eitaa logo
شهدای نیروی انسانی
293 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
5 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadanirooensani ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
أنَا قَتيلُ لايَذكُرُني مُؤمِنٌ إلاّ استَعبَرَ؛ من كشته اشكم، هر مؤمنى مرا ياد كند، جاری شود. بحار الأنوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۸۴ کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🏴🥀🌹🕊🌹🥀🏴 لشکرم ریخٺ بهم یار رشیدم برگرد ناامیدم نڪن عباس، امیدم برگرد نگران حرمم، جان حسین زود بیا حرف غارٺ شدن خیمہ شنیدم برگرد کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 آیت‌الله سید محمد حسینی بهشتی از اولاد امام حسین(علیهالسلام) و از سادات حسینی هستند. بعد از ایشان، مادر این سید بزرگوار گفت: زمانی که پسرم به رسید، یکی از علمای بزرگوار تهران به دیدن ما آمد و ماجرای عجیبی تعریف کرد. ایشان گفت: «دوست داشتم جایگاه را در برزخ بدانم، یک شب در عالم رویا مشاهده کردم که به زیارت کربلا مشرف شدم، حال عجیبی بود، می‌خواستم سریع به حرم بروم، همین که به حرم نزدیک شدم، یکی از خادمان به سمتی اشاره کرد و گفت: این آقا باید اجازه دهد تا بتوانید وارد حرم شوید. با تعجب نگاه کردم و دیدم آنجا نشسته، ایشان باید اذن ورود به حرم آقا اباعبدالله را صادر کند. جلو رفتم و از ایشان اجازه خواستم، آن زمان سال اول جنگ تحمیلی بود، هر روز خبر جمعی از جوانان انقلابی در جبهه‌ها شنیده می‌شد. رو به من کرد و فرمود: فعلاً جنگ می‌توانند به زیارت آقا بروند، شما صبر کنید و... که یکباره از خواب پریدم.» راوی : کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
همه‌ ما اهل بیت، ڪشتی‌های نجاٺ هستیم، ولی ڪشتی جدم حسین (علیه‌السلام) گسترده‌تر و در دل دریاها باشتاب‌تر و سریع‌تر است . 📚 بحار الانوار، جلد ۲۶، صفحه ۳۲۲ کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌴🏴🍀🏴🍀🏴🌴 روز عزای عمومی ملت مظلوم است، روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان است . کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🕊🏴🍀🏴🕊🌹 چه ساده و بی آلایش نه طبلی، نه چلچراغی نه ناظری که انگیزه‌ی خودنمایی باشد خالص و خود خواسته حلقه همسنگران که هم دین دارند و هم آزاده‌اند ... کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 روز عاشورا بود. در منطقه‌ای بودیم که سه ماه بود هیچ پیش‌روی در آن اتفاق نیفتاده بود و محمود عزم کرده بود تحرکی بیافریند. باهم قرار گذاشتیم به یاد لب‌های تشنه امام حسین (ع) آب نخوریم. محمود گفت: امروز باید برویم و خون خود را فدای اسلام کنیم و این منطقه را از دست دشمن نجات دهیم. امروز یا به ملاقات خدا می رویم و یا به زیارت امام حسین (ع). نیروها را به سه گروه تقسیم کردیم و به دشمن حمله کردیم. گویا دشمن کور شده بود و هیچ تحرکی نمی‌کرد. جلوی سنگرهای عراقی می رفتیم و عراقی‌ها اسلحه‌ها را می انداختند و فرار می کردند. محمود و شهید محمد یوسفیان برای خاموش کردن تانکی رفتند که مزاحم بچه ها شده بود. غروب آن روز پیکر محمود و شهید یوسفیان را به عقب منتقل کردیم. خوش به حال محمود که شهید عصر عاشورا شد. راوی : کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
من أرادَ اللّه بِهِ الخَیرَ قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَینِ علیه السلام و حُبَّ زیارَتِهِ. کسى که خدا خیرخواه او باشد، محبّت حسین (علیه السّلام) و شوق زیارتش را در دل او مى اندازد. 📚 بحار الأنوار،جلد ۹۸، صفحه 76 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود. وقتی ایام محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر می داشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت. با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد . وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار می دادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن و کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد... بهش می گفتن آقا حامد شما افسری و همه می شناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی" و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد. کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🏴🥀🕊🥀🏴🌹 اساس دین با پیوند خورده و به برکت هم باقی مانده است . کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 حسین برای شهید شدن خیلی عجله داشت. می ترسید از قافله شهدا جا بماند. اما یک روزی حرفی عجیب زد. می گفت : دیگر ترسی از شهید شدن ندارم. گفتم : تو که تا دیروز خیلی دلواپس بودی. گفت : در عالم رؤیا رفتم سمت خیمه امام حسین (ع). محافظش راه نداد. گفت : اگر سؤالی داری بنویس. نوشتم آیا من شهید می شوم. جواب آمد که شما حتما شهید می شوید. راوی : کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 حاج احمد هیکل درشتی داشت. بچه ها سر به سرش می گذاشتند. با این هیکل درشت چطور می خواهی توی قبرهای کوچک گلزار شهدا جا شوی؟! می خندید و می گفت: همین قبرها هم برای من زیاد است. آرزویش این بود که اربا اربا شود. فرستاده بود دنبالم. رفتم سنگر فرماندهی. گفت: می خواهم شعر “کبوتر بام حسین (ع)” را برایم بخوانی. گفتم: قصد دارم دیگر این شعر را برای کسی نخوانم. برای هر کسی که خواندم شهید شده. گفت: حالا که این جوری است حتما باید بخوانی. دلم می خواد کبوتر بام حسین بشم من/فدای صحن و حرم و نام حسین بشم من دلم می خواد زخون پیکرم وضو بگیرم/مدال افتخار نوکری از او بگیرم وسط خواندن حال و هوای دیگری داشت و صدای گریه هایش سنگر را پر کرده بود. دلم می خواد چو لاله ای نشکفته پرپر بشم/ شهد شهادت بنوشم مهمون اکبر بشم وقتی در ابتدای عملیات کربلای پنج، در پشت خاکریز در حال ساخت، مستقر شده بود، گلوله توپی خاکریز را مورد هدف قرار داد. ترکش های گلوله بالای سینه و پاهایش را برده بود. شده بود یک تکه گوشت له شده. همان که می خواست؛ اربا اربا. راوی : 🏴 🕊🌹 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani