✴️اگر شهید شدم یک کلام حاج آقا مجتبی به نقل از علی (ص) که می گفتند منتهی فضل الهی، تقوی است. شهادت خوب است اما #تقوی_بهتر است. تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند، فکر نکنم مال یک روز باشد. شاید یک روزه هم باشد ولی حاج آقا می گفت پی ساختمان، فنداسیون آهن است. (قسمتی از وصیت نامه شهید مدافع حرم روح الله قربانی) #وصیت
حاج حسین.mp3
9.64M
این روایت ها انسان را به عشق نزدیک می کند.
ای دنیا ، دوست داشتن تو اخر شهادت را از من می گیرد.
یادهر اف لک من خلیل...(امام حسین)
#کانال_کمیل
#شهدا_گاهی_نگاهی
#کلام_بهشتی
وصیت_داداش.jpg
214.3K
این وصیت نامه های شهدا را مطالعه کنید. #پنجاه سال عبادت کردید، خداوند قبول کند یک روز هم یکی از وصیت نامه ها را بگیرید و #مطالعه کنید و #فکر کنید. این وصیت نامه ها انسان را #می_لرزاند و #بیدار می کند...
امام خمینی(رحمه الله)
🔴 #تکان_دهنده
| شهدایی که بند انگشت نداشتند! 🔴
✅ در حوالی دریاچه ماهی ۲۵ شهید پیدا کردیم که با شکنجه زنده به گور شده بودند.
این شهدا را ۵ تا ۵ تا با سیم خاردار به هم بسته بودند و آنها را زنده زنده دفن کرده بودند.
۵ نفر دیگر از شهدا را مثل دوستانشان نبسته بودند، در گودالی دیگر که زنده به گور کرده بودند، پیدا کردیم.
این شهدا بند انگشت نداشتند. زمانی که خاک به روی آنها ریخته میشد برای اینکه بتوانند از گودال بیرون بیایند آنقدر چنگ به گودال انداخته بودند که ناخنهای شان جدا شده بود 😓
🗣 راوی: موسوی،مسئول گروه تفحص منطقه شلمچه
حاج-حسین-یکتا-1.mp3
21.34M
شهدا را #شهدا می شناسند. حاج حسین یکتا:(خیلی ازشهید حججی بدم میاد!)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم یکی دیگه از کلیپ هایی هست که ارزش دانلود کردن را دارد. #ببینید_حتما
.
وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا...
.
#ولادت ، دست خودمان نیست ...
ولی چگونه #رفتن دست خودمان است ...
برای یکی #وفات و برای یکی #شهادت ...
می نویسند ...
.
.
روزهای زندگی مان آنقدر کم هستند
که به آن #دل نبندیم ...
کاش به این #دل_نبستن ، زیاد فکر می کردیم و باور داشتیم اگر بیخیال دنیا شویم ، #شهادت کوچک ترین پاداش الهی ست ...
.
.
» سلام بر او ، روزی که زاده شد و روزی که می ميرد
و روزی که ديگر بار زنده برانگيخته می شود...
مریم 15
.
.
#تصمیم_بگیریم_دل_بر_کَنیم ...
از کجا گرفتی؟!
-چی؟
رزق #شهادتت رو
- از سحرها ، هنگام تنهایی ام با خدا
#دل_بسپار ...
🆔 @shohadatarigh
الگوی جهادی: عَمَّتِي زَینَب
هرکس نمی تونه بجنگه جمع کنه بره!
#شهید_حسن_باقری
خُدایا...
آسِمانَتْ را می خواهم...
دیگر زَمینَت بوی زِندِگی نِمیدَهَد...
لُطفاً آسِمانَتْ را بِه قِیمَتِ #شَهادَت
بِه مَن هدیه کن...
@shohadatarigh
با عرض سلام🖐وخدا قوت
⭕️ان شاءالله از امشب یک پست به صورت مداوم گذاشته میشه واون مستند داستانی #از_مزار_شریف_تا_زینبیه است.
چند نکته در رابطه با این مستند داستانی:
✅این مستند روایت زندگی وشهادت یکی از شهدای لشکر شجاع فاطمیون می باشد.
✅برای اولین بار منتشر می شود.
✅لطفا نظرات خودتان رو با ما درمیان بگذارید.
دعای شما برای ما توفیق وبرکت می اورد.
شادی روح شهدای #فاطمیون صلوات.
#از_مزار_شریف_تا_زینبیه
#شهید_محمد_علی_حسینی
#فاطمیون
#نشر_آزاد
#رمان
⭕️فصل اول⭕️
✴️روایت زندگی پدربزرگ و پدر
#قسمت_اول
- بابا ، بیا این زمین ها را اجاره بدیم . این جا نزدیکه خشک سالی بیاد . یه سال به بامیان می ریم و این جا رواجاره می دیم اگه اون جا برای زندگی مناسب بود همون جا می مونیم و گهگداری به این زمین ها هم سری می زنیم و اجاره بهائشان رودریافت می کنیم.
- نظر خوبیه، من در مورد آب وهوا و چشمه های پرآب بامیان زیاد شنیدم فقط نباید بیشتر از یکسال طول بکشه چون زمین ها خراب می شن باید برگردیم واینا رو آباد کنیم . بالاخره هیچ جا وطن خود آدم نمیشه! خب به نظرت تو چشمه ایلخی(دهی از دهستان فریمان مشهد) چه کسی می تونه زمین های ما رو اجاره کند؟
- من در مورد سید زیاد شنیدم او هم زحمت کش هست و هم وفادار وامانت دار به نظرم کسی بهتر از او نیست! یا حداقل ما نمی تونیم پیدا کنیم.
- باشه . منم موافقم.
با هم به نزد سید می روند وبعد از توضیح وشرح قضیه اجاره نامه ای تنظیم می کنند و زمین ها را به مدت یک یا دو سال به او اجاره می دهند و کم کم آماده می شوند تا به طرف بامیان افغانستان مهاجرت کنند.
خلاصه ماجرا این پدروپسر در بامیان به کار و زندگی مشغول می شوند تا بالاخره میرزاحسین ازدواج می کند و پدرش هم به رحمت خدا می رود . دراین سال ها میرزا خیلی تلاش می کند به چشمه ایلخی برگردد ولی شرایط امنیتی وجوی افغانستان اجازه مهاجرت یا سفر را به میرزا نمی دهد.او بالاخره دل یک دله می کند و به زادگاه خودش بر می گردد .به درب خانه سید مراجعه می کند لبخند ملیحی بر لب دارد. در را می کوبد.
-تق ، تق ، تق ...
زنی با لباس محلی و قیافه ای خواب الود در را باز می کند.
-کی هستی؟چیکار داری؟
-میرزا حسینم!از بامیان اومدم.
-برو بابا اشتباه اومدی. ما چیکارمون به بامیان؟ با کی کار داری اصلا؟
-من با سید کار دارم خیلی خسته ام میشه بگید بیاد دم در؟
-اره منتظر باش برم قبرستون صداش کنم! او خیلی وقته به رحمت خدا رفته!
اگه کاریش داری برو سرمزارش.
-عجب! خدا بیامرزه خیلی ناراحت شدم.من برای گرفتن زمین های پدرم اومدم . با کی بایدصحبت کنم؟
-بیا تو دم در بده. پسرهای سید رفتن سر تلمبه الان دیگه پیداشون میشه.
می اید داخل و روی تخته سنگی کنار درخت توت می نشیند و زل زده است به درخت پیر خانه سید همان جایی که با پدرش با او صحبت کردند و اجاره نامه را امضا کردند.و حالا دنیا مانده است ومیرزا...
توهمین فکر وخیال ها ناگهان چند نفر جوان رشید وهیکلی باقیافه هایی خسته وژولیده از کار وارد حیاط می شوند و بقچه کارشان را به گوشه ای پرتاب می کنند.
#ادامه_دارد
#از_مزار_شریف_تا_زینبیه
@shohadatarigh