eitaa logo
طریق الشهدا
1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
617 ویدیو
32 فایل
•|🌿|• ایــنجا معبر؎ ست برای وصـال هــمـہ آبـاد نشیــنان ز خرابـے ترسنـد من خرابت شدم و از همــہ آبـادترم یازهـ️ــرا #سلام_الله_علیها ___ #این_راه_پایانش_وصال_است ___ [ما همه خواهیم رفت شهدا می مانند‌]
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشا به ما درماندگان زمینی که در جستجوی خودمان به جوار شهدا می آییم ... #می_شود_پیدا_شویم؟! لطفا ...
✴️اگر شهید شدم یک کلام حاج آقا مجتبی به نقل از علی (ص) که می گفتند منتهی فضل الهی، تقوی است. شهادت خوب است اما است. تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند، فکر نکنم مال یک روز باشد. شاید یک روزه هم باشد ولی حاج آقا می گفت پی ساختمان، فنداسیون آهن است. (قسمتی از وصیت نامه شهید مدافع حرم روح الله قربانی)
شهید محمدعلی حسینی مدفون در گلزارشهدای کرمان
قرار بود زنده باشید و #زنده_کنید جان های مُرده را ... من مُرده ام ، به فریاد نمی رسید؟! #شهید #نگاهی ...
حاج حسین.mp3
9.64M
این روایت ها انسان را به عشق نزدیک می کند. ای دنیا ، دوست داشتن تو اخر شهادت را از من می گیرد. یادهر اف لک من خلیل...(امام حسین)
معین شده است همه ما یک زمانی برویم... #مرگ_همین_نزدیکی_هاست
وصیت_داداش.jpg
214.3K
این وصیت نامه های شهدا را مطالعه کنید. سال عبادت کردید، خداوند قبول کند یک روز هم یکی از وصیت نامه ها را بگیرید و کنید و کنید. این وصیت نامه ها انسان را و می کند... امام خمینی(رحمه الله)
🔴 | شهدایی که بند انگشت نداشتند! 🔴 ✅ در حوالی دریاچه ماهی ۲۵ شهید پیدا کردیم که با شکنجه زنده به گور شده بودند. این شهدا را ۵ تا ۵ تا با سیم خاردار به هم بسته بودند و آن‌ها را زنده زنده دفن کرده بودند. ۵ نفر دیگر از شهدا را مثل دوستانشان نبسته بودند، در گودالی دیگر که زنده به گور کرده بودند، پیدا کردیم. این شهدا بند انگشت نداشتند. زمانی که خاک به روی آن‌ها ریخته می‌شد برای اینکه بتوانند از گودال بیرون بیایند آنقدر چنگ به گودال انداخته بودند که ناخن‌های شان جدا شده بود 😓 🗣 راوی: موسوی،مسئول گروه تفحص منطقه شلمچه
حاج-حسین-یکتا-1.mp3
21.34M
شهدا را می شناسند. حاج حسین یکتا:(خیلی ازشهید حججی بدم میاد!)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم یکی دیگه از کلیپ هایی هست که ارزش دانلود کردن را دارد.
شهید نشد ! آنکه دلش .. زنده نشد ... ز عشق ...
. وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا... . ، دست خودمان نیست ... ولی چگونه دست خودمان است ... برای یکی و برای یکی ... می نویسند ... . . روزهای زندگی مان آنقدر کم هستند که به آن نبندیم ... کاش به این ، زیاد فکر می کردیم و باور داشتیم اگر بیخیال دنیا شویم ، کوچک ترین پاداش الهی ست ... . . » سلام بر او ، روزی که زاده شد و روزی که می ميرد و روزی که ديگر بار زنده برانگيخته می شود... مریم 15 . . ...
جوانی ، وقت عاشقی!.mp3
1.62M
جوانی وقت عاشقی(حاج حسین یکتا)
زنده‌ترین روزهای زندگی یک آن روزهایی است که در می‌گذراند. [سیدمرتضی‌آوینی]
از کجا گرفتی؟! -چی؟ رزق رو - از سحرها ، هنگام تنهایی ام با خدا ... 🆔 @shohadatarigh
الگوی جهادی: عَمَّتِي زَینَب هرکس نمی تونه بجنگه جمع کنه بره!
مدیر ترین مدیرانِ دنیا، هستند؛ آنها حتی خود را هم مدیریت میکنند!
خُدایا... آسِمانَتْ را می خواهم... دیگر زَمینَت بوی زِندِگی نِمیدَهَد... لُطفاً آسِمانَتْ را بِه قِیمَتِ بِه مَن هدیه کن... @shohadatarigh
ذوالققارعلی خدانگهدارتوباد... شهادت نه حالا در جنگ با اسراییل ونابودی ان...
با عرض سلام🖐وخدا قوت ⭕️ان شاءالله از امشب یک پست به صورت مداوم گذاشته میشه واون مستند داستانی است. چند نکته در رابطه با این مستند داستانی: ✅این مستند روایت زندگی وشهادت یکی از شهدای لشکر شجاع فاطمیون می باشد. ✅برای اولین بار منتشر می شود. ✅لطفا نظرات خودتان رو با ما درمیان بگذارید. دعای شما برای ما توفیق وبرکت می اورد. شادی روح شهدای صلوات.
⭕️فصل اول⭕️ ✴️روایت زندگی پدربزرگ و پدر - بابا ، بیا این زمین ها را اجاره بدیم . این جا نزدیکه خشک سالی بیاد . یه سال به بامیان می ریم و این جا رواجاره می دیم اگه اون جا برای زندگی مناسب بود همون جا می مونیم و گهگداری به این زمین ها هم سری می زنیم و اجاره بهائشان رودریافت می کنیم. - نظر خوبیه، من در مورد آب وهوا و چشمه های پرآب بامیان زیاد شنیدم فقط نباید بیشتر از یکسال طول بکشه چون زمین ها خراب می شن باید برگردیم واینا رو آباد کنیم . بالاخره هیچ جا وطن خود آدم نمیشه! خب به نظرت تو چشمه ایلخی(دهی از دهستان فریمان مشهد) چه کسی می تونه زمین های ما رو اجاره کند؟ - من در مورد سید زیاد شنیدم او هم زحمت کش هست و هم وفادار وامانت دار به نظرم کسی بهتر از او نیست! یا حداقل ما نمی تونیم پیدا کنیم. - باشه . منم موافقم. با هم به نزد سید می روند وبعد از توضیح وشرح قضیه اجاره نامه ای تنظیم می کنند و زمین ها را به مدت یک یا دو سال به او اجاره می دهند و کم کم آماده می شوند تا به طرف بامیان افغانستان مهاجرت کنند. خلاصه ماجرا این پدروپسر در بامیان به کار و زندگی مشغول می شوند تا بالاخره میرزاحسین ازدواج می کند و پدرش هم به رحمت خدا می رود . دراین سال ها میرزا خیلی تلاش می کند به چشمه ایلخی برگردد ولی شرایط امنیتی وجوی افغانستان اجازه مهاجرت یا سفر را به میرزا نمی دهد.او بالاخره دل یک دله می کند و به زادگاه خودش بر می گردد .به درب خانه سید مراجعه می کند لبخند ملیحی بر لب دارد. در را می کوبد. -تق ، تق ، تق ... زنی با لباس محلی و قیافه ای خواب الود در را باز می کند. -کی هستی؟چیکار داری؟ -میرزا حسینم!از بامیان اومدم. -برو بابا اشتباه اومدی. ما چیکارمون به بامیان؟ با کی کار داری اصلا؟ -من با سید کار دارم خیلی خسته ام میشه بگید بیاد دم در؟ -اره منتظر باش برم قبرستون صداش کنم! او خیلی وقته به رحمت خدا رفته! اگه کاریش داری برو سرمزارش. -عجب! خدا بیامرزه خیلی ناراحت شدم.من برای گرفتن زمین های پدرم اومدم . با کی بایدصحبت کنم؟ -بیا تو دم در بده. پسرهای سید رفتن سر تلمبه الان دیگه پیداشون میشه. می اید داخل و روی تخته سنگی کنار درخت توت می نشیند و زل زده است به درخت پیر خانه سید همان جایی که با پدرش با او صحبت کردند و اجاره نامه را امضا کردند.و حالا دنیا مانده است ومیرزا... توهمین فکر وخیال ها ناگهان چند نفر جوان رشید وهیکلی باقیافه هایی خسته وژولیده از کار وارد حیاط می شوند و بقچه کارشان را به گوشه ای پرتاب می کنند. @shohadatarigh