eitaa logo
شهدای شهرستان مبارکه
335 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
587 ویدیو
12 فایل
این کانال جهت ترویج فرهنگ ایثار شهادت ومعرفی ششصد شهید شهرستان مبارکه ایجاد شده است شادی ارواح مطهر شهدا صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 🇮🇷 اطلاعیه 🇮🇷 🇮🇷 ❇️ آزمون استخدام پیمانی در وزارت کشور مهلت ثبت نام: تا ۲۳ تیر ماه ۱۴۰۳ زمان برگزاری آزمون: ۱۲ مرداد ماه ۱۴۰۳ درگاه ثبت نام: جهاد دانشگاهی _ WWW.hrtc.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارت ای یار خراسانی چه شد ؟ 💐 شهدا دلها را تصرف می‌کنند ..... 💐 با ذکر صلوات نثار ارواح مطهر شهدا ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ شهدای شهرستان مبارکه
عشق یعنی آتش افروخته/ عشق یعنی خیمه های سوخته/ عشق یعنی حاجی بیت الحرام/ دل بریدن ها وحج ناتمام/ عشق یعنی غربت نور دوعین/ عشق یعنی گریه برقبر حسین/ عشق را گویم فقط در یک کلام/ یا اباالفضل وحسین و والسلام/ 🖤🖤🖤🖤🖤🖤 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ شهدای شهرستان مبارکه
♨️نگذاریم قامت پاکبانان زحمتکش شهرداری خم شود شورحسینی بدون شعورارزشی ندارد 🔺بهتر است وقتی لیوان آب، شربت و چای نذری امام حسین (ع) را خوردیم و خواستیم لیوان را به کف خیابان پرتاب کنیم به اندازه یک صدم ثانیه با خود بیاندیشیم برای برداشتن هر کدام از لیوان‌های یکبار مصرفی که به زمین ریخته و به کف کوچه و خیابان پرت می‌کنیم، قامت چند نفر خم می‌شود تا شهر به حالت اولیه خود بازگردد.
🔹 خاطرات اسارت جانباز و آزاده سرافراز محمد علی نوریان موضوع : مریضی بواسیر و آجر داغ قسمت : ششم همین طور که درمورد مریضی بواسیر و درمان آن در بیمارستان تکریت براتون توضیح مفصل دادم یک روزی از روزها منم احساس کردم که درد دارم 😂 و همین‌طور بخودم می‌پیچیدم و سعی می‌کردم این درد رو تحمل کنم 😖 تا یک روزی یکی از اسرای آسایشگاه ۴ که باهم بودیم به نام نعمت اهل شیراز بود ازمن سوال کرد نوریان چِته ؟؟ چرا اینقدر به خودت میپیچی؟؟؟ گفتم پسر نمی‌دانم چی بگم!!! گفت خب بگو؟؟ گفتم پُشتم (نشیمنگاه ام) درد میکنه نمیدونم چه مرضی گرفتم😔 گفت پسر تو بواسیر گرفتی😂 گفتم نه !!!! وایییی نگو 😂 گفت چرا حتما گرفتی!! گفتم نعمت علاجش چیه؟؟ چکارکنم؟؟ دردش منو میکشه😢 حالا مثلا آثار ظاهری که بعضی از مریض ها داشتند مثلا روده آنها میزد بیرون هنوز من به این حد نرسیده بودم 😂 اما وااااایییی که چه دردی داشت _ نعمت به من گفت دو راه داره یا باید بری بیمارستان عمل کنی _ که درجوابش گفتم بیمارستانو حرفشو نزن برم اونجا جنازه ام میاد بیرون تازه اونجا هم مثل موش آزمایشگاهی روی من عمل جراحی انجام میدند😔 بهش گفتم راه دوم چیه؟؟؟ گفت باید آجر داغ بزاری 🥴 گفتم چه جوری آجر داغ بزارم ؟؟ گفت برو آشپزخونه یه آجر بزار روی اجاق گاز خوب که حرارت دید و داغ داغ که شد بهش گفتم خب بعدش چی؟؟؟ گفت هیچی آجر رو روی تیزی قرار میدی و یه حوله میندازی روش و میشینی روی تیزی آجر بهش گفتم یا حضرت عباس یا خدا به دادم برس 😢 بهش گفتم نعمت این طبابت تو که بدتر از عمل جراحی منو اذیت میکنه گفت همینه که هست هر کدوم رو خواستی انتخاب کن😂 آقایی که شما باشید یه چند روزی این درد رو تحمل کردم اما خدارو شکر یواش یواش فروکش کرد و از طبابت آقا نعمت (آجر داغ ) و عمل جراحی نجات پیدا کردم🥴 ادامه دارد... @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
تعبیر بسیار عجیب و عاشقانه مجری‌ تلوزیون‌ ملی‌ عراق در وصف سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: نمیدانم در کدام روز از محرم تو را یاد کنم, 🏴روزمسلم بن عقیل چون تو فرستادهٔ (رهبرت)، و میهمان ما بودی!؟ 🏴یا روز حبیب بن مظاهر، چون تو بهترین دوست قدیمی ما بودی!؟ 🏴یا روز قاسم ابن حسن چون اسمت قاسم بود!؟ 🏴یا روز علی اکبر چون قطعه قطعه شدی!؟ 🏴یا روز عباس چون حامل علم و پرچم بودی و دو دستت قطع شد!؟ 👌چیزی که واضح است اینست که گریه بر تو تمامی ندارد و از غیبت تو حیران و دلتنگیم. 👌سردار دلها بعد از شهادتت، هر وقت به عبارت "سلام بر حسین(ع) و اصحاب حسین(ع)" می‌رسیم تو را یاد می کنیم... 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
به منظور تجلیل و تکريم از خانواده معظم شهدا صورت گرفت دیدار با خانواده شهيد والامقام محمد سلیمانی پور، در این ديدار که با حضور رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه انجام گرفت از مقام شامخ شهید و شهادت تجليل بعمل آمد،لازم به ذکر اینکه شهيد سلیمانی پور فرزند مرحوم مرتضی در تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی مريوان به فیض عظمای شهادت نائل آمدند 🔹شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳ @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه 🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
دیدار ریاست تأمین اجتماعی شهرستان مبارکه با خانواده شهيد والامقام احمد بهرامی در این دیدار که با محوريت بنياد شهید و امور ایثارگران شهرستان انجام گرفت از مقام شامخ شهدا تجليل بعمل آمد، شهید احمد بهرامی فرزند مرحوم محمد ۱۷ ساله در منطقه عملیاتی چزابه در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۶۰ به فيض عظمای شهادت نائل آمدند شنبه ۲۳ تیر ماه ۱۴۰۳ @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه 🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
🏴 السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع) 🔻 ۱۵ شب عزاداری غریب نینوا 🔅به کلام: حجج اسلام مرادی و قدرتی 🔅بانوای: مداحان اهل بیت(ع) 📌ویژه برنامه حسینیه کودک با حضور حجت الاسلام فلاح 📅 زمـــــــان: ۱۶ تیرماه لغایت ۳۰ تیرماه از ساعت ۲۰:۴۵ 🕌 مکــــــان: مجتمع فرهنگی معارفی الزهرا(س) @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
خاطرات اسارت جانباز و آزاده سرافراز محمد علی نوریان قسمت : ۷ موضوع : اداره اطلاعات (استخبارات) عراق آخرین بازجویی های تکمیلی😔 تقریباً بعد از مدت ۱۰ روزی که من اسیر شده بودم با آن حالت مجروحیت شدید و بازجویی های مفصل در مرکز اطلاعات شهر سلیمانیه عراق به هر جهت منو اعزام کردند به بغداد حالا اینجا در شهر بغداد منو تحویل مرکز اطلاعات یا همان استخبارات ارتش عراق دادند بعد از ظهری بود که رسیدم آنجا چون مجروح بودم و تنها خوشبختانه کتک نخوردم😂 بعدها شنیدم در این مکان از اسيران خوب پذیرای میکردند با کتک 😢 داخل اطراف حیاط این مرکز چند سلول بود بعضی تجمع نفرات و بعضی انفرادی بود منو داخل یک سلول انفرادی جا دادند و درب سلول رو بستند مساحت سلول ۱ × ۱/۲۰ بود ارتفاع هم تقریبا ۲/۵ متر تاریک و هیچ روزنه هواخوری هم نداشت پائین درب سلول حدود ۳ سانتی با زمین فاصله داشت که بخاطر نوری که به داخل سلول می‌آمد می‌شد فهمید شب است یا روز 😳 شب اول از شام خبری نبود منم خسته راه و مجروح سرم را گذاشتم روی زمین و خوابم برد. یه زمانی از خواب بیدار شدم دیدم هنوز سلول تاریک هست و هیچ نوری از زیر درب به داخل نمیاد تیممی کردم و نماز صبح را خواندم 😌 یواش یواش هوا روشن شد و نور از زیر درب سلول پیدا شد من هم گرسنه و منتظر صبحانه 😂 یه موقع دیدم نگهبان عراقی درب سلول رو باز کرد نگاهش کردم هیکل بلند و سبیل کلفتی داشت و قیافه خشن. کلاه قرمز رنگی سرش بود. یک عدد یَقلبی ظرف آلومینیومی گذاشت زمین و با پا هُل داد جلوی من و گفت یالا اُکل (بخور) چون با پا هُل داد جلوی من _ من بهم بَر خورد و توی دلم ناراحت شدم پیش خودم گفتم مَرتیکه (مرد) بی‌شعور فکر میکنه جلوی سگ میخواد غذا بزاره این بی احترامی رو به من میکنه😂😂 هنوز قلباً در ذهنم باورم نبود که اسیر شدم 🥴 نگاه کردم دیدم داخل ظرف یه کم کره و مربا و یه عدد نان سَمون(نان عراقی) هست جای شما خالی صبحانه رو خوردم و منتظر پذیرایی بعدی شدم که مثلا برام چایی بیارد 😂 یه موقع دیدم دوباره درب سلول باز شد منم ظرف غذا رو از سلول گذاشتم بیرون و نگاهش میکردم که بهم چایی بده دیدم با خشم و غضب گفت یالا گُم (بلندشو) تَعال (بیا) بلندشدم یواش یواش دنبالش میرفتم گفت یالا مَرافق (دستشوی) نگاه کردم دیدم یه دستشویی هست که درب نداره و سنگ دستشویی اش هم خیلی کوچک است برای بچه ۵ ساله خوبه مات و متحیر بودم که چکار کنم عراقیه هم بِر و بِر منو نگاه می‌کرد و میگفت وُلک یالا سریع اِرجع (زود بیا) چاره ای نداشتم جلوی چشم نگهبان عراقی کار خودمو کردم 🥴🥴 و برگشتم به سلول دوباره درب سلول رو بست و من شدم تنهای تنها بدون یک سرنوشت مبهم 😔 ادامه دارد... @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مصاحبه دردناک دختر فلسطینی که کل خانوادشو از دست داده خدا بهت صبر بده که اینجوری جلو گریه‌هاتو میگیری لعنت خدا بر یزیدیان زمان یا زینب ... یا صاحب‌الزمان ... @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️آقای عباس موزون عزیز در مورد واژه تَنَقَّبت در زیارت عاشورا تفسیری فوق‌العاده دردناک بیان فرمودن که حتما باید بشنوید سلام خدا بر شهدای مظلوم دشت کربلا شهدای شهرستان مبارکه
اجازه می داد دانشجو اشتباه بکند. بعضا فضایی ایجاد می کرد که دانشجو از او انتقاد بکند یا سوال بپرسد و جسارت به دست بیاورد. می گفت مگر ما خودمان چجوری یاد گرفته ایم. بگذار این ها هم اشتباه بکنند تا یاد بگیرند. هیچ وقت ندیدم دانشجویی بابت یک اظهار نظر علمیِ اشتباه، از دکتر سرزنشی شنیده باشد. اشتباه را یادآوری می کرد ولی هیچ وقت تحقیر نمی کرد. 🔹 شهید دکتر مجید شهریاری @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه 🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
استخدام شرکت ایران کارت 🔸 1 نفر کارشناس مکانیک 🔷 فعالیت : انجام عملیات تعمیرات و نگهداری ازجرثقیل‌های سقفی، دروازه‌ای، نیم دروازه‌ای و منوریل ناحیه نورد گرم فولاد مبارکه 🔰شروع ثبت نام : 1403/04/27 🔰پایان ثبت نام : 1403/04/31 اطلاعات بیشتر در لینک زیر: Https://msc.ir/s/wM ┄┄┅┅┅❅🇮🇷❅┅┅┅┄┄ 📌آخرین اخبار استان و شهرستان را در دیده بان استان دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/1321009377C1aabc51ac4
🔹تمدید مهلت ثبت‌نام آزمون انتخاب سردفتر ازدواج و طلاق سازمان ثبت اسناد و املاک کشور سال 1403 🔸پیرو انتشار اطلاعیه راهنمای ثبت‌نام به تاریخ 1403/04/18، با توجه به اعلام سازمان ثبت اسناد و املاک کشور، به اطلاع متقاضیان این آزمون می‌رساند، به منظور فراهم نمودن تسهیلات بیشتر برای آن‌دسته از متقاضیانی‌ که تا این تاریخ (1403/04/24) برای ثبت‌نام اقدام ننموده‌اند، ترتیبی اتخاذ شده است که بتوانند تا روز ‌جمعه به تاریخ 1403/04/29 نسبت به ثبت‌نام اقدام نمایند. 🔻ضمنا آن ‌دسته از متقاضیانی که قبلا نسبت به ثبت‌نام اقدام نموده‌اند، می‌توانند در صورت تمایل تا تاریخ فوق، نسبت به ویرایش اطلاعات خود اقدام نمایند. 🔸مهلت ثبت نام : تا 29 تیرماه 1403 🔸زمان دریافت کارت : 17 مهر 1403 🔸زمان آزمون: 20 مهر 1403
خاطرات اسارت آزاده جانباز محمد علی نوریان قسمت : ۸ موضوع : اداره اطلاعات(استخبارات)عراق آخرین بازجویی های تکمیلی وقتی که من در سلول درتنهای خودم بودم یواش یواش بر این باور شدم که واقعاً اسیر و گرفتار شدم چون در اون چند روز انتقال من تا بغداد خیلی بهم بد نگذشته بود 😂 که بعداً خواهم گفت فکر کنم ۵ روزی من اینجا انفرادی بودم دقیقاً نیمه دوم خرداد سال ۶۶ بود از بس که هوا گرم بود واقعاً تحملش طاقت فرسا بود با اون جراحت شدیدی که از ناحیه پا و کتف و انگشتانم داشتم 😔 یادم میاد هر وقت هوا داخل سلول گرم و شرجی می‌شد نفس کم می‌آوردم در حالت خوابیده دهانم رو نزدیک زیر درب سلول قرار میدادم که بیشتر بتونم تنفس کنم یکی دو روزی که در سلول در تنهای خودم بودم یه موقع دیدم از زیر درب سلول توی اون روزنه روشنایی یک مورچه 🐜 کوچیک اومد داخل سلول _ من خودمو جمع کردم و در حالت دَمر خوابیده و با انگشت دستم سَد راهش می‌شدم و از هر طرف که حرکت می‌کرد انگشتم رو می‌گذاشتم سر راهش یا میومد روی انگشتم باهاش بازی می‌کردم 😂 وقتی خسته می‌شدم رهاش میکردم از سلول می‌رفت بیرون دوباره فردا روز از زیر در میومد داخل سلول شاید باورتون نشه که این حشره مامور خدا بود که وسیله ای باشه برای سرگرمی من در تنهایی _ در اینجا داخل سلول نه راحت می‌تونستم بشینم و ن راحت می‌تونستم بخوابم و پاهامو دراز کنم _ یه روزی حس کردم زخم های بدنم عفونت کرده و بوی بدی گرفته بود احساس کردم این عفونت ها ممکنه برام دردسر بشه توکل به خدا کردم و شروع کردم با مشت زدن به درب سلول و شروع به سرو صدا کردن یه موقع دیدم نگهبان اومد درب سلول رو باز کرد و شروع به فحاشی می‌کرد میگفت کلب اِبن کلب اِشپیک ( پدر سگ چِته ) با اشاره بهش گفتم زخم بدنم عفونت کرده 😔 متوجه منظور من شد باز دوباره فحش داد و درب سلول رو بست و رفت چند ساعت بعدش اومد باز دوباره درب سلول رو باز کرد و گفت یالا تعال (یالا بیا ) رفتم بیرون دیدم روی حیاط زندان دونفر سرباز عراقی با یک کیسه امداد ایستاده اند رفتم پیش آنها و زخمهای عفونتی بدنم رو نشانشون دادم آنها هم باند زخم های منو باز کردند و بدون شستشو و ضدعفونی کردن دوباره باند پیچی کردند ادامه دارد... @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
✔️ آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبت جدک الحسین علیه السلام ✔️ باز این چه شورش است که در خلق عالم است ✔️ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ✔️ باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین ✔️ بی‌نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است. 🏴 فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی ایام عزاداری سید و سالار شهیدان ، روز پای مردی و وفاداری پیروان امام حسین علیه السلام بر دوستدار خاندان عصمت علیهم السلام تسلیت باد. 💠 بنیادشهیدوامورایثارگران مبارکه
🔹هرگاه که نمازت قضا شد و نخواندی در این فکر نباش که وقت نماز خواندن نیافتی بلکه، فکر کن چه گناهی را مرتکب شدی که خداوند نخواست در مقابلش بایستی! نوید صفری شهدای شهرستان مبارکه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوقطبی نکنید همه خوبن... خطّی که معاویه ترویج می‌کرد شهدای شهرستان مبارکه
🔶 غبطه خوردن شهدا به مقام حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 🔰ازحضرت زین‌العابدین علیه‌السلام روایت شده که در مورد عمویشان حضرت ابوالفضل علیه‌السلام فرمودند: «رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ یَعْنِی ابْنَ عَلِیٍّ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ یَدَاهُ» خدا عباس پسر علی علیه‌السلام را رحمت کند که برادرش (امام حسین علیه‌السلام) را بر خود مقدم داشت و براى او جان‌فشانی کرد تا آنجا که هر دودستش بریده شد. «فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَةِ فِی الْجَنَّةِ کَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ» خداى تعالى در عوض آن دودست، دو بال به او عطا فرمود که با فرشتگان در بهشت پرواز خواهد کرد؛ همانطورکه با جعفر بن ابی‌طالب هم‌چنین کرد. «وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»1 و برای عباس در نزد خداوند تبارک و تعالی منزلتی است که در روز قیامت همه شهیدان به آن غبطه می‌خورند. 📚الخصال؛ ج‏1؛ ص 68 حسینی و شهادت قمر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس تسلیت باد @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 @mobsetad کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆 @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
⚫️ حماسه تاسوعا و عاشورا صحنه رویارویی حق علیه باطل بود و بی‌تردید آنچه از این واقعه بزرگ می‌توان درس گرفت و در واقع مهم‌ترین عامل جاودانگی حرکت عظیم سید الشهدا (ع) به حساب می‌آید، زنده نگاه داشتن اسلام و مبانی ریشه‌ای و اعتقادی آن است. 🏴 نهضت حسینی و حادثه جانسوز عاشورا آن‌چنان بر قلب‌ها تأثیر گذاشته است که هر سال با فرا رسیدن ماه محرم، خون پاک شهیدان عظیم الشان کربلا، در رگ‌های تاریخ جوششی تازه می‌یابد و عاشقان دلسوخته‌ی حق و حق‌طلبی را شوریده‌تر و تشنگان محبت اهل بیت را شیفته‌تر می‌سازد. ✔️ فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی را به همه عاشقان و مریدان سیدالشهدا (ع) به‌ویژه خانواده معظم شهدا وایثارگران تسلیت عرض نموده و امیدوارم با الطاف ویژه الهی در زمره یاران صدیق حضرت ولی‌عصر (عج) و پیروان راستین سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) باشیم. ✔️ بنیادشهیدوامورایثارگران شهرستان مبارکه
4_5810001642271025775.mp3
4.75M
🖤سقای تشنگان 👤محمد اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه می کنم، با دقت ببینید و بشنوید و نشر دهید... چه زیبا تشریح کردند امام خامنه ای عزیز جانم فدایش...👌 تاریخ باید درس گرفت شهدای شهرستان مبارکه
📌خاطره‌ی دکتر عبدالحسین زرین کوب از عاشورا 📝 روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود ، پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد : ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟ گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم . خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند . همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین ، سنگین و باوقار . می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند . پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟ گفت : سؤالی داشتم گفتم : بفرما پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم : خب بله ، صددرصد گفت : ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم ) گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟ گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟ گفت : یک فال برام بگیرید گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال . حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد . متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟ گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم . چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود . متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم . بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم . گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد ، آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند. شهدای شهرستان مبارکه