🌹🌹
🌹
#ماموریت_ویژه
جستجوی نور
وقتی صدایی از سمت پیکر شهدا ما را فراخواند!
#شهید_حسن_پردازی_مقدم
#شهید_سعید_صدیق
✍️به روایت :
✅حاج حسین روشنی فرمانده اطلاعات عملیات لشگر10
شب سوم فرا رسید و برادران از شیب ارتفاع "کدو" سرازیر شدند و من شب سوم هم بی صبرانه منتظر آمدنشون در سنگر ماندم.
هنوز هوا کاملا روشن نشده بود که تعدادی از برادران ارتشی به سراغم آمدند مسولیت پدافند از خط با ارتش بود و برای اونها هم مهم شده بود که ببینند نتیجه آخرین تلاش تیم تفحص چه میشود. اما برادران این بار با دست پر آمدند. و پیکر مطهر هر دو شهید بر روی دستانشان بود و صورتهاشان از خوشحالی برق میزد. وقتی پیکر شهدا را به بالای ارتفاع کدو رساندند به سجده افتادند و دوست داشتن از معجزه پیدا شدن پیکر شهدا برای ما بگویند. و آن روز اینگونه روایت کردند:
" شب آخر هم مثل شبهای قبل تمام دره را گشتیم ولی باز شهید ی نمایان نشد . قبل از بالا آمدن آفتاب و روشن شدن هوا باید به عقب برمیگشتیم. در مسیر برگشت دلشکسته و رنجور از کنار بوته ها ودرختان عبور میکردیم و نگاه هایمان به هرطرف خیره میشد تا شاید نشانه ای ما را به سمت خود بکشد.
یکدفعه شهید عیسی کره ای که مسوول گروه بود به حالت التماس گفت :
برادران ! صدایی ما را به سوی خود میخواند شما هم میشنوید؟!!!.
اول دوستان توجهی نمی کنند ولی وقتی سماجت #شهید_کره_ای را می بینند به سمتی که او اشاره میکرد می روند و منظره ای میبینند که به معجزه شبیه است. و ناباورانه با پیکر هر دو شهید مواجه شدند.
هر دو شهید داخل دو برانکارد در کنار هم در زیر یک درخت قرار داشتند و حالا پس از گذشت ۵۰ روز از شهادت با تابش آفتاب جسمشان سبک شده بود آن دو شهید ( #شهید_حسن_مقدم و #سعید_صدیق) را روی یک برانکارد محکم بسته و بر روی دوش خود به بالای ارتفاع حمل کردند .
🟢 این بود حکایت دو شهیدی که خود را نمایان کردند و صدایی که شهید عیسی کره ای شنید که او را به سوی خود خواندند.
عیسی کره ای درست دو ماه بعد از تفحص این دو شهید در تاریخ 4 دیماه 65 در عملیات کربلای 4 با ترکش خمپاره دشمن به معراج رفت.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🌹
#ماموریت_ویژه
جستجوی نور
وقتی صدایی از سمت پیکر شهدا ما را فراخواند!
#شهید_حسن_پردازی_مقدم
#شهید_سعید_صدیق
✍️به روایت :
✅حاج حسین روشنی فرمانده اطلاعات عملیات لشگر10
شب سوم فرا رسید و برادران از شیب ارتفاع "کدو" سرازیر شدند و من شب سوم هم بی صبرانه منتظر آمدنشون در سنگر ماندم.
هنوز هوا کاملا روشن نشده بود که تعدادی از برادران ارتشی به سراغم آمدند مسولیت پدافند از خط با ارتش بود و برای اونها هم مهم شده بود که ببینند نتیجه آخرین تلاش تیم تفحص چه میشود. اما برادران این بار با دست پر آمدند. و پیکر مطهر هر دو شهید بر روی دستانشان بود و صورتهاشان از خوشحالی برق میزد. وقتی پیکر شهدا را به بالای ارتفاع کدو رساندند به سجده افتادند و دوست داشتن از معجزه پیدا شدن پیکر شهدا برای ما بگویند. و آن روز اینگونه روایت کردند:
" شب آخر هم مثل شبهای قبل تمام دره را گشتیم ولی باز شهیدی نمایان نشد. قبل از بالا آمدن آفتاب و روشن شدن هوا باید به عقب برمیگشتیم. در مسیر برگشت دلشکسته و رنجور از کنار بوته ها و درختان عبور میکردیم و نگاه هایمان به هرطرف خیره میشد تا شاید نشانهای ما را به سمت خود بکشد.
یکدفعه شهید عیسی کرهای که مسوول گروه بود به حالت التماس گفت:
برادران! صدایی ما را به سوی خود میخواند شما هم میشنوید؟!!!.
اول دوستان توجهی نمی کنند ولی وقتی سماجت #شهید_کرهای را می بینند به سمتی که او اشاره میکرد می روند و منظرهای میبینند که به معجزه شبیه است. و ناباورانه با پیکر هر دو شهید مواجه شدند.
هر دو شهید داخل دو برانکارد در کنار هم در زیر یک درخت قرار داشتند و حالا پس از گذشت ۵۰ روز از شهادت با تابش آفتاب جسمشان سبک شده بود آن دو شهید ( #شهید_حسن_مقدم و #سعید_صدیق) را روی یک برانکارد محکم بسته و بر روی دوش خود به بالای ارتفاع حمل کردند .
🟢 این بود حکایت دو شهیدی که خود را نمایان کردند و صدایی که شهید عیسی کرهای شنید که او را به سوی خود خواندند.
عیسی کرهای درست دو ماه بعد از تفحص این دو شهید در تاریخ 4 دیماه 65 در عملیات کربلای 4 با ترکش خمپاره دشمن به معراج رفت.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani