▪️#داستانی_آموزنده
ابلیس هم روز عاشورا گریه کرد
پدر آیت الله سید محمدتقی مدرسی نقل میکند:
عصر عاشورای سال ۶۱ هجری ، شیطانک ها دیدند که ابلیس سرکرده ی آنان، به سر و صورت می زند و می گرید.
گفتند: امروز که تو باید خوشحال باشی از چه رو پریشانی و گریان؟
گفت: اشتباه بزرگی کردم که این جماعت را واداشتم که حسین را بکشند.
گفتند:چطور؟ مگر تو نمی خواستی این جمع به ظاهر مسلمان ، راهی جهنم شوند؟ و مگر نشدند؟
گفت:چرا چنین شد ولی از این نکته غفلت کرده بودم که با این کار ، باب رحمت الهی به روی مردم باز می شود هرکس به نحوی خود را در دستگاه امام حسین علیه السلام جای می دهد و از شفاعت او بهره مند می گردد.
السلام علیک یا ابا عبدالله (ع) یا باب رحمه الله الواسعه
تو این شب های عزیز وسط گریه هاتون برای همه دعا کنید...
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
📰مجموعه «روزنامه های اموی»
📍پ.ن: در برخی روزنامه ها و خبرگزاری ها این جنس تیتر ها متداول است! و جبهه بنی امیه را دریافت سازی و تئوریزه میکنند
هرروز و روزگاری را کربلاهاییست...
#امام_حسین_علیه_السلام
#کانال شهدای شهرستان مبارکه
🌹 خاطرات اسارت جانباز و آزاده سرافراز محمد علی نوریان
قسمت/ ۱۰
موضوع: بسته شدن پرونده بازجویی های من برای همیشه و انتقال من به زندان الرشید بغداد😔
وقتی نگهبان اجازه نداد بروم سمت آبسردکن و آب بخورم یه شیر آب اونجا بود هراسان رفتم سمت شیرآب دهانم رو گذاشتم به شیر وقتی بازش کردم یاااااحسین فدای لب تشنه ات😢 آب داغ بود توی اون فصل گرما چاره ای نداشتم چند قُلپ خوردم اما متوجه شدم که دیگه از باز جویی خبری نیست و خدارو شکر کردم که افسر باز جو نتونسته بود زبانم رو باز کنه 🥴 او فکر میکرد من اولین مرتبه هست که اومدم جبهه و یک آدم بیسواد و پَخمه هستم😂 در صورتی که تا اینجای کار_ من ۵۰ ماه حضور در جبهه داشتم _ و حدود ۱۰ عملیات شرکت داشتم _ و در مقاطعی فرمانده دسته و گروهان بودم در گردانهای خط شکن 😂 حالا هم که اسیر شده بودم در ماموریت شناسایی در منطقه دشمن بودم اما لطف خدا و دعای ائمه علیه السلام شامل حالم شد که عراقیها متوجه نشدند 😂 خلاصه اومدم داخل سلول بیحال افتادم .. فردا باز دوباره درب سلول باز شد نگهبان بهم گفت یالا تَعال (یالا بیا ) دنبالش حرکت کردم منو سمت درب خروجی زندان برد فهمیدم دیگه اینجا بامن کاری ندارند_ یک ماشین حمل زندانی بود منو عقب ماشین سوار کردند و چند دقیقه ای حرکت کرد و ایستاد درب عقب ماشین باز شد من پیاده شدم دنبال راننده لنگان لنگان حرکت کردم منو تحویل یک زندان دیگه دادند _ یادم میاد دیوارهای اطرف حیاط زندان قرمز رنگ بود و عکس صدام همراه با جملات عربی به دیوار نقش بسته بود 🥴 منو بردند داخل راهرو و درب فلزی یک سلول رو باز کردند من رفتم داخل _ مساحت سلول ۲×۳بود و دیوارها سیمان سفید بود که روی دیوارها نقش و علامتهای کشیده بودند مثلا خط های کنار هم یا شماره و اعداد متوجه شدم قبل از من هم اینجا زندانی های دیگه هم بوده هیچ نوری وجود نداشت فقط از روشنایی روز که از پنجره بالا به داخل میومد میتونستی بفهمی شبه یا روز 🥴 بالای درب سلول یه روزنه دایره شکلی بود که گاهی نگهبان چشمش رو میگذاشت روی آن و داخل سلول رو میدید حالا اینجا زندان الرشید بغداد بود اما نه مال اسرای ایرانی مال زندانیان سیاسی و متخلفین ارتش عراق بود_ من وقتی متوجه شدم که برای دستشوی میرفتم آنها از پشت میله های سلول شان منو تماشا میکردند و همه شان لباس عربی پوشیده بودند اینها سرنوشت نامعلومی داشتند 😔 یادم میاد بیشتر مواقع یا در حال خواندن دعا بودند یا گریه میکردند و عربی عربی با نگهبان حرف میزدند من فقط صدای آنها رو میشنیدم 😔 یادم میاد یک روز نگهبان درب سلول رو باز کرد و دو خیار بزرگ و کلفت رو پرتاب کرد داخل سلول بعنوان میوه. منم اونهارو برداشتم و جاتون خالی خوردم خیلی بهم حال داد توی اون شرایط سخت
ادامه دارد...
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
✅ یزید در ۴ سال خلافتش:
🔺نوه پیامبر، تمام جوانان خاندان پیامبر و ٧٢ مرد راستین اسلام را در کربلا به شهادت رساند.
🔺به مدینه حمله کرد؛ ٨٠ صحابی پیامبر و هفتصد حافظ قرآن را کُشت؛ و ٣ روز ناموس مسلمانان را بر لشکرش حلال کرد.
🔺به مکه حمله کرد و کعبه را به آتش کشید.
آری... برای جامعه بدون بصیرت، این همه هزینه و جنایت لازم بود تا بفهمند چرا حسین (ع) با یزید بیعت نکرد و فرمود: «مثلي لايبایعُ مثلَه» یکی مثل من ، با یکی مثل یزید بیعت نمی کند. آه از جهالت...
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
افتخار به جنایات پدران در کربلا
🔺 حجت_الاسلام_راجی در منبر ظهر عاشورای خود #نکتهای_عبرتآموز را بیان کرد و گفت:
اینکه تصور کنیم مردم در سال۶۱هجری و بعد از واقعه عاشورا به سمت اهلبیت آمده و آنان را از غربت نجات دادند، صد در صد باطل است، آنان نه تنها خود، بلکه نسلشان به جنایات در کربلا افتخار میکردند.
علامه کراجکی در کتابی با عنوان
«التعجب» به نمونههایی حیرتآور از افتخار مردم به جنایت عاشورا میپردازد.
🔻"خانواده هایی در شام، پس از حادثه کربلا با عناوین تازهای مشهور شدند. مانند بنوالسراویل و بنوالسرج و بنواسنان و بنوالمکبری و بنوالطشتی و بنوالقضیبی و بنواادرجا.
🔹بنوالسراویل، فرزندان کسانی بودند که لباس امام حسین را ربودند.
🔹بنوالسرج، فرزندان آنانی بودند که بر پیکر امام حسین اسب تاختند. برخی از آن تازندگان اسب، نعل اسب خود را به بهای بسیاری به مردم فروختند و مردم نعل اسبان را بر سردر خانه خود می زدند و بدان افتخار می کردند.
🔸بنو اسنان، فرزندان کسی بودند که نیزهای را که سر امام حسین بر آن بود را حمل میکرد...
🔸بنوالمکبری، فرزندان کسی بودند که پشت سر نیزهداری که سر امام حسین را حرکت میداد تکبیر میگفت!
💡حال اهمیت آن ۷۲ یار باوفا بیشتر درک میشود.
حال کار بزرگ زینبکبری بیشتر به چشم میآید که چگونه و در چه شرایطی و در جمع چه مردمانی عَلَمِ #جهاد_تبیین را به دست گرفت.
#کانال شهدای شهرستان مبارکه
خاطرات خود نوشت اسارت، جانباز و آزاده سرافراز محمد علی نوریان
قسمت ۱۱
موضوع : انتقال به زندان الرشید بغداد
فکر کنم حدود ۲ روزی من در این زندان که متعلق بود به زندانیان سیاسی عراق بودم البته همین زندان هم در پادگان الرشید بغداد بود . یک روز صبح دوباره نگهبان عراقی درب سلول منو باز کرد و گفت تَعال(بیا) من همراهش رفتم . باز همون ماشینی که باهاش زندانی حمل میکردند اومده بود البته دو نفر اسیر ایرانی دیگه هم بودند . که سرباز ارتش ایران بودند و بچه شمال بودند که قبلش من آنها را در مرکز اطلاعات عراق دیده بودم . منم سوار عقب ماشین شدم جند دقیقه ای ماشین حرکت کرد و باز ایستاد راننده درب عقب ماشین رو باز کرد و گفت یالا سریع اُخرج (سریع بیاید بیرون) ما سه نفری اومدیم پائین من دیدم یک درب دو لنگه ای هست که با نبشی و میلگرد کلاف شده بود و درب ورودی زندان بود . داخل حیاط رو نگاه کردم دیدم یااااخدا... یااااحضرت عباس یه تعداد آدم هستند که همگی لخت و عریان فقط شورت به تنشون بود و همگی موهای سرشون بلند و هرکس ریش داشت ریش هاش خیییلی بلند بود فهمیدم اینها اسیران ایرانی هستند 😔 نگهبان زندان بهشون گفت یالا سریع داخل . همشون رفتند داخل زندان . ما سه نفر اومدیم دَم درب ورودی زندان . نگهبان 🥷که اسمش گروهبان عباس بودبعداً بچه ها میگفتند نگهبان عباس شیعه هست .. یک نفر اسیر اونجا بود که مترجم بود و اهل حمیدیه اهواز به نام حبیب .. اون دونفر جلوی من ایستاده بودند نگهبان ازشون سوال کرد که چکاره اید؟؟؟ منظور اینکه پاسدارید یا بسیجی یا سرباز وظیفه از نفر اول سوال کرد؟؟ گفت سرباز وظیفه حبیب ترجمه کرد گفت سیدی میگه جُندی مکلف...نگهبان یک شلنگ آب به طول یک متر دستش بود محکم زد توی کمرش و گفت یالا داخل .. باز از نفر بعدی سوال کرد؟؟ گفت سرباز وظیفه!! حبیب گفت سیدی میگه جُندی مکلف باز یه شلنگ محکم زد توی کمرش.. نوبت رسید به من منم مثل این پِدرمُرده ها سَرم را کج کرده بودم و میترسیدم از من سوال کرد ؟؟؟ گفتم بسیجی ام !! ترجمه کرد سیدی میگه جیش الشعبی ..نگهبان یه نگاهی به من کرد دید مجروحم منو نزد😂 گفت یالا داخل منم که رفتم داخل زندان ..نگهبان درب روبست و رفت ..حبیب از من سوال کرد بچه کجایی ؟؟ گفتم نجف آباد اصفهان ..داخل راهرو شروع کرد داد زدن که اصفهانیها اصفهانی ها ..بیائید که همشهری دارید..من دیدم سه نفر اومدند به استقبال من یکی کریم غلامی یکی محمدرضا حبیب الهی و فرج الله شکرالهی ..من از اینکه اونها رو دیدم خیلی خوشحال شدم.. اما دونفرشون رو میشناختم پیش خودم گفتم اِیی وایی اگه اینها هم منو بشناسید ممکنه لُو برم و دوباره برم بازجویی ..اومدیم آخر راهرو سمت راست داخل یک سلول که حدود ۲۰ نفر دیگه هم بودند .. این زندان ۱۰ سلول داشت که همگی پُر بود از اسرا
ادامه دارد...
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
💥نور حسین را می خواستند خاموش کنند ؟
کربلا ۱۹۹۱
کربلا ۲۰۲۴
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
🌹 ما هم یه رئیس جمهوری داشتیم رفت واسمون #آب بیاره ولی #برنگشت😔
🌹شادی روحش صلوات
#کانال شهدای شهرستان مبارکه
زمانه عجیبی است!
برخی مردمان ،امام گذشته را عاشقند،نه امام حاضر را ...میدانی چرا ؟؟؟
امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر میکنند!!
اما امام حاضر را باید فرمان برند!
و کوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند.
«شهید آوینی»
✅ فرازی از زیارت اربعین
▪️ «فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ»
▪️ خدا لعنت کند کسانی را که تو را کشتند و به تو ستم کردند و این جریان را شنیدند و به آن خشنود شدند
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
#بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه
🌷ارواح مطهر شهدا و امام شهدا صلوات🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
🔹 تلاوت نور به روح مطهر سرور و سالار شهيدان حضرت امام حسين(ع) ویاران باوفایش،شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت، شهدای مظلوم غزه فلسطین، و شهدای آخرین هفته تیر ماه دفاع مقدس شهرستان مبارکه
شهیدان:
یداله مردای
تقی ضیایی
حسین صادقی
لطف اله سالمی
حشمتاله حقیقی
حسین رنجکش
اسماعیل اکبری
رضا باقری
احمد شیر نژاد
نبی اله الوندی
سعید باقری
حبیب اله کریمیان
علی محمدی
حجت اله صادقی
عباسعلی صادقی
عباسعلی خرمی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔹 قاری قرآن جناب آقای حاج اصغر سلطانی
🔹 صفحه ۱۱۲، سوره مبارکه مائده ادامه آیه ۳۲
🔹 زمان جمعه ۲۹ ،تیر ماه ۱۴۰۳،سی دقیقه قبل شروع خطبه های عبادی سياسی نماز جمعه
🔹 مکان مصلای نماز جمعه مسجد جامع مبارکه
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
#دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😲تفاوت یک اصلاح طلب لیبرال و غرب گرا با یک مسلمان پایبند به اصل دشمنی با ظالم و دفاع از مظلوم
را در این دو دقیقه به وضوح ببینید😲
...
⚫براستی (سیاست خوبِ)
(یک لیبرال غرب زده)
(با یک نامسلمان و کافر)
چه تفاوتی دارد؟؟
#یاامیرالنحل
اعدام بعد از فرار..
«احمد چلداوی»
┄═❁๑❁═┄
🔻 بعد از فرار از اردوگاه و دستگیری مدتی ما را شکنجه کردند بعد به ما گفتند اگر وصیتی داریم به هر کدام از اسرا که دوست داریم می توانیم بکنیم ، چقدر اینها مذهبی شدند! ما دستشان را خواندیم و گفتیم وصیتی نداریم ما را بردند برای اعدام، ما را به چوبه اعدام بستند ولی باز هم اصرار کردند اگر وصیتی داریم بکنیم. آنها قصد داشتند ببنید به چه کسی وصیت می کنیم تا آنها را به عنوان همدست ما شناسایی کنند اما جوابی نشنیدند. با دستور فرمانده جلادها از ما فاصله گرفتند. با فرمان "اسلحه ها مسلح" صدای گلنگدن ها بلند شد. ای بابا مثل این که این بار محاسباتمان اشتباه از آب درآمد. اینها دارند راستی راستی ما را میکشند. عجب حیواناتی هستند اینها! ايها الناس کسی نیست به اینها بگوید فرار کردیم که کردیم آدم که نکشتیم...
🔻 فرصتی باقی نمانده بود. هر لحظه منتظر شنیدن صدای رگبار بودم. چشمانم را محکم روی هم فشار دادم. دیگر خیلی طول کشید. احتمالاً شهید شده ام اما چرا صدای رگبار را نشنیدم؟ چرا هیچ دردی احساس نکردم؟ خُب شاید خدا خواسته شهادتم بدون درد باشد. حالا اولین شهیدی که به استقبالم میآید احتمالاً باید امیر کریمی باشد. یا شاید هم علیرضا معتمد زرگر، شاید هم حاج اسماعیل فرجوانی، چون او خیلی به فکر نیروهایش بود و همیشه از احوال آنها جویا میشد و به آنها سرکشی می کرد. الآن سه سال و دو ماه بود که سراغم را نگرفته بود. پس ملک الموت کجاست؟ اما نه، آنها هنوز شلیک نکردهاند. در همان لحظه صدایی به گوش رسید که این اعدامی ها مشمول عفو ملوكانه سيد الرئيس صدام قرار گرفته اند و قضیه با برگرداندن ما به همان اتاقک خاتمه یافت. خداییاش حیف شد کاش شهید میشدیم و از این شکنجه ها خلاصی می یافتیم.
آزاده اردوگاه تکریت ۱۱
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_آزادگان
#کانال شهدای شهرستان مبارکه