقط با سواحل هاوایی حال می‌کنید ...🤔 و همه کلاس زدن زیر خنده ... همه می‌خندیدن ... به جز ما دو نفر ... من و دبیر شیمی ...😐 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 🆔 @shohada_tmersad313