eitaa logo
شهداءومهدویت
6.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2هزار ویدیو
33 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاه همه برمیگرددبه سمت مردیکه از صندلی راننده پیاده میشودو با یک لبخند مرموز، نگاهی به همه میاندازد و میگوید: وایسا ستاره! بذار از یه راه بهتر حلش کنیم! نفس حبس شده ام را از سینه بیرون میدهم؛ عباس و بشری هم حالشان دست کمی از من ندارد. سر تا پای مرد را برانداز میکنم؛ مردی که در اولین نگاه و با دیدن بینی عقابی و چشمان سبزش، میتوان حدس زد نسبتی با ستاره دارد؛ اما مسن تر از ستاره است؛ صورت تپلش را هم سه تیغه تراشیده. رو میکند به سمت من و با همان لبخند مرموز میگوید: چرا یه بارم به ما حق نمیدی؟ از لحنش جا میخورم؛ زیادی دوستانه است. میگویم: تو دیگه کی هستی؟ عباس با چشمان گرد و متعجب به مرد نگاه میکند؛ انگار می‌شناسدش. ستاره لبخند میزند و دستش را میاندازد دور گردن مرد: یادم رفت معرفی کنم، برادرِ مارمولکم، حانان! حانان به من نگاه میکند، مثل جنتلمنها لبخند میزند و کمی خم میشود: -Ich bin froh, dich zu sehen! نفهمیدم چه گفت؛ اما حدس میزنم به زبان آلمانی باشد. انگار از دیدن قیافه هایمان لذت میبرد؛ از این که حرفش را نفهمیده ایم. جمله اش را به عبری تکرار میکند: אני שמח לראות אותך!عباس زیر لب غر میزند: بهش بگو به زبون آدم حرف بزنه! میگویم: داره میگه از دیدنم خوشحاله. عباس باز هم زیر لب میگوید: غلط کرده! آرام میپرسم: می‌شناسیش؟ قبل از این که عباس دهان باز کند و حرفی بزند، حانان یک قدم جلو میآید: چرا فکر میکنی من و بقیه شخصیت های منفی، سیاهِ سیاهیم و این شخصیتهای مثبت سفیدِ سفیدن؟ تو فکر میکنی ما آدم نیستیم؟ تو فکر میکنی ما احساس نداریم؟وجدان نداریم؟ عباس میپرد وسط حرفش: دِ اگه داشتی که...بهزاد به عباس پرخاش میکند: تو ساکت شو! داره با مامان حرف میزنه! حانان دستش را روی سینه میگذارد با لحن مالیم و لهجه ای که ترکیب آلمانی و عبری ست ادامه میدهد: ببین! ما هم همونقدر که اون حق داره به تو بگه مامان، حق داریم مامان صدات کنیم. تو خودت ما رو خلق کردی! ما هم بخشی از خود تو هستیم! چرا فکر میکنی با تو دشمنیم؟ دلم میلرزد. او هم بخشی از من است دیگر! عباس نهیب میزند: حرفشو گوش نکن! صدای ستاره را میشنوم: تا حالا به این فکر کردی که ما چرا انقدر بد شدیم؟ شاید میتونستیم انقدر بد نباشیم، اگه تو با ما بهتر تا میکردی. اگه عاقبت ما رو بهتر مینوشتی. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸  ☘ 💐☘ 💐💐☘ 💐💐💐☘ 💐💐💐💐☘ @shohada_vamahdawiat
    ﷽ الان دقیقا یک ساعته که خیره شدم به سقف اتاق و فکر کنم فقط ۲۰٫۳۰ بار آهنگ ارغوان رو گوش کردم. آره منم از بچگی با راهنمایی های پدرم خادم این تبار محترم بودم ولی الان چی؟ چرا بابا عشقی رو که خودش بهم یاد داده ، عشقی که خودش با بند بند وجودش به قلب تزریق کرده رو درک نمیکنه ؟ چرا درک نمیکنه که این عشق الان به پسرش بال و پر داده ؟ تنها راه آرامش صحبت با معبوده. نماز شفع میخوانم به سوی قبله عشق قربه الله. . . . واقعا سبک شدم. نماز شب همیشه برای من منبع آرامش بود. تصمیم گرفتم کاری که حاج آقا گفت رو انجام بدم ، کاری که همیشه برام نتیجه مطلوب داشت ؛ همه چیز رو میسپرم به خدا و خودم هم در کنار توکل تلاش میکنم ولی بدون نگرانی و ناراحتی ؛ چون وقتی چیزی رو میسپری به خدا اگه بابتش نگران و ناراحت باشی یعنی به خدا اعتماد نداری. وقتی معبودم گفته از تو حرکت از من برکت جای هیچ شک و گمانی نبود ، باید به برکتش توکل میکردم….. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸  ☘ 💐☘ 💐💐☘ 💐💐💐☘ 💐💐💐💐☘ @shohada_vamahdawiat