eitaa logo
یادواره شهدا
909 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
187 فایل
یاد و خاطره شهدا و ایثارگران شهرستان بروجن برای عضویت در کانال #یادواره_شهدا و معرفی به دوستان، نشانی زیر را انتخاب فرمایید: https://eitaa.com/shohadab ارتباط با ستاد مردمی یادواره شهدا: @DrHosseini .
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ مروری کوتاه بر شهید 🌷 بلداجی در یکی از روزهای زمستان سال ۱۳۴۱ فرزندی دیگر از یاران روح الله و سربازان حزب الله بواسطه رحمت الهی در 《شهرستان بروجن، بخش بلداجی》 پا به عرصه حیات گذاشت. نام حمید بر این نورسیده نهاده شد. با تولدیافتن وی، نور ایمان و شهادت و اخلاص در این کودک نهفته بود. حمید دوران کودکی را با گذشت زمان سپری کرد. طبق معمول در سن شش سالگی وارد مدرسه ابتدایی شد و در دبستان《معلمان شهید 🌷》 به تحصیل پرداخت. همیشه در وظایف خود کوشا بود. گویا در ذهن این طفل جرقه ای از نور ایمان جهیدن گرفته بود. دوران راهنمایی را در 《مدرسه راهنمایی سیدالشهدا》 با موفقیت تمام گذراند. در دوران اوج گیری انقلاب اسلامی حمید و دیگر دوستان شهیدش مشغول فعالیت های مختلف اعم از پخش اعلامیه، پوسترهای حضرت امام و نوشتن شعار بر ضد رژیم منحوس پهلوی بودند. بعد از اتمام دوران راهنمایی و بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به 《دبیرستان شهید منتظری 🌷》 وارد شد و در رشته علوم انسانی (اقتصاد اجتماعی) مشغول ادامه تحصیل شد. در دوران دبیرستان بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد. در آن موقع حمید در پوست خود نمی گنجید چرا که فهمیده بود، حال باید به ندای رهبر خویش لبیک گوید. لذا تصمیم گرفت که نام خود را جزء سربازان روح الله 🌺 ثبت کند و به عنوان یکی از سربازان امام زمان (علیه السلام) 🌺 شناخته شود. به این ترتیب در بسیج بلداجی شرکت و خالصانه مشغول انجام وظیفه و گذراندن دوره های آموزش نظامی و عقیدتی شد. در تاریخ ۳ فروردین ۱۳۶۱ همراه با حدود ۱۰۰ نفر از بسیجیان شهرستان بروجن به فرماندهی سردار جانباز حاج مظفر غفاری 🌺 به جبهه اعزام شد تا در عملیات فتح المبین شرکت نماید ولی به علت کثرت نیروهای اعزامی و پیروزی سریع رزمندگان اسلام، امکان حضور در این عملیات را نیافت. اواسط فروردین ۶۱ در لشکر تازه تشکیل ۳۰ زرهی سپاه در اطراف اهواز، دوره آموزشی نفربر را گذراند و در عملیات بزرگ و پیروزمندانه الی بیت المقدس برای فتح خرمشهر قهرمان به عنوان بی سیم چی 《نفربر بی ام پی یک》 شرکت کرد که در این عملیات مجروح و دچار موج انفجار شد. بعد از مداوا و بازگشت سلامتی، مدتی در جهاد سازندگی بروجن برای خدمت رسانی به روستاهای دورافتاده استان در قسمت دامپزشکی فعالیت کرد. اواخر مرداد سال ۶۱ به اتفاق دوست صمیمی اش، شهید 🌷 به زیارت امام رضا (علیه السلام) 🌺 مشرف شدند. در مشهد خواب دیده بود که شهید 🌷 می شود‌. از صاحبخانه حلالیت خواسته بود و گفته بود من این دفعه که به جبهه اعزام میشم شهید 🌷 می شوم. حمید برای بار دوم درس و مدرسه را رها کرد و به اتفاق پسر عمویش (شهید 🌷 ) و با فاصله کوتاهی نسبت به برادرش، تعدادی از بستگان و همشهریان و جمع زیادی از رزمندگان شهرستان بروجن به جبهه اعزام و وارد 《تیپ ۱۴ امام حسین (علیه السلام)، گردان امام صادق (علیه السلام)، گروهان مقداد، دسته دو》 شدند. روزی نامه ای از طرف خانواده به ایشان نوشته شده بود که امتحانات داره شروع میشه، اگر میتونی برگرد و در امتحانات شرکت کن. در جواب نامه چنین نوشته بود: 👈《امتحان اصلی در اینجاست، جبهه. چنانچه شهید شدم بدانید در امتحاناتم قبول و اگر مجروح شدم بدانید تجدید. همچنین اگر معلول گردیدم از تک ماده استفاده کردم و اما، اگر از جبهه فرارنمودم بدانید مردود شده ام. اگر سالم برگشتم آن امتحان ظاهری را خواهم داد.》 سرانجام شهید 🌷 حمید سلطانی در شامگاه ۱۰ آبان ۱۳۶۱ در مرحله اول عملیات محرم به عنوان اولین نیروهای خط شکن شرکت کرد و در سحرگاه ۱۱ آبان در رودخانه دویرج در حوالی پل چم هندی با اصابت تیر به سر و قلب مبارکش به فیض شهادت 🌷 نائل شد و به آرزوی دیرینه خود رسید. 👈 شهیدان حمید، بهادر و 🌷🌷🌷 با هم پسر عمو هستند. شهید نصیر سلطانی در فروردین سال ۶۱ در عملیات فتح المبین به شهادت رسید. حمید و بهادر همسایه دیوار به دیوار بودند. هردو با هم به جبهه اعزام شدند، در یک دسته بودند، با هم وارد عملیات شدند، همزمان کنار هم شهید 🌷🌷 شدند، باهم تشییع و کنار هم خاکسپاری شدند. یکی از همرزمان بعد از جمع آوری پیکرهای مطهر شهدای عملیات محرم نقل می کرد: این دو شهید عزیز 🌷🌷 حتی دستشان در دست هم بود و به شهادت رسیده بودند. 🍃روحشان شاد، یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد. 🌷 📚 تهیه، تکمیل و تدوین با بهره گیری از متن ارسالی توسط حاج سعادت سلطانی (برادر شهید). 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .
✅ مروری کوتاه بر شهید 🌷 بلداجی در یکی از روزهای زمستان سال ۱۳۴۱ فرزندی دیگر از یاران روح الله و سربازان حزب الله بواسطه رحمت الهی در 《شهرستان بروجن، بخش بلداجی》 پا به عرصه حیات گذاشت. نام حمید بر این نورسیده نهاده شد. با تولدیافتن وی، نور ایمان و شهادت 🌷 و اخلاص در این کودک نهفته بود. حمید دوران کودکی را با گذشت زمان سپری کرد. طبق معمول در سن شش سالگی وارد مدرسه ابتدایی شد و در دبستان《معلمان شهید 🌷》 به تحصیل پرداخت. همیشه در وظایف خود کوشا بود. گویا در ذهن این طفل جرقه ای از نور ایمان جهیدن گرفته بود. دوران راهنمایی را در 《مدرسه راهنمایی سیدالشهدا》 با موفقیت تمام گذراند. در دوران اوج گیری انقلاب اسلامی حمید و دیگر دوستان شهیدش 🌷 مشغول فعالیت های مختلف اعم از پخش اعلامیه، پوسترهای حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)🌺 و نوشتن شعار بر ضد رژیم منحوس پهلوی بودند. بعد از اتمام دوران راهنمایی و بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به 《دبیرستان شهید منتظری 🌷》 وارد شد و در رشته علوم انسانی (اقتصاد اجتماعی) مشغول ادامه تحصیل شد. در دوران دبیرستان بود که جنگ تحمیلی حزب بعث عراق علیه ایران شروع شد. در آن موقع حمید در پوست خود نمی گنجید چرا که فهمیده بود، حال باید به ندای رهبر خویش لبیک گوید. لذا تصمیم گرفت نام خود را جزء سربازان روح الله 🌺 ثبت کند و به عنوان یکی از سربازان امام زمان (علیه السلام) 🌺 شناخته شود. به این ترتیب در بسیج بلداجی شرکت و خالصانه مشغول انجام وظیفه و گذراندن دوره های آموزش نظامی و عقیدتی شد. در تاریخ ۳ فروردین ۱۳۶۱ همراه با حدود ۱۰۰ نفر از بسیجیان شهرستان بروجن به فرماندهی سردار جانباز حاج مظفر غفاری 🌺 به جبهه اعزام شد تا در عملیات فتح المبین شرکت نماید ولی به علت کثرت نیروهای اعزامی و پیروزی سریع رزمندگان اسلام، امکان حضور در این عملیات را نیافت. اواسط فروردین ۶۱ در لشکر تازه تشکیل ۳۰ زرهی سپاه در اطراف اهواز، دوره آموزشی نفربر را گذراند و در عملیات بزرگ و پیروزمندانه الی بیت المقدس برای فتح خرمشهر قهرمان به عنوان بی سیم چی 《نفربر بی ام پی یک》 شرکت کرد که در این عملیات مجروح و دچار موج انفجار شد. بعد از مداوا و بازگشت سلامتی، مدتی در جهاد سازندگی بروجن برای خدمت رسانی به روستاهای دورافتاده استان در قسمت دامپزشکی فعالیت کرد. اواخر مرداد سال ۶۱ به اتفاق دوست صمیمی اش، شهید 🌷 به زیارت امام رضا (علیه السلام) 🌺 مشرف شدند. در مشهد خواب دیده بود که شهید 🌷 می شود‌. از صاحبخانه حلالیت خواسته بود و گفته بود: 《من این دفعه که به جبهه اعزام میشم شهید 🌷 می شوم.》 حمید برای بار دوم درس و مدرسه را رها کرد و به اتفاق پسر عمویش (شهید 🌷 بهادر سلطانی) و با فاصله کوتاهی نسبت به برادرش، تعدادی از بستگان و همشهریان و جمع زیادی از رزمندگان شهرستان بروجن به جبهه اعزام و وارد 《تیپ ۱۴ امام حسین (علیه السلام)، گردان امام صادق (علیه السلام)، گروهان مقداد، دسته دو》 شدند. روزی نامه ای از طرف خانواده به ایشان نوشته شده بود که امتحانات داره شروع میشه، اگر میتونی برگرد و در امتحانات شرکت کن. در جواب نامه چنین نوشته بود: 👈《امتحان اصلی در اینجاست، جبهه. چنانچه شهید 🌷 شدم بدانید در امتحاناتم قبول و اگر مجروح شدم بدانید تجدید شده ام. همچنین اگر معلول گردیدم از تک ماده استفاده کردم و اما، اگر از جبهه فرار نمودم بدانید مردود شده ام. اگر سالم برگشتم آن امتحان ظاهری را خواهم داد.》 سرانجام شهید 🌷 حمید سلطانی در شامگاه ۱۰ آبان ۱۳۶۱ در مرحله اول عملیات محرم به عنوان اولین نیروهای خط شکن شرکت کرد و در سحرگاه ۱۱ آبان در رودخانه دویرج در حوالی پل چم هندی با اصابت تیر به سر و قلب مبارکش به فیض شهادت 🌷 نائل شد و به آرزوی دیرینه خود رسید. 👈 شهیدان حمید، بهادر و نصیر سلطانی 🌷🌷🌷 با هم پسر عمو هستند. شهید نصیر سلطانی در فروردین سال ۶۱ در عملیات فتح المبین به فیض شهادت🌷 رسید. حمید و بهادر همسایه دیوار به دیوار بودند. هر دو با هم به جبهه اعزام شدند، در یک دسته بودند، با هم وارد عملیات شدند، همزمان کنار هم شهید 🌷🌷 شدند، با هم تشییع و کنار هم خاکسپاری شدند. یکی از همرزمان بعد از جمع آوری پیکرهای مطهر شهدای عملیات محرم نقل می کرد: این دو شهید عزیز 🌷🌷 حتی دستشان در دست هم بود و به شهادت🌷 رسیده بودند. 🍃روحشان شاد، یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد. 🌷 📚 تهیه، تکمیل و تدوین توسط ستاد مردمی یادواره شهدای شهرستان بروجن با بهره گیری از متن ارسالی توسط حاج سعادت سلطانی (برادر شهید 🌷). 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadab .