eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
علمدار حسین(علیه السلام)....🕊🌱 التماس دعاے شهادتـــ🌹 @shohada_vamahdawiat
پیر میخانه ما....🕊🌱 التماس دعاے شهادتـــ🌹 @shohada_vamahdawiat
به کجا چنین شتابان 😢😢😢😢
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
دوستان عزیزم سلام شبتون بخیر بخاطر عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام تا روز بعد از عاشورا تبادل نداریم لطفا درخواست تبادل نکنید🖤🖤 این روزها و شب ها خادمان کانال رو دعا کنید🖤🖤 التماس دعای فرج 🌹🌹 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شرف را تا ابد پاینده کردی شهادت را به خونت زنده کردی تسلی تا دهی قلب پدر را به پیش تیر قاتل خنده کردی @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🌹💖🦋🏴🏴🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ با خیال رخ زیبای تو ای راحت جان فارغ از دیدن روی دگرانیم هنوز تا که تو کی برسی زین سفر دور و دراز حیف و صد حیف که از بی خبرانیم هنوز #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ ➥ @shohada_vamahdawiat
🍀 ﷽ 🍀 🍁 ..... با پاهایی که خسته تر از همیشه وزن بدنم را تحمل میکرد سمت اتاق دکتر رفتم . دکتر با دیدن من تعجب کرد . خیلی وقت بود که دیگر نیازی به حضور من در مطب دکتر افکاری نبود . رادوین تمام جلسات درمانش را خودش به تنهایی میآمد .دکتر با دیدنم اخمی کرد از تعجب و پرسید : _چیزی شده خانم عالمیان ؟! نفس عمیقی کشیدم تا حرف هایم از یادم نرود و بعد همان طور که کنار میز دکتر ایستاده بودم گفتم : _امروز خیلی اتفاق بدی افتاد یعنی راستش من امروز ... داروهای رادوین رو پیدا کردم ....و متوجه شدم که خیلی وقته که داروهایش را مصرف نمی کنه و راستش ... همین امروزم یه دعوا با هم داشتیم ... من از خونه اومدم بیرون و ترجیح دادم اول با شما صحبت کنم دکتر. سری تکان داد و گفت : _خیلی کار خوبی کردید ... اما در مورد داروها ... به خودش که چیزی نگفتید؟ فوری جواب دادم: _ نه اصلا چیزی نگفتم . دکتر همراه نفس بلندی که کشید ، لبخندی به لب آورد . لبخندی که قبل از شنیدن حرفش مرا آرام کرد: _ من بهش گفتم که داروهاشو کنار بذاره ... همسر شما به مرحله ای رسیده که باید دُز داروهاش رو کم میکردیم ... ما هفته ای این کار را شروع کردیم بعد روزانه و حالا به جایی رسیده که باید داروهاش کلا قطع بشه ... باید بتونه خودش با عصبانیتش مقابله کنه ... امروز که با هم دعوا کردید ، چطور بود؟ در حالی که حلقه های نگاهم در صورت دکتر خشک شده بود ، لبانم به زحمت از هم باز شد : _شما بهش گفتید داروها رو قطع کنه؟! دکتر لبخندی زد و گفت: _ بله ... ۵ ساله که ایشون مریض من هستن ، مریضی که با نظم و انضباط جلسات رو مرتب آمدن ... داروها رو مصرف کردند ...خوب قرار نیست که تا آخر عمر دارو مصرف کنند ... ما یه جایی به مریض ها این فرصت رو میدیم که اعتماد به خودشان را محک بزنند و ببینند چقدر میتونن خودشون با مریضی شون مقابله کنند و همسر شما الان به این مرحله رسیده . 🦋 🦋🦋 🦋🦋🦋✨ @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>
🍀 ﷽ 🍀 🍁 ..... دیگر چیزی از حرفهای دکتر را نشنیدم ، چشمانم انگار توی خونه جا مانده بود. درست همون لحظه ای که رادوین فریاد زد و من ازش به دل گرفتم. خدای من اون در تمام لحظات عصبانیتش رو کنترل میکرد ! حتی به من گفت که از جلوی چشماش دور بشم تا مبادا نتونه جلوی این خشم رو بگیره و حرمت ۵ ساله ای که ایجاد کرده بود ، یک دفعه شکسته بشه . اما چه خوب تونست از پس این خشم بر بیاد . انقدر خوب که حالا دیگه هیچ دلخوری ازش نداشتم . یه ذوقی توی دلم بود و اشکی مصر و لجباز توی چشمام . نه میخواستم بخندم ، نه میخواستم گریه کنم . مونده بودم بین یه دوراهی که از ذوق بخندم یا از غم گریه کنم. نفهمیدم چی گفتم و چطور از دکتر تشکر کردم و دکتر چطور نصیحتم کرد. انگار شده بودم مثل یک رباتی که فقط یکسری کلمات را ادا میکنه اما هیچ احساسی نسبت به این کلمات نداره . از مطب دکتر که بیرون آمدم ، حالم خیلی بد بود ، بد بود برای خودم که زود قضاوت کردم و چه خوب شد که به رادوین نگفتم که چرا داروهاش رو خودسرانه کنار گذاشته . من اشتباه کردم . اشتباه تصور کردم ، اشتباه قضاوت کردم . زود و عجولانه تصمیم گرفتم ، اما هنوز بحث و شبهه در مورد آیدا برجا بود . نمیدونستم تصمیم رادوین در مورد آیدا چیه . نمیدونستم واقعا آیدا از روی صداقت گفته بود یا از روی نیرنگ و فریب . باید همه چیز رو دست زمان می سپردم . وقتی زمان تونست به من ثابت کنه که رادوین چقدر خوب توانسته خشم اش رو کنترل کنه ، و چقدر خوب تونسته درمانشو ادامه بده و به جایی برسه که داروهاش قطع بشه ، پس حتما زمان هم میتونست به من ثابت کنه که قلب رادوین با منه یا با آیدا ؟ 🦋 🦋🦋 🦋🦋🦋✨ @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>
صدا ۰۰۱-۱.m4a
5.77M
یا علی اصغر امام حسین علیه السلام کمک @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>