eitaa logo
مدیـونیــن الشهـــــدا🇵🇸
132 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
39 فایل
🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود ، عَقْل عاشق مے شود ، آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌹اوج آرزوی ما : اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی سبیلک...🌹 حضورشما = نگاه شـ❤ــهـید کپی:حلالت رفیق😉 شما دعوت شده از طرف شهیدید🕊 لفت ندید💚 برای پیشنهاد/انتقاد/تبادل 👈 @abdollahi1409
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 🚕 باعجله سوار تاکسی شدم. اصلا حواسم نبود که ماسکم رو نزدم😷 ماشین که حرکت کرد، صدای خانمی که صندلی عقب بود رو شنیدم که گفت: آقا لطفا ماسکتون رو بزنید! در حالیکه داشتم ماسکم رو می‌زدم، برگشتم صندلی عقب رو نگاه کردم، یه خانوم بدحجاب که دو ماسک زده دیدم😷 🙈 گفتم ببخشید اصلأ حواسم نبود... بعد گفتم: خانوم میشه منم از شما خواهش کنم لطفاً حجابتون رو درست کنید؟ 📌 با لحن تندی گفت: چه ربطی داره آقا!!؟ گفتم خانوم محترم، همونطور که احتمال داره با ماسک نزدن من به شما ویروسی منتقل بشه با این سر و ظاهر و تیپ شما و امثال شما هم، ویروس گناه در جامعه پخش میشه و اونقدر آثار سوء داره که از هم پاشیده شدن خانواده های زیادی، و چشم چرون شدن مردان جامعه، فقط بخش کمی از مضراتشه!! و این کار شما نه تنها جسم ما، بلکه روح مارو هم آزار می‌ده! گفت: من اختیار خودم رو دارم و به کسی ربطی نداره، شما چشماتون رو ببندید😳 منم ماسکم رو برداشتم و گفتم: چه خوب! پس من هم مثل شما اختیار خودم رو دارم. شما هم جلوی بینی خودتونو ببندید😉 💢 اینجا بود که راننده تاکسی هم سکوتش رو شکست و گفت: خانوم، اختیار شما توی خونه خودتون هست!!! وقتی به جامعه وارد شدید باید قوانین جامعه رو رعایت کنید و بیرون از خونه، قانون اینه!! 🔹 هنوز منم خودم رو آماده کرده بودم چیزی بگم که... گفت: آقا نگهدار میخوام همین جا پیاده بشم آقای راننده هم سریع نگه داشت اونم پیاده شد و در رو کوبید و رفت...😳 ماسکم رو زدم و گفتم آقای راننده ببخشید مشتری تون رو هم پَروندم،کرایه تون رو هم نداد! اون بنده خدا هم یه لبخندی زد و گفت فدای سرت... ✍ همین طور که داشتیم می‌رفتیم با خودم کلنجار می‌رفتم که چطور می‌شه در عرض چند ماه، دولت و مردم دست به دست هم می دن و ماسک زدن رو بین مردم جا می‌ندازن... اما همین عمل رو برای حجاب انجام نمی‌دن و می‌ترسن که با یک کلمه و توصیه مؤدبانه، با این عمل پر از خطر مقابله کنن؟؟ تا جایی که ما حرفش رو می‌زنیم اینطوری عکس العمل نشون می‌دن! 🔰 چطور میشه برای کرونا به هر مکان عمومی که می‌خوای وارد بشی اول نوشته *بدون ماسک وارد نشوید*!! و اگه بدون ماسک وارد بشی همه چپ چپ نگاهت می‌کنن بعد هم بعضی جاها خدمات رسانی نمی‌کنن! 👈 چرا در قضیه ماسک همینقدر می‌فهمیم که جامعه مانند کشتیه که ماسک نزدن یعنی سوراخ کردن کشتی و ضرر زدن به همه ولی ...در قضیه *حجاب*، اینو نمی‌فهمیم!؟ یا نمی‌خوایم بفهمیم ؟؟!!!!🙄🙄🙄 👈کاش برای حمایت و حفظ حجاب هم به اندازه‌ای که بخاطر ماسک تذکر می‌دیم، تذکر می‌دادیم.🤔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#قـرار‌عـاشـقـے ❤️ #شهید‌مصطفی‌احمدی‌روشن🕊 #شهیدعلی‌صیاد‌شیرازی🕊 #روز‌سی‌و‌پنج #التماس_دعا 🤲 #بانو_گمنام_‌سلام‌الله‌علیها‌
Page035.mp3
1.01M
📖تلاوت صفحه 👤استاد پرهیزگار
✍️ 💠 گنبد روشن در تاریکی چشمانم می‌درخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت می‌بارید که با صدایی آهسته خبر داد :«ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاه‌مان می‌کردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد همراه‌مان آمده است. بسمه روبنده‌اش را پایین کشید و رو به من تذکر داد :«تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بی‌اختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد :«کل داریا همین چند تا خونواده‌ایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!» 💠 باورم نمی‌شد برای آدم‌کشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این قند آب می‌شد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد :«همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو به‌هم بریزیم، دیگه بقیه‌اش با ایناس!» نگاهم در حدقه چشمانم از می‌لرزید و می‌دیدم وحشیانه به سمت حرم قُشون‌کشی کرده‌اند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقب‌تر آماده ایستاده و با نگاهش همه را می‌پایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز می‌خواند :«امشب انتقام فرحان رو می‌گیرم!» 💠 دلم در سینه دست و پا می‌زد و او می‌خواست شیرم کند که برایم اراجیف می‌بافت :«سه سال پیش شوهرم تو تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو می‌گیرم! تو هم امشب می‌تونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!» از حرف‌هایش می‌فهمیدم شوهرش در عملیات کشته شده و می‌ترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدم‌هایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید :«چته؟ دوباره ترسیدی؟» 💠 دلی که سال‌ها کافر شده بود حالا برای حرم می‌تپید، تنم از ترس تصمیم بسمه می‌لرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد :«فقط کافیه چارتا پاره بشه تا تحریک‌شون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همه‌شون رو میفرستن به درک!» چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله می‌کشید و نافرمانی نگاهم را می‌دید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بی‌رحمانه کرد :«می‌خوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه رو میده و عقدت می‌کنه!» 💠 نغمه از حرم به گوشم می‌رسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمی‌داشت که مظلومانه زمزمه کردم :«باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمی‌شد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد باشد که مرتب لبانش می‌جنبید و می‌خواند. پس از سال‌ها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانی‌ام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت می‌خواستم وارد حرم دختر (علیه‌السلام) شوم که قدم‌هایم می‌لرزید. 💠 عده‌ای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای از سمت مردان به گوشم می‌رسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانی‌ام را پاره کرد. پرچم عزای (علیه‌السلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بی‌شرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط و شرک رو!» صدای مداح کمی آهسته‌تر شد، زن‌ها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح می‌خونید! این کتابا همه شرکه!» 💠 می‌فهمیدم اسم رمز عملیات را می‌گوید که با آتش نگاهش دستور می‌داد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم می‌لرزید و زن‌ها همه مبهوتم شده بودند. با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید این معرکه می‌شدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخه‌های کفر و شرک رو بسوزونید!» 💠 دیگر صدای ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمت‌مان آمدند و بسمه فهمیده بود نمی‌تواند این جسد متحرک را طعمه تحریک کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوری‌که ناله‌ام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم. روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم می‌پیچیدم و صدای بسمه را می‌شنیدم که با ضجه ظاهرسازی می‌کرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای ، خلوت صحن و حرم را شکست... 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊•
- بعضۍ‌از‌آیات‌هست🚶🏿‍♂.. که‌وقتۍ‌میخوانیم‌شرمنده‌خدا‌میشویم!؟ مثل‌‌آیه؛ ‹اَلیسَ‌الله‌بکَاف‌عَبَدهُ آیا‌خدا‌برای‌بندگانش‌کافی‌نیست›؟:)!
✅كداميك از اين چهار توفيق را داريد امام صادق عليه السلام : به كسي كه چهار چيز داده شود از چهارچيز ديگر محروم نيست: 🍃به كسي كه توفيق دعا داده شود : از استجابت محروم نميشود 🍃به كسي كه توفيق استغفار داده شود از توبه محروم نميشود 🍃به كسي كه توفيق شكر نعمت داده شود از افزايش نعمت محروم نميشود 🍃به كسي كه صبر وشكيبايي عطا شود از اجر آن محروم نشود 📚خصال مرحوم شيخ صدوق
چه مردی مورد لعنت است ؟؟؟؟ ✍پیامبـراڪرم صل الله علیه و آله: خداوند هفت نفر را کرده یکی از آنها مردی است که نسبت به و همسرش بی‌توجه است.! 🔺نمی توان به اسم دوست داشتن همسر، نسبت به بی حجابی زن، بی تفاوت بود. 📚مستدرک‌الوسایل ج۱۴ ث ۲۹۱
✅پاک سازی بدن از طریق وضو ✍ یک راه کم تر شناخته شده، جهت پاک سازی بدن، دائم الوضو بودن است. خصوصا اگر با ذکر بسم الله الرحمن الرحیم قبل از انجام وضو همراه باشد. در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام در ثواب شروع وضو با بسم الله آمده است: و اگر گفت بسم الله در آغاز وضویش، باعث پاک شدن همه اعضا از گناهان می شود. 📚 تفسیر امام حسن عسکری(ع)، ص 521 حضرت امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام می فرماید: هر کس وضو بگیرد و نام خدا را ذکر کند ( بسم الله الرحمن الرحیم بگوید. )، تمام بدنش پاک می شود و این وضو تا وضو [ ی بعد ]، خود کفاره گناهان میان دو وضو است و هر کس بسم الله نگوید، فقط اندام هایی که آب به آن ها رسید، پاک می شود. 📚 من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 50