#سبک_زندگی_شهید_کاوه_12
#دنبال_تشریات_نبود
علی صلاحی می گوید :« وقتی به من گفت برای شاکری زن پیدا کنم ، و رفتم خواستگاری ، قرار شد #محمود بیاید روستای " #فخرآباد" شهر " #بجستان " ، آمد و وقتی مردم خبر دار شدند و خواستند جلوی در خانه ما برایش گاو و گوسفند #قربانی کنند ، محمود نگذاشت و گفت :« اگر این کار را بکنید دیگه فخر آباد نمی آم ».
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398
#سبک_زندگی_شهید_کاوه_13
#سخاوتمند_بود
ازامام جعفر#صادق (عليهالسلام) آمده است که :«أَجْوَدُ النّاسِ مَن جادَ بِنَفسِه وَ مالِهِ في سبيل الله تعالي.» «#سخاوتمندترين مردم آن کسي است که جان و مال خود را #جوانمردانه در راه خداي متعال تقديم نمايد. »و
در سیره این شهید والا مقام ، این مجاهدت به همه انواعش دیده می شود .
#خواهرش می گوید :« اهل بریز و بپاش نبود ...هر چی حقوق می گرفت می برد تقدیم می کرد به جبهه ».
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398
#سبک_زندگی_شهید_کاوه_14
#رعایت_اولویتهای_مهم
زهرا کاوه می گوید :« اسمش برای حج آمده بود ، خود مکه رفتنش هم عذابی شده بود . عوض این که خوشحال باشیم همه اش نگران بودم « نکند باز بیاید بازی در بیاورد ، و نرود » پرواز رفت و محود نرفت ، به همین راحتی گفت " عملیات دارم . این مهم تر است ".
سفر سوریه را هم همین طور به هم زد ».
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398
#سبک_زندگی_شهید_کاوه_15
#اخلاق مدار بود
یڪی از بچهها به شوخی پتو رو پرت ڪرد طرفم . اسلحه از دوشم افتاد و خورد تو سر ڪاوه . ڪم مونده بود سڪته ڪنم ؛ سر محمود شڪسته بود و داشت خون میآمد .
با خودم گفتم : الانه ڪه یه برخورد ناجوری با من ڪنه . چون خودم رو بیتقصیر میدونستم ، آماده شدم ڪه اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش رو بدم .
دیدم یه دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون ! این برخورد از صد تا سیلی برام سختتر بود !
در حالی ڪه دلم میسوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه حرفی بزن ، همونطور ڪه میخندید گفت : مگه چی شده ؟ گفتم : من زدم سرت رو شڪستم ، تو حتی نگاه نڪردی ببینی ڪار ڪی بوده !
همونطور ڪه خونها رو پاڪ میڪرد ، گفت : این جا ڪردستانه ، از این خونها باید ریخته بشه ، این ڪه چیزی نیست .
چنان من رو شیفته خودش ڪرد ڪه بعدها اگه میگفت : بمیر ، میمردم .
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398
#سبک_زندگی_شهید_کاوه_16
#از بیت المال استفاده شخصی نداشت
#محمود خیلی دقت داشت در استفاده درست از بیت المال ، حتی به نزدیکان خود مثل #مادر نیز ، یاد آوری می کند که ، نباید از بیت المال استفاده شخصی کرد .
مادرش نقل می کند :« در عملیات حاج عمران مجروح شد . آوردنش مشهد ، یک روز راننده اش آقای خرمی آمد و گفت :« من دارم میرم بیمارستان شما هم بیایید بریم » باهم رفتیم ، محمود پرسید: تنها آمدید؟» . گفتم :« نه مادر جان ، با آقای خرمی آومدم » تا این را گفتم اخمهایش رفت تو هم و با نارحتی گفت :« اشتباه کردین مگه من بهتون قبلاً نگفتم مواظب باشین ؟» و در آخر گفت:« موقع رفتن با تاکسی برین »
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398
سلام علیکم
عذر خواهی بابت تاخیر در ارسال مطالب ،مسافرت بودم و در مکانی که اینترنت نداشت ، ان شا الله در خدمت خواهم بود .
کانال شهدای شهرستان قاینات
@qaen1398