eitaa logo
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
10.2هزار ویدیو
26 فایل
ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین 》👈 @barahin کانال همراه باشهدا تا آسمان @shohadabarahin_amar آیدی مدیران @Sotoudeh2 @Janemanoseyedali
مشاهده در ایتا
دانلود
3.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🌷تموم آه و حسرت جانکاه به دل مانده یادگاران جبهه و جنگ .... 🎙 پاسخ حاج حسین یکتا به یک سئوال⁉️ مرا دوباره به آن روزهای خوب ببر سپس رها کن و برگرد؛ من نمی آیم .. 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
18.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌷 ▪️مرثیه ای جانسوز در فراق جبهه و یاران شهید... 🎙 اینجا شهر شهیدان بود یک زمانی ، اینجا چادرهاش برپا بود یک زمانی ، اینجا قلب امام می طپید یک زمانی.... 👆رزمندگان جامانده از کاروان امام و شهدا حتماً این فیلم را نگاه کنید و کمی به حرف هایش بیندیشید! الان در این زمان کدام سوی جبهه حق و باطل ایستاده ایم...!؟ 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 🌷🌷خاطرات شهید سید #مجتبی_علمدار قسمت هفتم #جذب_جوانان
ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا خاطرات شهید سید قسمت هفتم 🌷سید اعتقاد عجیبی به ائمه(ع) داشت. به این خاندان عشق می‌ورزید. مداحی که می کرد در ازایش مبلغ یا به قولی پاکت نمی گرفت. وضعیت مالیش آگاه بودم. حقوقی که از سپاه دریافت می کرد کافی نبود. از آن پول هم باید اجاره منزل را می داد و هم امورات خانواده را می گرداند و حتی از این پول انفاق هم می کرد. ولی با این حال بابت مداحی پول و پاکت نمی گرفت. 🌷یک روز به سید به شوخی گفتم: «راستی سید مداحی هم می کنی پاکت می گیری.» گفت: «من برای چیز دیگری می خوانم. من هیچ چیز را با خانم حضرت زهرا(س) عوض نمی کنم. من اگر برای مداحی پول بگیرم، دیگر نمی توانم در حضور مادرم حضرت زهرا (س) بگویم که من خالصانه برای شما مداحی می کردم؛ چون ایشان می توانند بگویند که اُجرت مداحی ات را گرفته ای.» یکبار رفته بودیم مشهد بعد از مداحی، خانمی با اصرار به سید مقداری پول داد و گفت خرج خودت کن. سید برای اینکه آن زن ناراحت نشود پول را گرفت ولی بعدها خرج بیت الزهراء کرد. کتاب علمدار، صفحه 125 الی 126 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
🌷🌷عصر سرش رو گذاشته بود روی ‌شانه‌ من و به نوحه خوانی گوش می‌داد و بدجوری گریه می‌کرد؛ در همان حال که داشت های‌های گریه می‌کرد، گفتم: جعفر یه چیزی بپرسم راستشو میگی؟ گفت: تا حالا دروغ هم گفتم؟ گفتم: نه! ولی خواهشاً این رو درست جواب بده، تو که اینقدر عاشق نمازی چرا وقتی موقع سلام نماز میشه، بدنت شروع به لرزیدن میکنه؟ 🥀جاخورد نگاهی متعجب بهم انداخت و گفت: ولش کن چیز مهمی نیست... سعی کرد از جواب ‌دادن طفره بره که بعد از التماس زیاد گفت: " ببین، همان‌قدر که من عاشق شروع‌ نماز هستم وقتی به سلام‌ نماز که میرسم دست ‌خودم نیست ناخودآگاه بدنم شروع به لرزیدن میکنه، نمیدونم چرا ولی فقط این رو می‌فهمم که انگار میگه وای بدبخت شدی، نماز تمام شد، انقدر که عاشق نماز هستم، میرم نماز شب می‌خونم، زیارت عاشورا می‌خونم تا کمی آروم شم..." 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
🥀نمی‌دانم تقصیر حاج آقا بود که نماز را خیلی سریع شروع میکرد و بچه‌ها مجبور بودند با سر و صورتی خیس درحالی که بغل دستی هایشان را خیس میکردند، خود را به نماز برسانند یا اشکال از بچه ها بود که وضو را می‌گذاشتند دم آخر و تند تند یا الله می گفتند و به آقا اقتدا می‌کردند .... و مکبّر مجبور بود پشت سر هم یا الله بگوید و اِنَّ الله معَ الصّابرین… بنده خدا حاج آقا؛ 🥀هر ذکر و آیه ای بلد بود میخواند تا کسی از جماعت محروم نماند.مکبّر هم کوتاهی نکرده، چشم‌هایش را دوخته بود به ته صف تا اگر کسی اضافه شد به جای او یا الله بگوید و رکوع را کش بدهد...وقتی برای لحظاتی کسی نیومد ظاهراً بنا به عادت شغلی‌اش بلند گفت: یاالله نبود …؟؟؟ حاج آقا بریم ....! نمی‌دانم چند نفر توی نماز زدند زیر خنده ولی بیچاره حاج آقا را دیدم که شانه هایش حسابی افتاده بودند به تکان خوردن… :) 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛