eitaa logo
مدیـونیــن الشهـــــدا🇵🇸
132 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
39 فایل
🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود ، عَقْل عاشق مے شود ، آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌹اوج آرزوی ما : اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی سبیلک...🌹 حضورشما = نگاه شـ❤ــهـید کپی:حلالت رفیق😉 شما دعوت شده از طرف شهیدید🕊 لفت ندید💚 برای پیشنهاد/انتقاد/تبادل 👈 @abdollahi1409
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•🤍🕊•° {•بعضیا.🚶🏻‍♀! بند ِ | بازکردن.! رفتن جلو دوربین.🎥! واسه لایک.👍🏻‌!•} ...اما... [•بعضیاهم.✌️🏻! بند پوتینشونو بستن.🌱! | رو مین.💣! واسه خاک...🥀!•] |🕊|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220126-WA0020.mp3
3.3M
🔹چهارشنبه ۶بهمن( ۶۰۵) 🔸مساجد 1⃣سه علت دفع عذاب الهی : ✅بخاطرگروهی که بخاطرخدابه هم عشق می ورزند(نیب وپول نبوده) ✅مردانی که سحرگاه ذکرخداواستغفار میکنند ✅مسجدآبادی که مردم درآن نمازخوانده ودین خودرایادمیگیرند(شرح) 2⃣رسول اکرم(ص):خداوندمادامی که کسی درمسجد به ازای هرنفسی که می کشد درجه ای دربهشت به وی عطا میکند. وبراو وکسانی که درمسجد هستند ملائک صلوات میفرستند. ونوشته میشود به ازای هرنفس ده حسنه وثواب وپاک میشود به ازای هر نفسی ده گناه تو. ✅ارزش مسجدبه این است که خانه خداست 3⃣سه چیز به درگاه خداشکایت میکند: ✅مسجدی که ویران وخراب باشد واهلش درآن نماز نگزارند ✅ازعالمی که بین جاهلان بهره برده نشود ✅قرآنی که غبارگرفته وخوانده نمیشود 4⃣حداقل چیزی که ازمسجد نصیب انسان میشود یکی از این سه مورد است: ✅دعایی که بواسطه آن بهشتی شوی ✅بواسطه دعایی بلای دنیوی دفع شود ✅برادران مفیدی که هم به درد دین،دنیا وآخرت خواهدخورد 5⃣ کمک کنیم مساجد ازحیث هدایت وبنا احیاوآباد شوند 🔷 درس هایی کوتاه از امیرالمومنین علی(ع)در حکمت های نهج البلاغه 🔷 شرح به روزاحکام و معارف اسلامی 🔴(توسط حجة الاسلام ساجدی نسب) ✅کانالهای ایتاوتلگرام : 🕌 @MasjedBalal2 ✅کانال واتس آپ: 🕌https://chat.whatsapp.com/IyfXOTGpRW2HRhaYZQ2ham
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 با سلام خدمت شما بزرگواران کانال بسم رب الشهدا 🌷🕊 را هر روز قسمتی از این کتاب را در کانال قرار دهیم. نام: محمد نام خانوادگی: معماریان تاریخ تولد: ۱۳۵۰ تاریخ شهادت: ۱۳۶۳ نویسنده:اکرم اسلامی انتشارات حماسه یاران ...🌹🍃 ‼️🛑‼️🛑‼️🛑‼️ عزیزان از ناشر به شرط اینکه کپی نشود و به صورت pdf در کانال ها و فضای مجازی پخش نشود که حق مولف زیر سوال برود اجازه گرفتیم و می توانیم پارت های کتاب را فقط برای مطالعه شما قرار بدیم... حق الناس سنگین ترین گناهان است... ‼️🛑‼️🛑‼️🛑‼️ هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
🌹🍃 🌷🕊 فصل اول ...( قسمت اول)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 ❌❌ خانم فاطمه خواهر بزرگ ترم بعدش من اشرف سادات بعدتر هم،دو پسر و چهار دختر هشت تا خواهر و برادریم. خانه مان قم، خیابان چهار مردان بود. خانه خودمان که نه مستاجر دایی مادرم بودیم. انتهای حیاط بزرگش به باغ کوچکی می رسید. شاخه های درخت های انار از باغ سرو می کشیدند به حیاطی که درست وسطش یک درخت توت جا خوش کرده بود ما بهشان می گفتیم انار بونه توت بونه از تنه قهوه ای زمخت و پهن برگ های زبر و شاخه های تو در تویش معلوم بود عمر زیادی کرده است آقا جان چند تا میخ سر کج زده بود روی تنه درخت و فصلش کا می رسید و توت ها ابدار می شدند پایش را می گذاشت روی میخ دستش را به گره های درخت بند می کرد و بالا می رفت ما چادر می گرفتیم زیر شاخه ها و آقا جان از آن بالا داد می زد بتکونیم حاضرید و ما طوری با هیجان جیغ می زدیم اره که ته گلویمان می سوخت آقا جان تا جایی که دستش می رسید شاخه ها را تکان می داد گاهی هم با یک چوب دستی می زد به شاخه هایی بالایی و توی گودی چادری که یک گوشه اش را من گرفته بودم یک گوشه اش را فاطمه به جز توت کلی برگ و چوب ریز و چند تایی هم جک و جانور می ریخت. با احتیاط چهار طرف چادر را جمع می کردیم عزیز خیلی سفارش می کرد که توت ها له نشن میوه نوبر فصلمان جور می شد. آن موقع ها که این طور نبود هر خانواده بتواند جعبه جعبه میوه بخرد زندگی به سختی می گذشت ولی با خوشی. خانه ما دو تا اتاق داشت. یک که بزرگ تر بود و جا دار در حکم مهمان خانه بود همیشه تمیز و مرتب از پله های کنار حیاط بالا می رفتی و به یک اتاق معمولی می رسیدی که با چند تا گلیم فرش شده بود ساده ساده حتی بدون پنجره فقط دو لنگه در چفتی داست که کنار هم قفل می شدند زیر ایوان جلوی اتاق هم یک حوض بزرگ بود که هر وقت نوبت‌مان می شد آب تویش می انداختند و پرش می کردند آن آب هم برای خوردن بود هم غذا درست کردن و هم شست و شو.یک گوشه حیاط هم اتاقکی گلی برای پخت و پز داشتیم بهش می گفتیم مطبخ مادرم باید با هیزم و چوب های ریز اجاق روشن می کرد تا غذا بپزد اغلب غذایی خیلی ساده و دم دستی که شکم سیر کن باشد و خرج زیادی نداشته باشد طرف دیگر حیاط اتاق کوچک ترین بود مثل اتاق مهمان خانه تنها فرقشان وجود یک دار قالی بود که من و فاطمه را سرگرم می کرد. ادامه.... 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا