"🖇♥️"
#چادرانه
دخترآنهمبہسربازۍمیروند
همینڪہچادربہسرمیڪنے ؛
مراقبِحجابتهستے ؛
جامعہراازفسآدحفظمیڪنے ؛
خودشسربازیست ... ! (:🌿°•
ⓙⓞⓘⓝ↡
🦋|↬❥ @shohadaiy1399
🌹#شهید_ابراهیم_هادی🌹
#تلنگرانه👌👌👌
ابراهیم همیشه در مقابل بدی دیگران گذشت داشت.
بارها به من می گفت:
💓طوری زندگی و رفاقت کن که احترامت را داشته باشند
💓می گفت:
این دعواها و مشکلات خانوادگی را ببین بیشتر به خاطر اینه که کسی گذشت نداره.
بابا دنیا ارزش این همه اهمیت دادن نداره
💓آدم اگه بتونه توی این دنیا برای خدا کاری کنه ارزش داره
#آسمانے_شو🕊
AUD-20220206-WA0018.mp3
5.58M
🔹 یکشنبه ۱۷بهمن( ۶۱۴)
🌸فجرانقلاب اسلامی(امنیت)
1⃣مقام معظم رهبری:فاصله میان بایدهاوواقعیت هاوجدانهای آرمانخواه راعذاب داده ومیدهد.....
✅اگرازاول انقلاب همه مسئولین ماهمانندامام ورهبری فکر میکردندوضعیت ماخیلی بهترمیبود
2⃣مواردموفقیتهایی که درانقلاب کسب نموده ایم
✅۴۰سال قبل ایران ناامن ترین کشوردنیابود(ایران۱۷۰۰۰شهیدتروردارد)
☑️امروزایران درناامن ترین نقطه کره زمین منطقه امن است
*امنیت اتفاقی نیست(شرح)
✅ایران درابتداسیم خاردارهم نمیتوانست تولید کند
☑️امروزازنظرنظامی چهارمین مقام دنیا راداریم
✅درعلم جزو۵۰کشوردنیانبودیم.
☑️امروزجزو۱۵کشوراول دنیاهستیم.
✅هفتمین کشوردنیادرثبت اختراعات هستیم.
✅۴۶درصدمردم در۴۰سال پیش زیر خط فقربودند
☑️۸سال پیش ۸درصدمردم زیر خط فقربودند(شرح)
✅درزمان شاه سه تن ازسران دنیابدون اجازه واطلاع شاه واردمملکت شدندو...
☑️اکنون رهبری ترامپ رالایق نمیداندکه مکاتبه کند
☑️ اقتداررهبری درماجرای شهادت۵۰۰۰ زائربیت الله الحرام ومنادرسال ۹۴ که۴۶۵ شهیدآن ازایران بود
3⃣ماجرای سال۸۸ که میخواست همچون کودتای مخملی برگزارشود(شرح نمونه ها )
✅تدبیر رهبری وحمایت مردم .
4⃣مواجهه ایران باشورشیان وکودتاگران درقیاس باکشورهای دیگر(شرح)
🔷 درس هایی کوتاه از امیرالمومنین
علی(ع)در حکمت های نهج البلاغه
🔷 شرح به روزاحکام و معارف اسلامی
🔴(توسط حجة الاسلام ساجدی نسب)
✅کانالهای ایتاوتلگرام :
🕌 @MasjedBalal2
✅کانال واتس آپ:
🕌https://chat.whatsapp.com/IyfXOTGpRW2HRhaYZQ2ham
❣#داستان_کوتاه_خواندنی
🌼🍃لقماﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ، ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯿﺰ تا ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﻧﯽ!
🌼🍃ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻏﻼﻡ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ!
🌼🍃ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ؛
ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﺎﻧﺪ.
ﻭﻟﯽ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ!
🌼🍃ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﯼ بی خبر
ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﻧﻤﺎﺯﮔﺮﺍﻥ ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯼ!
🌼🍃ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ هستی، ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﺗﺴﺒﯿﺢﺍﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ!
ﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ "ﺩﻝ" ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ "ﻋﻤﻞ" ﻧﯿﺴﺖ!
ﺧﺪﺍ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
🌼🍃ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﮔﻨﺪﻡ را ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﮑﺎﺭﺩ.
ﻭلی ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ فرﻭﺧﺖ ﻭ ﻣﺸﺘﯽ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺷﯿﺪ!!!
🌼🍃ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺟﺰ ﻋﻠﻒ ﻧﯿﺴﺖ!
ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ...
🌼🍃ﻟﻘﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ:
ﺍﯼ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﺯ رفتار ﺷﻤﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ "ﻧﯿﺖ" ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، "ﻋﻤﻞ" ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ!
🌼🍃ﻟﺬﺍ ﻣﻦ ﮔﻨﺪﻡ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﭙﺎﺷﯿﺪﻡ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺖ ﮔﻨﺪﻡ ﺑﺬﺭ ﮐﺮﺩﻡ!!!!
🌼🍃ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﯽ "ﻧﯿﺖ" ﻭ "ﺩﻝ" ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ "ﻋﻤﻞ" ﻣﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ!!!
👌بهشت را به بها دهند نه به بهانه..
#ماه_رجب
#حکایت
#بهشت
#شهیدگمنام✨
#حاج_قاسم_سلیمانی🥀
🌷@shohadaiy1399 🌷
<🎬🖇> #انگیزشی💪🏻
میدونیدچرانیلوفرتومردابگلمیده؟
چونثابتکنهمیشهتوبدترینشرایط
همزیباوهمقویبود(:🌱
نگرانیهاتونوبهخدابدید
خودشهمهچیودرستمیکنه☁️✨
#حرفای_خودمونے
🌈@shohadaiy1399✨
مدیـونیــن الشهـــــدا🇵🇸
#کتاب_تنها_گریه_کن🌹🍃 🌷🕊#روایت_زندگی_اشرف_سادات_منتظری #مادر_شهید_محمد_معماریان #نویسنده_اکرم_اسلامی
#کتاب_تنها_گریه_کن🌹🍃
🌷🕊#روایت_زندگی_اشرف_سادات_منتظری
#مادر_شهید_محمد_معماریان
#نویسنده_اکرم_اسلامی
فصل دوم ...( قسمت آخر)🌹🍃
#کپیحرام ❌
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
فردایش از مادرم پرسیدم خیلی فرق می کند شوهرم آدم مومن باشه یا نه ؟ عزیز یک نگاهی به اقا جان انداخت و گفت: خیلی زیاد توفیر دارد مردت را وقت اذان قبله شناس ببینی روزهای نامزدی بیشتر شناختمش خانه هایمان توی یک کوچه بود و زیاد همدیگر را می دیدیم بعضی روزها از سرکار که بر می گشت دیگر خانه خودشان نمی رفت گاهی هم قبل از رفتن می آمد و سفارش می کرد غروب آماده باش بریم بیرون یک موتور وسپا داشت می نشستم ترک موتور و می رفتیم حرم حضرت عبدالعظیم. زیارت شام خورده و نخورده من ذوق بازار و خرید داشتم دست خالی برم نمی گرداند گاهی یک لباس، گاهی هم ظرفی، کاسه ای، چیزی چشمم را می گرفت کم نمی گذاشت حتی با دوست هایش هم که مسافرت می رفت سوغاتی من سرجایش بود توی عقد بستگی مریض شدم مریضی که می گویم نه که حرفم به سرماخوردگی و تب این چیزها باشد نه یک مریضی که آخرش نه دکترها نه خودمان هیچ کس نفهمید چه دردی بود که به جانم افتاد دفعه اولی که حالم بد شد پنج روز بیهوش بودم برده بودندم بیمارستان شیر و خورشید و بعد از چند روز مرخص شدم. شاید یک چیزی مثل همین چیزی که امروز می گویند مریض رفته توی کما ولی هر چیز که بود نفهمیدند چرا ان طور شده بودم اصلش از این جا شروع شد که می خواستم از منبع آب توی حیاط آب بکشم فقط یادم مانده نتوانستم خودم را نگه دارم و با صورت افتادم توی منبع از یک ماه بعدش وقت و بی وقت بی جا و بی مکان روز شب حواسم بود یا نبود غش می کردم و می افتادم علتش معلوم نشد ماند توی سرم مادرم یک چشمش اشک بود و یک چشمش خون. فکر می کردم دنیا تمام شده سخت می گذشت دختر عقد بسته بودم اخر ممکن بود هزار جور حرف و حدیث و فکر و خیال پیش بیاید. فکر می کردم اگر حبیب و خانواده اش دیگر مرا نخواهند چه می شود؟ خیال پچ پچ ها و نگاه های در و همسایه دیوانه ام می کرد اینکه هی حرف ببرند خانه داماد و حرف بیاورند و انگشت نما بشوم. اما چه حرفی حبیب و خانواده اش حتی حای دست دست نکردند انگار نه انگار پیشامدی شده گفتند مریضی مال ادمیزاد است برای این چیزها که کار خیر را عقب نمی اندازند آمدند و قرار روز عروسی را گذاشتند خودشان کمک کردند و جهازم جور شد یک چیزهایی ما گرفتیم کمد و سرویس سماور و چند تا وسیله هم خود حبیب. قرار بود توی یکی از اتاق های خانه پدر شوهرم زندگی کنیم. یک اتاق نقلی تمیز و مرتب را که فرش شده بود بهمان دادند همان وسیله های مختصر را چیدیم و بزرگ تر ها بساط عروسی را راه انداختند جشن عروسی مثل عقد مفصل نبود. یک مجلش کوچک،ما خانه پدرم داشتیم یک مراسم مختصر هم خانه داماد بود اخر شب آمدند دنبال من با سلام و صلوات بردندم خانه بخت همین قدر ساده سال ۱۳۴۶ بود.
#حاج_قاسم 🌷🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#مهدویت_شهیدانه🌷🕊
╔═~^-^~☕️🌿═ೋೋ
@shohadaiy1399
ೋೋ═🌿☕️~^-^~═╝