#سبک_زندگی_شهید_کاوه_15
#اخلاق مدار بود
یڪی از بچهها به شوخی پتو رو پرت ڪرد طرفم . اسلحه از دوشم افتاد و خورد تو سر ڪاوه . ڪم مونده بود سڪته ڪنم ؛ سر محمود شڪسته بود و داشت خون میآمد .
با خودم گفتم : الانه ڪه یه برخورد ناجوری با من ڪنه . چون خودم رو بیتقصیر میدونستم ، آماده شدم ڪه اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش رو بدم .
دیدم یه دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون ! این برخورد از صد تا سیلی برام سختتر بود !
در حالی ڪه دلم میسوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه حرفی بزن ، همونطور ڪه میخندید گفت : مگه چی شده ؟ گفتم : من زدم سرت رو شڪستم ، تو حتی نگاه نڪردی ببینی ڪار ڪی بوده !
همونطور ڪه خونها رو پاڪ میڪرد ، گفت : این جا ڪردستانه ، از این خونها باید ریخته بشه ، این ڪه چیزی نیست .
چنان من رو شیفته خودش ڪرد ڪه بعدها اگه میگفت : بمیر ، میمردم .
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398
#سبک_زندگی_شهید_کاوه_16
#از بیت المال استفاده شخصی نداشت
#محمود خیلی دقت داشت در استفاده درست از بیت المال ، حتی به نزدیکان خود مثل #مادر نیز ، یاد آوری می کند که ، نباید از بیت المال استفاده شخصی کرد .
مادرش نقل می کند :« در عملیات حاج عمران مجروح شد . آوردنش مشهد ، یک روز راننده اش آقای خرمی آمد و گفت :« من دارم میرم بیمارستان شما هم بیایید بریم » باهم رفتیم ، محمود پرسید: تنها آمدید؟» . گفتم :« نه مادر جان ، با آقای خرمی آومدم » تا این را گفتم اخمهایش رفت تو هم و با نارحتی گفت :« اشتباه کردین مگه من بهتون قبلاً نگفتم مواظب باشین ؟» و در آخر گفت:« موقع رفتن با تاکسی برین »
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398
سلام علیکم
عذر خواهی بابت تاخیر در ارسال مطالب ،مسافرت بودم و در مکانی که اینترنت نداشت ، ان شا الله در خدمت خواهم بود .
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398
#سبک_زندگی_شهید_کاوه_17
#پارتی بازی نداشت
حسن عماد الاسلامی (برادر همسر شهید ) می گوید: تازه جزئ نیروهای کادر سپاه شده بودم . .....بعد مدتی رفتم تیپ ویژه #شهدا ، با خودم فکر کردم که #محمود مرا می فرستد تدارکات ، حکمم را نوشت گفت :« برو کارگزینی » وقتی حکم را خواندم دیدم نوشته بود " به واحد اطلاعات معرفی شود" . در بین نیروها تبعیض قائل نمی شد » و گفت " حسن تا می توانی اطراف من نیا ، و از من چیزی را نخواه ". آهی کشید و ادامه داد " از این گذشته وقتی هی بیای پیش من ، می ترسم نتونم از پی اون فرماندهی و مسئولیتی که #خدا و اهل بیت از خواسته اند یر بیام و در نهایت بین تو و بقیه نیروها تبعیض قائل بشم و ...." »
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398
#سبک_زندگی_شهید_کاوه_18
#آمر به #معروف و #ناهی از #منکر بود
یک روز دیدم در دکان آقا جان دارد با یک زن بی حجاب حرف می زند. تند حرف نمی زند . پیش خودم گفتم :« یعنی چکارش دارد ؟» برام سوال شده بود. یادم نیست از خودش پرسیدم یا از آقام . فقط یادم هست جواب شنیدم که یک جوری بش می فهمانده اگر #حجاب داشته باشد بهتر است . به یکی دیگر هم فهماند اگر دزدی نکند بهتر است .» دختر یک آدم طاغوتی آمد دم در مغازه . #محمود به او چیزی نفروخت . عصبانی شد و تهدیدش کرد . شب با پدرش آمد دم خانه مان ، و محکم زد تو گوش #محمود ، #محمود خواست جوابش را بدهد بابام نگذاشت . چند دفعه دیگر هم آمد #محمود به او گفت :« ما به شما بی حجاب ها هیچی نمی فروشیم » .
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398
🌹فهمیده را باید فهمید تا فهمیده شد
♦️هشتم آبان سالروز شهادت محمد حسین فهمیده (بسیجی 13 ساله)
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398