eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
26 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
اكنون نوبت زُهير است كه جان خود را فداى امام حسين(ع) كند. با آنكه او بيست روز است كه شيعه شده، امّا در اين مدّت، سخت عاشق و دلباخته امام خود گرديده است. او نزديك امام مى شود و مى گويد: "آيا اجازه مى دهى به ميدان مبارزه بروم؟". امام به زُهير اجازه مى دهد و زُهير به ميدان مى آيد و چنين رَجَز مى خواند: "من زُهيرم كه با شمشيرم از حريم حسين پاسدارى مى كنم". رقص شمشير زُهير و طنين صداى او، لرزه بر اندام سپاه كوفه مى اندازد. او مى رزمد و شمشير مى زند و عدّه زيادى را به خاك زبونى مى نشاند. عطش بيداد مى كند و زُهير نيز تشنه است، امّا تشنه ديدار يار! با خود مى گويد دلم مى خواهد يك بار ديگر امام خود را ببينم. پس به سوى امام باز مى گردد. همه ايمان و عشق و باور خويش را در يك نگاه خلاصه و تقديم امام مى كند. او به امام مى گويد: "جانم به فداى تو! امروز جدّت پيامبر را ملاقات خواهم كرد". امام نگاهى به او مى كند و مى فرمايد: "آرى، اى زُهير! من نيز بعد از تو مى آيم". زُهير به ميدان برمى گردد. دشمن او را محاصره مى كند و به سويش تيرها و نيزه ها پرتاب مى كند. بدين ترتيب پس از لحظاتى، او پر مى كشد و به ديدار پيامبر مى شتابد.. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef