eitaa logo
شهدای نیروی انسانی
315 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
6.2هزار ویدیو
8 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadanirooensani ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃✨🌹🍃✨ 🍃✨🌹 فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع) ✍️✍️ راوی: آتش از زمین و آسمون می‌بارید.از همه بدتر گلوله های کاتیوشا دشمن بود که پد شرقی جزیره حنوبی رو شخم می‌زد و بچه ها مثل گل پر پر می‌شدند و روی زمین می‌ریختند. هواپیماهای ملخی دشمن هم از بالای سر در ارتفاع پائین مانور می‌دادند و با مسلسل هاشون تلفات می‌گرفتند. توی این غوغا دیدم (ع) با موتور سرو کله اش پیدا شد. سرو صورتش رو خاک پوشانده بود و ریش های بلندش هم از عرق صورتش با خاک ها گل شده بود. داوود فرخزاد موتور رو هدایت می‌کرد و حاج کاظم هم پشتش نشسته بود و بی مهابا روی جاده حرکت می‌کردند و به بچه ها روحیه می‌دادن و اونها رو تشویق به مقاومت می‌کردند. بچه ها به شهید رستگار التماس می‌کردند که حاجی تو رو خدا عقب برو و از حاج داوود فرخزاد می‌خواستند که حاجی رو عقب ببره اما می‌گفت من باید کنار بچه هام باشم . عجب روزهای سختی بود روزهای عملیات خیبر... 🍃✨🌹🍃✨🍃 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹❤️🇮🇷❤️🌹 روزهای حضور حاج کاظم و بچه هاش توی جزیره چهل و یکسال سال پیش این شب ها روزها به سختی می‌گذشت. شب ها و روزهای از همه‌ی روزها و شب ها بیشتر عاشورایی بود دوسه روز بعد از عملیات، دشمن خودش رو پیدا کرد و پاتک های مرگبارش شروع شد. و از روز ششم اسفند که تیپ سیدالشهداء علیه السلام به فراخوانده شد یک روز خوش ندید. دشمن از زمین و آسمان حمله می‌کرد... تانک هایی که لوله به لوله در یک مسیر روی چندتا جاده جزیره جولان می‌دادند و نفس هر نفس‌کشی رو می‌گرفتند. مصاف تن بود و تانک... تانک های تی 72 با غرششون اعصاب برای کسی نگذاشته بودند. هواپیماهای ملخی دشمن و به قول بچه های رزمنده هواپیماهای پنج زاریشون قرار رو از همه گرفته بودند. اونقدر با کالیبرشون دقیق روی پدها و آبراهه ها شلیک می‌کردند که هیچ بنی بشری از دستشون فراری نداشت. گردان های تیپ سیدالشهداء(ع) یکی پس از دیگری، با بالگردهای شنوک گروهان به گروهان روی پدهای جزیره مجنون شمالی پیاده می‌شدند و با کمپرسی های 1921 آبی رنگ که از دشمن غنیمت گرفته بودند به جزیره مجنون جنوبی وارد می‌شدند. در مسیر بارها و بارها رزمنده ها به خاطر هجوم هواپیماهای ملخی از ماشین پایین می‌ریختند و در کنارهای جاده جان‌پناه می‌گرفتند. علیه السلام علیه السلام السلام و بعد هم و و علیهم السلام. روزهای سخت و تلخی برای فرماندهان مخصوصا فرمانده تیپ سیدالشهداء علیه السلام بود. هنوز فرمان حمله صادر نشده بود که با خبر شهادت و فرمانده عملیات تیپ سیدالشهداء(ع) غافلگیر شد. رستگار کسی نبود که با این خبرها بشکند اما یکی یکی یارانش در چند روز سخت تنهایش گذاشتند. حاج جانشینش روز 8 اسفند به سختی مجروح شد و عقب رفت. ساعتی نگذشت که خبر رسید فرمانده گردان قمربنی هاشم علیه السلام بی سر به ملاقات خدا رفت و به دنبال احمد، گردان حضرت قاسم علیه السلام بی فرمانده شد و آسمانی شد در یک روز سه فرمانده قدرتمند را از دست داد. و یکی دو روز بعد، امید تیپ سیدالشهداء(ع) کرد که خیلی روش حساب باز کرده بود با پهلوی شکافته راهی بهشت شد. پاتک های روز 12 و 13 اسفند 62 در پد شرقی جزیره مجنون جنوبی و دلاورمردی بچه های (ع) و (ع) همه توان فرماندهی تیپ سیدالشهداء علیه السلام رو به کمک گرفت. و روزهای غربت فرمانده (ع) و رزمنده های وفادارش از راه رسید... رستگار هنوز در خط مقدم می‌جنگید این بار دشمن با همه‌ی توانش حمله کرد... همه جا پر از تانک بود... (ع) هم از راه رسیدند و حماسه روزهای 16 و 17 و 18 اسفند رقم خورد. هم با همه‌ی توانش به دشمن زد... همه شاهد بودند از کشته های دشمن پشته ساخت... و فرزندانش را می‌دید که در مصاف دشمن چون گل پرپر می‌شوند... کسی نبود و ندید و ننوشت که به رستگار چه گذشت... فقط رشید ذره‌ای را بیان کرد و مستند شد... برادر غلامعلی رشید از جزیره به قرارگاه آمد و درباره منطقه گفت: «وضع خط خراب است، در دشمن رخنه کرده و هر شب دارد پیش می آید. (عراق) دائماً نیرو می آورد و شدت عمل به خرج می دهد. نیروهای ما در خط خسته شده‌اند. آتش (دشمن) به شدت زیاد است. جاده، آب، غذا و نیرو کم است. پلیت و الوار برای ساختن سنگر نیست و لودر و بلدوزر برای احداث خاکریز وجود ندارد. نیروها در خط، آرپی جی و کلاشینکف دارند و از ادوات استفاده می کنند. از شدت حمله دشمن، بچه ها دیگر قادر نیستند فکر کنند. این جزیره طلسم شده و ما هر کاری می کنیم با مشکل مواجه می شویم.» چهل و یکسال از آن روزها می‌گذرد. برای نسلی که رستگار را ندیده‌اند باید گفت: او تا آخرین نفر جنگید و نشکست... کسی گریه‌اش را در صحنه نبرد ندید... صدایش نلرزید و نترسید... شما وارثان این چنین مردان با صلابتید باید ایستاد نترسید و نلرزید. غریبانه و مظلومانه در و در آسمانی شد و سالها جسم مطهرش در سرزمین جبهه برجا ماند او در جبهه ماند تا تنها نباشد.. پیکر مهدی باکری را و پیکر را خاک به برگرفت. یادشان بخیر و شهادت گوارایشان باد. جامانده از شهدا 🌹🌹🌹 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
جمع فرماندهان فرمانده (ع) اولین نفر سمت راست او تا آخرین نفس جنگید و نشکست... صدایش نلرزید و نترسید... کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹 شهید حاج کاظم نجفی رستگار، فرمانده لشکر۱۰ سیدالشهدا (ع) 🌹شهادت: عملیات بدر - ۲۵ اسفند ۶۳ - شرق دجله 🎙خاطره‌ای از شهید؛ ● "وقت ناهار رفتم پشت یه تپه و با تعجب دیدم کاظم روی خاک نشسته و لبه های نان رو از روی زمین بر میداره، تمیز می‌کنه و می خوره. ●اونقدر ناراحت شدم که به جای سلام گفتم: داداش! تو فرمانده تیپ هستی. این کارها چیه؟ مگه غذا نیست؟ خودم دیدم دارن غذا پخش می کنند. کاظم گفت: اون غذا مال بسیجی هاست این نان ها رو مردم با زحمت از خرج زندگیشون زدند و فرستادند. درست نیست اسراف کنیم." کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
📌 لحظه تحویل سال ۱۳۶۴ بچه های تخریب لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهداء / زاغه تخریب کنار کرخه 🔷️ پایان سال 1363 بود و تازه از ماموریت برگشته بودیم و تیپ سیدالشهداء (ع) ماموریت نداشت اما بچه های تخریب به فرماندهی شهید نوریان در این عملیات کمک کار بچه های تخریب قرارگاه ثارالله بودند. ◇ یه تعداد بچه ها شهید و مجروح شدند و دو تا اسیر دادیم و برگشتیم مقر بچه های تخریب کنار پل کرخه. 🔹️ بین نماز مغرب و عشاء سال تحویل شد، نماز مغرب رو خوندیم و بعد من شروع کردم دعای تحویل سال رو خوندن و بعد از اون بیاد شهدای عملیات بدر توسلی به سیدالشهداء (ع) کردم. ◇ دقایقی بعد از پایان مراسم تحویل سال صدای گریه بچه هایی که به سجده رفته بودند که خبر مفقود شدن فرمانده شهیدمان هم بین بچه ها پخش شد. ◇ بعد از تحویل سال یه تعداد بچه ها مشخص شدند برای اعزام به مقر بچه های تخریب در منطقه هور.../یاد اون شب بخیر 🔻 کنار ما بود و این آخرین سال نویی بود که جسم ظاهریش در این دنیای خاکی بود. 🔸️ عکس مربوط به لحظاتی قبل از غروب آفتاب لحظات پایانی سال و تحویل سال ۱۳۶۴ می باشد. (راوی: جعفرطهماسبی) کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🍃✨🌹🍃✨ 🍃✨🌹 فرمانده لشکر10سیدالشهداء(ع) ✍️✍️ راوی: آتش از زمین و آسمون می‌بارید. از همه بدتر گلوله های کاتیوشا دشمن بود که پد شرقی جزیره حنوبی رو شخم می‌زد و بچه ها مثل گل پر پر می‌شدند و روی زمین می‌ریختند. هواپیماهای ملخی دشمن هم از بالای سر در ارتفاع پائین مانور می‌دادند و با مسلسل هاشون تلفات می‌گرفتند. توی این غوغا دیدم (ع) با موتور سر و کله‌اش پیدا شد. سر و صورتش رو خاک پوشانده بود و ریش های بلندش هم از عرق صورتش با خاک ها گل شده بود. داوود فرخزاد موتور رو هدایت می‌کرد و حاج کاظم هم پشتش نشسته بود و بی مهابا روی جاده حرکت می‌کردند و به بچه ها روحیه می‌دادن و اونها رو تشویق به مقاومت می‌کردند. بچه ها به شهید رستگار التماس می‌کردند که حاجی تو رو خدا عقب برو و از حاج داوود فرخزاد می‌خواستند که حاجی رو عقب ببره اما می‌گفت من باید کنار بچه هام باشم. عجب روزهای سختی بود روزهای عملیات خیبر... 🍃✨🌹🍃✨🍃 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹❤️🇮🇷❤️🌹 روزهای حضور حاج کاظم و بچه هاش توی جزیره چهل و یکسال سال پیش این شب ها روزها به سختی می‌گذشت. شب ها و روزهای از همه‌ی روزها و شب ها بیشتر عاشورایی بود دوسه روز بعد از عملیات، دشمن خودش رو پیدا کرد و پاتک های مرگبارش شروع شد. و از روز ششم اسفند که تیپ سیدالشهداء علیه السلام به فراخوانده شد یک روز خوش ندید. دشمن از زمین و آسمان حمله می‌کرد... تانک هایی که لوله به لوله در یک مسیر روی چندتا جاده جزیره جولان می‌دادند و نفس هر نفس‌کشی رو می‌گرفتند. مصاف تن بود و تانک... تانک های تی 72 با غرششون اعصاب برای کسی نگذاشته بودند. هواپیماهای ملخی دشمن و به قول بچه های رزمنده هواپیماهای پنج زاریشون قرار رو از همه گرفته بودند. اونقدر با کالیبرشون دقیق روی پدها و آبراهه ها شلیک می‌کردند که هیچ بنی بشری از دستشون فراری نداشت. گردان های تیپ سیدالشهداء(ع) یکی پس از دیگری، با بالگردهای شنوک گروهان به گروهان روی پدهای جزیره مجنون شمالی پیاده می‌شدند و با کمپرسی های 1921 آبی رنگ که از دشمن غنیمت گرفته بودند به جزیره مجنون جنوبی وارد می‌شدند. در مسیر بارها و بارها رزمنده ها به خاطر هجوم هواپیماهای ملخی از ماشین پایین می‌ریختند و در کنارهای جاده جان‌پناه می‌گرفتند. علیه السلام علیه السلام السلام و بعد هم و و علیهم السلام. روزهای سخت و تلخی برای فرماندهان مخصوصا فرمانده تیپ سیدالشهداء علیه السلام بود. هنوز فرمان حمله صادر نشده بود که با خبر شهادت و فرمانده عملیات تیپ سیدالشهداء(ع) غافلگیر شد. رستگار کسی نبود که با این خبرها بشکند اما یکی یکی یارانش در چند روز سخت تنهایش گذاشتند. حاج جانشینش روز 8 اسفند به سختی مجروح شد و عقب رفت. ساعتی نگذشت که خبر رسید فرمانده گردان قمربنی هاشم علیه السلام بی سر به ملاقات خدا رفت و به دنبال احمد، گردان حضرت قاسم علیه السلام بی فرمانده شد و آسمانی شد در یک روز سه فرمانده قدرتمند را از دست داد. و یکی دو روز بعد، امید تیپ سیدالشهداء(ع) کرد که خیلی روش حساب باز کرده بود با پهلوی شکافته راهی بهشت شد. پاتک های روز 12 و 13 اسفند 62 در پد شرقی جزیره مجنون جنوبی و دلاورمردی بچه های (ع) و (ع) همه توان فرماندهی تیپ سیدالشهداء علیه السلام رو به کمک گرفت. و روزهای غربت فرمانده (ع) و رزمنده های وفادارش از راه رسید... رستگار هنوز در خط مقدم می‌جنگید این بار دشمن با همه‌ی توانش حمله کرد... همه جا پر از تانک بود... (ع) هم از راه رسیدند و حماسه روزهای 16 و 17 و 18 اسفند رقم خورد. هم با همه‌ی توانش به دشمن زد... همه شاهد بودند از کشته های دشمن پشته ساخت... و فرزندانش را می‌دید که در مصاف دشمن چون گل پرپر می‌شوند... کسی نبود و ندید و ننوشت که به رستگار چه گذشت... فقط رشید ذره‌ای را بیان کرد و مستند شد... برادر غلامعلی رشید از جزیره به قرارگاه آمد و درباره منطقه گفت: «وضع خط خراب است، در دشمن رخنه کرده و هر شب دارد پیش می آید. (عراق) دائماً نیرو می آورد و شدت عمل به خرج می دهد. نیروهای ما در خط خسته شده‌اند. آتش (دشمن) به شدت زیاد است. جاده، آب، غذا و نیرو کم است. پلیت و الوار برای ساختن سنگر نیست و لودر و بلدوزر برای احداث خاکریز وجود ندارد. نیروها در خط، آرپی جی و کلاشینکف دارند و از ادوات استفاده می کنند. از شدت حمله دشمن، بچه ها دیگر قادر نیستند فکر کنند. این جزیره طلسم شده و ما هر کاری می کنیم با مشکل مواجه می شویم.» چهل و یکسال از آن روزها می‌گذرد. برای نسلی که رستگار را ندیده‌اند باید گفت: او تا آخرین نفر جنگید و نشکست... کسی گریه‌اش را در صحنه نبرد ندید... صدایش نلرزید و نترسید... شما وارثان این چنین مردان با صلابتید باید ایستاد نترسید و نلرزید. غریبانه و مظلومانه در و در آسمانی شد و سالها جسم مطهرش در سرزمین جبهه برجا ماند او در جبهه ماند تا تنها نباشد.. پیکر مهدی باکری را و پیکر را خاک به برگرفت. یادشان بخیر و شهادت گوارایشان باد. جامانده از شهدا 🌹🌹🌹 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
جمع فرماندهان فرمانده (ع) اولین نفر سمت راست او تا آخرین نفس جنگید و نشکست... صدایش نلرزید و نترسید... کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹 شهید حاج کاظم نجفی رستگار، فرمانده لشکر۱۰ سیدالشهدا (ع) 🌹شهادت: عملیات بدر - ۲۵ اسفند ۶۳ - شرق دجله 🎙خاطره‌ای از شهید؛ ● "وقت ناهار رفتم پشت یه تپه و با تعجب دیدم کاظم روی خاک نشسته و لبه های نان رو از روی زمین بر میداره، تمیز می‌کنه و می خوره. ●اونقدر ناراحت شدم که به جای سلام گفتم: داداش! تو فرمانده تیپ هستی. این کارها چیه؟ مگه غذا نیست؟ خودم دیدم دارن غذا پخش می کنند. کاظم گفت: اون غذا مال بسیجی هاست این نان ها رو مردم با زحمت از خرج زندگیشون زدند و فرستادند. درست نیست اسراف کنیم." کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani