🌷مهدی شناسی ۸۰🌷
🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷
🌹نور🌹
◀️قسمت اول
💠در زيارت مخصوص حضرت با عنوان « السلام عليك يا نور الله » به ايشان عرض ارادت ميكنيم و درانتظار جواب سلام امام هستيم تا به صورت كسب نور در زندگيمان تحقق پيدا كند.
💠به پيشگاه حضرت عرضه مي داريم «يا نور الله»! وجود نور بدون تابش قابل تصور نيست. پس اي خورشيد عالم تاب با نور ولايتت بر ما بتاب و ما را از تاريكيها و ظلمتهاي نفس برهان.
💠اكنون بايد موارد و مصداق هاي ظلمت را بشناسيم تا دريابيم در چه مواردي با تمسك به مقام نورانيت امام مي توانيم حجاب ها را رفع كنيم.
⬅️🔸۱- يكي از مصاديق ظلمت، جهل است به ميزان ناداني و جهالتمان به مقام ولایت وجودمان تاريك و ظلماني است.
🔸از سوي ديگر علم و معرفت موجب نورانيت انسان مي شود و عالم نوراني است چرا كه «العلم نور »
🔸پس سرزمين وجود خود را در معرض نور امام(عج) قرار دهيم تا اين تابش سبب رويش و آباداني در زمين وجود ما شود و استعدادهاي بالقوه را به فعليت برساند.
⬅️🔸۲- يكي ديگر از موارد ظلمت شك و ترديد است هرگاه با عنوان « نور الله » به حضرت سلام مي دهيم، به ميزان قابليت و پذيرشمان شك هاي اعتقادي از ما دور مي شود.
🔸پس اگر دربعضي مسائل عقيدتي دچار شك و ترديد هستيم نشانگر اين است كه هنوز نتوانستيم جواب سلام مولايمان را به صورت كامل دريافت كنيم.
🔸قرار است در زندگيمان اصل به اين باشد كه درهيچ شكي متوقف نشويم به محض ايجاد ترديدي در ذهنمان به اهل فن مراجعه كنيم و با استمداد از نور ولايت از شك هايمان به سمت يقين پل بزنيم.
🔸عبارتي از دعاي زمان غيبت اشاره به همين مطلب است " ... و لا تسلبنا اليقين لطول الغيبه " خدايا! طولاني شدن دوره غيبت موجب سلب يقين از ما نشود.
⬅️🔸۳- يكي از مصاديق ظلمت سيئات است. با قرار گرفتن تحت پرتو نور الله ظلمات سيئات، محو شده و حسنات فرد مضاعف ميشود. چنانچه در دعاي خود حضرت مي خوانيم «فمن جاء بولايتك تمحي سيئاته و تضاعف حسناته» كسيكه ولايت شما را قبول داشته باشد ( در پرتو آن ) سيئاتش محو شده و حسناتش مضاعف و چند برابر مي شود.
🔸آري، نورانيت حضرت مانع از پيروي شيطان و تبعيت هواهاي نفساني مي شود و انسان از معاصي فاصله ميگيرد، و اگر غفلتي هم بر زندگي فرد عارض شود در پرتو اين نورانيت سيئاتش محو مي گردد.
🔸از سوي ديگر در شعاع نور " وجه الله المنير " بستري براي مضاعف شدن حسنات ايجاد شده و موانع راه کمال مرتفع مي شود.
🔸انسان مي تواند در پرتو نور معصوم به كمالات و معنويات دست يافته و تا آنجا برسد كه همه كس و همه چيز را تجلي خداوند ببيند. همانطور كه امير المومنين (ع)مي فرمايد: « ما رايت شيئا الا رايت الله قبله بعده و معه» «من چيزي را نديدم مگر آنكه قبلُ، بعد و همراه با او متوجه خالق هستي شدم».
🔸انسان با پذيرش مقام ولايت، يعني قبول حضرات معصومين و تسليم دربرابر آنها، زمين وجودش را براي بهره وري از نور آماده مي كند تا بتواند به رشد، كمال و پسند الهي برسد.
🔸اما اگر كسي ازپذيرش ولايت سرباز زند- كه ريشه اين عدم قبول، جهالت است- بايد تحت ولايت وجودي غير از بقية الله زندگي كند.
💠نور ولايت معصوم علي السويه در همه جا و بر همه كس تابندگي و جلوه گري دارد و انسان جاهل خودش مانع پذيرش نور مي شود، مانند خفاش كه نور گريز است و فقط درشب ظاهر مي شود.
#مهدی_شناسی
#قسمت_80
#اسامی_امام
#نور
🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💌❣💌❣💌❣💌❣💌
#رمان_عشق_باطعم_سادگی
#قسمت_80😍✋
همون طور که با نگاهم بدرقه اش می کردم گفتم :
بهش گفتین؟!
امیرعلی نگاه از جمعیتی که عطیه وسطشون گم شده بود گرفت:
_نه ... مامان گفت وقتی برگشتیم خونه تو باهاش حرف بزنی!
ابروم بالاپرید
_من؟؟..بزرگتر و صالح تر از من پیدا نکردین؟
خندیدو لپم رو محکم کشید:
- دوستانه دختر خوب ...نه پیدا نکردیم!
اخم مصنوعی کردم و صورتم و از دست امیر علی بیرون کشیدم،
آی کندی لپمو این چه کاریه جدیدا یاد گرفتی؟!
به جای جواب باسرخوشی خندیدو ماشین و روشن کرد...
-آقا امیر محمدو نفیسه جونم میدونن؟!
اخم کم رنگی کردو بدون نگاه کردن به من جواب داد:
-آره امیر محمد مخالفه!
نه صددرصد ولی میگه اگه قبول نکنیم بهتره!
یک تای ابروم بالاپرید:
- چرا آخه؟!
نگاه عاقل اندر سفیهی به من انداخت –محیا یعنی نمیدونی چرا؟
علی پسرِعمو اکبره ها!!!
شونه هام و بالا انداختم
_خب باشه ربطش؟!
امیر علی پوفی کشید ومن فهمیدم چه حرف مذخرفی گفتم وقتی میدونم دلیلش رو...!!
-حالا اگه جواب عطیه مثبت باشه دیگه مشکلی نیست؟!
خندید به من که این قدر مسخره حرف قبلیم رو پوشوندم ...
با دست آزادش چادرم رو که روی
شونه هام افتاده بود کشید روی سرم!
-شما جواب مثبتو از عطیه بگیر ..نخیر دیگه مشکلی نیست!
آفتاب گیر ماشین رو دادم پایین تا خودم رو توی آینه کوچیکش ببینم!
- اگر منم که از حالا میگم جواب عطیه مثبته!
با خنده سر چرخوند و به من که داشتم سنجاق ریز روسریم رو باز میکردم نگاه کردو چادرم که باز
افتاد روی شونه هام!
-الا داری چیکار می کنی محیا خانوم؟!
بدون اینکه برگردم گفتم:
دارم روسریمودرست میکنم!
-تو ماشین؟ وسط خیابون؟
صداش که می گفت اصلا شو خی نداره! خیلی جدی بود!
متعجب چرخیدم سمتش و دستهام به دو لبه روسریم!
-اشکالی داره؟!از سرم درنیاوردمش که!
اخم ظریفی کرد
- خب شاید بیفته از سرت!
-وا امیر علی حالاکه نیفتاده !مواظبم!
پوفی کرد
- خانومِ من وقتی روسریت و درست میکنی هر چند از سرت نیفته و موهات معلوم نباشه ولی گردنت که معلوم میشه!
حالامیشه زودتر مرتب کنی روسریت رو!؟؟؟؟؟؟
حس دختر کوچولویی رو داشتم که توبیخ شده!
سریع سرچرخوندم و روسریم وتو ی آینه مرتب کردم!
-خب حالا!شب عروسی عطیه قراره چیکار کنم پس؟!!
انتظار نداری که با موهای درست شده و آرایش, روسریم ومثل الان سنجاق بزنم که؟!
اخمش عهلیظ ترشد:
- چرا که نه؟!؟
پس مگه قرار چه جوری باشی؟؟ببینم نکنه قراره سرلخت باشی و شعارمسخره ی همیشگیِ
یه شب هزار شب نمیشه!؟!
جوری جدی گفت که انگار همین فردا عروسی عطیه است!...
من فقط قصدم شوخی بود و فرار از
حس بدی که از کار اشتباهم گرفته بودم!
براق شدم
_ نه خب ...ولی..!
چشمهاش و ریز کرد
_ولی چی محیا؟!
اگر فکر میکنی نمیتونی موهای درست شده ات رو کامل
زیر روسری و چادر نگه داری پس باید بگم بهتره وقتت رو برای آرایشگاه رفتن حروم نکنی!!!
چشمهام گرد شده بود لحن امیرعلی هر لحظه جدی تر میشد!
با بهت گفتم:
_امیرعلی نکنه انتظار داری روبند هم بزنم که آرایشم معلوم نشه ...
عروسیه هامثلا!!!
خنده دار بود هنوز عطیه بله نداده بود ما از حالا سر جلسه عروسی بحث میکردم!
اخم ظریفی کرد
- روبند نه ولی انتظار دارم با چادر قشنگ پوشیده باشی ! همین!.. اونم همیشه حالا از جلسه عروسی دور گرفته تا آشنا !...
حتی جلسه خودمون!..دلخور نشو از حرفم محیا...
من نمیتونم با این مسائل ساده کنار بیام ...
نمیخوام قشنگی که مال منه رو همه ببینن چون اونجوری دیگه مال من نیست !..
درسته که تو خانوم منی ولی وقتی قشنگیت تو خونه با بیرونت یکی
باشه چه فرقی میکنه؟!؟
گاهی نگاه ها تا جاهایی میره که نباید!!!!!
از حرف آخرش خجالت کشیدم!
-امیرعلی من فقط خواستم شوخی کنم!
جدی گفت:
_حتی شوخیش رو هم دوست ندارم! من عاشق این محیام که بیرون این قدر ساده است و پوشیده دلم نمی خواد توی جلسه های مختلف عوض بشه!
نمیگم همیشه همین جوری
باش بالاخره جلسه های شادی یه فرقهایی هم داره!
اما نه با یه دنیا تفاوت!
که نگاه هایی رو که تا حالا نزاشتی هرز بره یک شبه به فنا بره!...
ببین محیا هر چی رو که دوست داری تجربه کنی ارآرایشهای غلیظ و مدل موهای مختلف و هر جور لباسی فقط کنار خود من باش و امتحان کن ...
آزادباش ولی کنار من!!
جایی که فقط نگاه من بتونه فدای خوشگلیت بشه!
هنوز به این بی پروا حرف زدن امیر علی عادت نکرده بودم!!
خجالت کشیده بودم و انگار تب داشتم...
ولی دلم ضعف میرفت از خوشی برای این حساس بودن و غیرتی شدنش روی من...
که حرف ورسم اولِ عاشق شدنِ یه مرد بود!
❣💌❣💌❣💌❣💌
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>