eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
24 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺دعای روز هفتم (۷) ماه مبارک رمضان اللَّهُمَّ أَعِنِّى فِیهِ عَلَى صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ وَ جَنِّبْنِى فِیهِ مِنْ هَفَوَاتِهِ وَ آثَامِهِ وَ ارْزُقْنِى فِیهِ ذِکْرَکَ بِدَوَامِهِ بِتَوْفِیقِکَ یَا هَادِىَ الْمُضِلِّینَ. خدایا مرا در این روز به روزه و اقامه نماز یاری کن و از لغزشها و گناهان دور ساز وذکر دائم که تمام روز به یاد تو باشم نصیبم فرما ، به حق توفیق بخشی خود ای رهنمای گمراهان عالم . @shohada_vamahdawiat
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 ✨شهادت میخواهی، اما نمی شود... شهادت یک اتفاق نیست... شهادت حاصل یک دوره ی «انتظار» است. انتظاری که «خونِ دل خوردن» ها دارد و به «بی درد» ها و «عافیت طلب» ها نمی دهند. پلی است برای رسیدن به شهادت... اگر دغدغه ی «ترک گناه»، دغدغه ی «بازگشت به فطرت خود»، دغدغه ی «مردم» داشته باشی، تو را برای شهادت انتخاب می کنند... قلبت را نگاه می کنند؛ دنیایی باشد یعنی زنگار دارد، از قلبت می گذرند تا زنگار از دل زدوده شود... منتظر که باشی یعنی «سرباز» مسیر امام زمانت هستی و نه «سربار». خوب که مبارزه کنی تو را «انتخاب» می کنند. آنوقت شهادت حتی در میان همین شهر شلوغ تو را به آغوش می کشد... @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨وصیت نامه شهید حسن نوفلاح و با اکرام و احسانتان و اجر و توانتان بیفزاید و از زحمتهایی که در محافظتم در دوران کودکی کشیدید و تا به اینجا رسانیدید سپاسگزاری می کنم و بدانید که اگر شهادتم مورد قبول حق واقع شود حتماً اولین کسانی که شفاعت خواهم کرد شما ها خواهید بود و تا دلتان می خواهد برایم گریه کنید زیرا گریه بر شهید شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح اوست و بدانید و خوشحال باشید که خمس فرزندانتان را در راه اسلام داده اید و برادران و خواهرانم را تشویق کرده که در این راه ثابت قدم باشند و از دعاگویی به جان امام خمینی و کمک به جبهه ها و عیادت از مجروحین کوتاهی نکنید و حتماً زیاد به بهشت زهرا ( س ) بروید و به یاد شب اول قبر و فشار و تاریکی داخل آن بیافتید . و برادران و خواهرانم از اینکه چند سال شمارا اذیت کردم و حق برادری را خوب ادا نکردم شرمنده ام و مرا حلال کنید و از تمام دوستان و آشنایان که در حق شان بدی کردم حلالیت می طلبم و دعا کردن را از یاد نبرید و توبه را از یاد نبرید و مبادا زبانتان را به دروغ و غیبت عادت دهید و اگر کسی طلبی دارد بیاید و بگیرد و اگر از کسی طلبی دارم به خودش می بخشم و از جایی چیزی قبول نکنید. 17/11/61 ساعت 2 نیمه شب پادگان دوکوهه @shohada_vamahdawiat
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✨مولای خوبیها، ای آرامش قلبهای بیقرار مهدی جان! 💐ای آنکه عزیزی و مرا جانی و جانان صد یوسف مصری ز غمت سر به بیابان 💐ای کاش بیایی و بگویند که آمد بر مصر وجود من قحطی زده، باران🤲 @shohada_vamahdawiat
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✨حق دوباره کرمی کرد که بیدار شوم با نگاه تو گل فاطمه هشیار شوم ✨از ازل گر دل من بر تو ارادت کردست مادرت خواست که من بر تو گرفتار شوم @shohada_vamahdawiat
🌺دعای روز دوازدهم (۱۲) ماه مبارک رمضان اللَّهُمَّ زَیِّنِّى فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ اسْتُرْنِى فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ وَ احْمِلْنِى فِیهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ وَ آمِنِّى فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِینَ. خدایا در این روز مرا به زیور ستر وعفت نفس بیارای وبه جامه قناعت وکفاف بپوشان وبه کار عدل وانصاف بدار واز هر چه ترسانم مرا ایمن ساز به نگهبانی خود ای نگهدار وعصمت بخش خدا ترسان عالم. @shohada_vamahdawiat
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 ✨آنقدر نداشتنت درد دارد، که جای همه شادمانی های عالم را، در قلبمان تنگ میکند... نمیدانم تا کی؛ به استمرار شکستن دلت، عادت خواهیم کرد... نمیدانم تا کی؛ بدون تو، هنوز نفس هایمان، بالا می‌آیند... نمیدانم چقدر طول میکشد؛ تا ما بفهمیم بدون تو؛ زندگی مان، فقط یک بازی کودکانه است! @shohada_vamahdawiat
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✨نسیم رحمتی از کوی یار می آید قرار سینۀ هر بی قرار می آید ✨چکیده قطرۀ اشکی به روی سینه و باز زمان فتنه سر آمد، نگار می آید @shohada_vamahdawiat
🌺دعای روز چهاردهم (۱۴) ماه مبارک رمضان اَللّهُمَّ لا تُؤاخِذْنى فیهِ بِالْعَثَراتِ، وَأَقْلِنِى فیهِ مِنَ الْخَطایا وَالْهَفَواتِ، وَلا تَجْعَلْنى فیهِ غَرَضاً، لِلْبَلایا وَالاْفاتِ، بِعِزَّتِکَ یا عِزَّ الْمُسْلِمینَ خدایا در این روز مرا به لغزشهایم مؤاخذه مفرما وعذر خبط وخطایم بپذیر ومرا هدف تیرهای وآفتهای عالم قرارر مده به حق عزت وجلالت ای عزت بخش اهل اسلام @shohada_vamahdawiat
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 امام علی علیه السلام فرمودند: ▪️سوگند به خدای علی، حجت خدا در میان مردم هست و در راه ها (کوچه و بازار) گام برمی دارد. به خانه های آنها سر می زند، در شرق و غرب زمین رفت و آمد می کند؛ گفتار مردم را می شنود و برایشان سلام می کند؛ می بیند و دیده نمی شود تا وقت معین و وعده الهی. @shohada_vamahdawiat
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✨مانندِ همیشه: رود ، من...دریا ، تو سرسبز ترین فصلِ خدا ،تنها تو! ✨گفتی که "من و بهار برمی گردیم" امسال بهار آمده،اما تو...! @shohada_vamahdawiat
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💞السلام علیک یا ابامحمد یا حسن ابن علی(علیه السلام) ❣مژده ای دل نور چشم مرتضی آمد خوش آمد ❣روز میلاد امام مجبتی آمد خوش آمد ❣غم مخور ای دل که در ماه دعا و استجابت ❣بهر تأثیر دعا ، روح دعا آمد خوش آمد @shohada_vamahdawiat  
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✨روزیکه رسد امید دلها از راه در سینه ی کس نیست دگر ناله و آه ✨یا فاطمه آن روز همه می آییم با مهدی تو مدینه إن شاالله🤲 @shohada_vamahdawiat
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 ✅ تقوا مهمترین رمز فرج 🔷 امام زمان عج در توقیع شریف میفرمایند: ما در مراعات شما کوتاهی و سستی نکردیم و یاد شما را فراموش نکردیم و اگر این نبود؛ هر آینه به شما بلای سخت نازل میشد و دشمنان، شما را مستأصل میکردند، پس بپرهیزید از خداوند و تقوا پیشه کنید و ما را بر بیرون اوردنِ شما از فتنه ای که بر شما آمده است؛ یاری کنید. 🔹 این هشداری جدی است برای مهدیاران٬ که خود حضرت صاحب الامر عامل ظهور را تقوا معرفی میکند... حاسِبوا قبلَ أَن تحاسبوا @shohada_vamahdawiat
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✨مولای من ! خواب پریشان ُکشت ما را کابوس شب ، کابوس شیطان ، کشت ما را ✨آدینه آمد نازنین ! اما تو ... ؟! آری دوری ز تو ای حضرت جان ! کشت ما را @shohada_vamahdawiat
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عج، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد.. این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود، که: «یا أَلله‏ُ یا رَحْمانُ یا رَحِیمُ! یا مُقَلبَ الْقُلُوبِ، ثَبتْ قَلْبِی عَلی دِینِک؛ ای خدا، ای رحمت‌گستر، ای مهربان، ای گرداننده دل‌ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار بدار». الهی آمین🙏 @shohada_vamahdawiat
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✨یا بَقیّةُاللّه 🌺الهی یار زیبایم نیامد بیابانگرد تنهایم نیامد 🌺امیر کاروان بیقراران قرار قلب شیدایم نیامد 🌺هر آنچه من تمنا کردم از او به دنبال تمنایم نیامد 🌺اگر چه داند او درد دلم را ولی بهر مداوایم نیامد 🌺سحر گفتم جمالش را ببینم سحر هم آن دل ‌آرایم نیامد 🌺خبر دارم که او باشد به یادم ولی یک شب به ماوایم نیامد 🌺رسان دست مرا بر دست گرمش که یاری بر تسلایم نیامد 🌺هر آنچه وعده دادم بر دل خود چه سازم من که آقایم نیامد؟ @shohada_vamahdawiat
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✨مولا جان 🌺ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺩﻭﺭﻡ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﭼﺸﻢ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﻣﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﺸﺎﯾﯽ 🌺ﺩﻋﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻧﻔﺴﺖ ﺧسته ﺷﺪ ﻧﺪﯾﺪﻣﺖ ﺁﺧﺮ ﺑﯿﺎ ﺑﮕﻮ ﭼﻪ ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺭﺥ ﺑﻨﻤﺎﯾﯽ @shohada_vamahdawiat
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 ✅ تقوا مهمترین رمز فرج 🔷 امام زمان عج در توقیع شریف میفرمایند: ما در مراعات شما کوتاهی و سستی نکردیم و یاد شما را فراموش نکردیم و اگر این نبود؛ هر آینه به شما بلای سخت نازل میشد و دشمنان، شما را مستأصل میکردند، پس بپرهیزید از خداوند و تقوا پیشه کنید و ما را بر بیرون اوردنِ شما از فتنه ای که بر شما آمده است؛ یاری کنید. 🔹 این هشداری جدی است برای مهدیاران٬ که خود حضرت صاحب الامر عامل ظهور را تقوا معرفی میکند... حاسِبوا قبلَ أَن تُحاسَبوا @shohada_vamahdawiat
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✨مولای من یا صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه) 🌺عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار 🌺عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن @shohada_vamahdawiat
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✨مولا جان 🌺ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺩﻭﺭﻡ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﭼﺸﻢ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﻣﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﺸﺎﯾﯽ 🌺ﺩﻋﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻧﻔﺴﺖ ﺧسته ﺷﺪ ﻧﺪﯾﺪﻣﺖ ﺁﺧﺮ ﺑﯿﺎ ﺑﮕﻮ ﭼﻪ ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺭﺥ ﺑﻨﻤﺎﯾﯽ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨قسمت اول _دست هایت بوی خون می دهد عبدالله... می گوید ودست هایم راپس میزند ازپیشانی تب دار و به عرق نشسته اش. _چرا جانم رابه آتش این تهمت داغ می زنی غادیه؟ شرق و غرب عالم را گرفت محبت و ارادتم به او... نگاهش را می گیرد ازنگاهم وخیره به تاریکی آنسوی فانوس: _من نمی گویم عبدالله... دیر نیست که طوفان این زمزمه، ویران کند سناباد و مرو را... _ازکی دل داده ای به همهمه گمان زده مردمان؟ پریشانی از تب! که این، باد بی جان فریبی است که برگ های مرو هم دست به دست بازی اش نمی دهند... چشم های غادیه باز به اشک می نشیند: _سوگند به محبت وتمنای میان مان، آرزویم این است... این بود... بیچاره تر از من کیست عبدالله؟ من نه سیاه پوش او، که عزادار خویشتنم... دست می برم میان گیسوان بلند وعطر آگینش و: بگذار غبار آشوب بنشیند وببینی که من همان عبدالله م... که برابر جانم می خواهمت... غادیه آشفته تر، میان بستر، قصد نشستن می کند واما نمی تواند: _همان عبدالله با همان عشق، حالا دستش میان خون است... دست از گیسوانش می کشم وبرافروخته وپرترس از این سوگند: _به کعبه ای که شاهد وصلت ما بود، چنین نیست! غادیه حالا بی رمق وبه زمزمه: _اما او که به خویش نیامد، تو خواندی اش... تونامه فرستادی... تو... @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨قسمت دوم _خواندیم اش ونامه فرستادیم، نیامد... عیسی جلودی میان کلامم می آید ونگاهم را که بافضل است نمی بیند: _پس حجت تمام است وغائله هم، هزار هزار شکر... ودر پاسخ به چشمان پرسوال فضل: _سد صبربغداد، فرسوده تر وبی جان تر از آن است که سیلابی دیگر را تاب بیاورد، فرو می ریزد به این تحقیر... نمی گویم که چقدر مشتاقم به این تحقیر، به ذلت دادن بغدادی که همه سی سال عمرم را به تحقیر تحمل کرد. خنجر طلا وعقیق از پدر رسیده را در دست می گردانم: _اندیشه بغداد، دغدغه کوچکی است عیسی... آن زمان که امین داشتند و پسر ربیع و علی بن عیسی، خاکبوس مرو شدند... حالا که حسن بر قبرامین تخت نشانده وامور به اراده ما می رود. عیسی کلافه از استدلالم، عصبی مهمیز چکمه هایش به هم می کوبد: _حضرت خلیفه بیش می داند که بزرگان و بزرگ زادگان بنی عباس را در نظر دارم که این ریشخند را بر نمی تابند وتا همیشه، کینه مرو به دل می گیرند وعاقبت روزی... فضل میان آشفتگی عیسی برمی خیزد ودست بر شانه اش می گذارد: _باید باشیم وببینیم عاقبت را... به خدایت قسم مرد سیاست و حکومت نیست آن که فردا را به قیمت امروز بخرد عیسی. سر که تکان می دهد به تایید، فضل ردای ابریشم اش را جمع می کند وهیکل درشتش را کنار عیسی یله می کند: _میراث هارون برای خلیفه ما فقط بغداد نیست که تدبیرش، بشود حکومت مرو! گرد و غبار فتنه مکه و یمن وشام و بصره رااز ایوان همین کاخ هم می شود دید... @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨قسمت سوم بلندتر می گویم تاغادیه هم بشنود که به قائده همیشه، کلامی ازمجادلات کاخ را نشنیده رها نمی کند: _بنی عباس باید تاوان نیرنگش را وقتی... جایی... بدهد. مکرشان با علویان، برسرکیسه ایی درهم ودینار نبود که روزگار رویش لحد بچیند وسرد شود و... عیسی شگفتی اش را باافسوس می آمیزد: _چنان ازبنی عباس پرغضب یاد می کنید که نه انگار خون عباسیان در رگ دارید ونسب به عرب می برید... _تو نه خون عباسیان در رگ داری ونه نسب به عرب می بری... خشم میان جانم می نشیند ونامه راسوی فضل می اندازم: _بخوان وببین که حضرت جهل وبلاهت، چگونه وقاحت راتمام کرده وهنوز خواندن و نوشتن نمی داند، علم انساب آموخته وگذشته مرا... فضل اما آرام نامه را برمی دارد وآرام تر مشغول خواندن می شود: _از امیر مؤمنین وخلیفه مسلمین، محمدامین به عبدالله مأمون؛ رأی من تنها نه، که بنی عباس به تمام براین باورند که هارون غفلت کرد وحماقت، به آویختن سند ولایت عهدی ما سه برادر بر دیوار کعبه؛ نه از آن رو که مرا شایستگی وسروری بیش از تو باشد یا تورا حکمتی وحکومتی افزون من، چرا که تو نه خون عباسیان در رگ داری ونه نسب به عرب می بری. که اگر آن قمار شطرنج نیمه مست نبود وشرط مادرم زبیده برای برد، هارون هم با کریه ترین کنیز هم بستر نمی شد وازبنیان، مأمونی نبود که حالا نام من از طرز بیندازد ودرهم ودینار عباسی از مهر خلیفه پاک کند وهم رأی مجانین، علم مخالفت برگیرد. @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨قسمت چهارم هیچ فضل وفضیلتی هم اگر مرا نبود، همین بس که آمیخته تمامم از بنی عباس وعرب، که مادرم دختر منصور عباسی باشد وپدرم هم خلیفه، نه چون تو از کنیزی ایرانی. ازشام تا عراق گواه که مادرت(مراجل) را دربازار برده فروشان به درهمی معامله نمی کردند، چه شده که خاربوته ای بی ریشه، ادعای زعامت وسیاست می کند وآبرو ونام بنی عباس را به سخره می گیرد؟ حضرت ولیعهد مخلوع بفهمد که میان مرداب وگنداب، مشک وعنبر نمی پرورد. وآخر، بدان که غادیه سهم من است وروزی که تو را برابرم در بند... همه خشمم را در فریادم می ریزم: _بس است فضل! فضل اما هم چنان آرام، نامه را می پیچد وکناری می اندازد ودست میان ریش های بلندش می گرداند: _از بغدادی که امین وفضل بن ربیع اش، گوش به ابراهیم دارند، بیش از این نباید ونیاید. آنقدر پرصدا نفس می کشم که آشوبم بنشیند: _بَرید خبر آورده که سند ولایت عهدی را از کعبه برگرفته اند و در بغداد پیش اشراف پاره کرده اند و... _... می دانم تمام حکایت را... وامین، پسرش موسی را که هنوز درگهواره است، ناطق بالحق خوانده وبر منابر با نام ولیعهد دعایش می کنند. همیشه از فضل درشگفتم، که خبروقایع پیش ازمن، دردست اوست: _پس به یقین می دانی که علی بن عیسی را هم با غل وزنجیری از طلا روانه کرده برای به بند کشیدن من؟ وکار به انجام نرسیده، دوهزارهزار دینار پاداشش داده... فضل می خندد ودست بر شکم برآمده اش: _به خدایت قسم همین است که از اضطرابم می کاهد... علی بن عیسی آن زمان که والی خراسان بود، چنان بر مردم تنگ گرفت وقساوت کرد وتخم کینه کاشت، که خراسانیان اگر دل در گرو تو هم نداشتند، با همه جان برابرش می ایستادند! نفسی به قرار می کشم وجرعه ای از شربت نیشکر وبهار می نوشم: _من را هم از جنگ با سپاه بغداد اندیشه نیست؛ که طاهر، امیر سپاه ماست ومیدانی نرفته که پیروز بیرون نیاید. فضل برتخت روانش یله می شود وبا اشاره ای به غلامان، قصد رفتن میکند: _دور نیست که پیکی، قاصدی، سر امین را پیشکش ات کند... @shohada_vamahdawiat