eitaa logo
شهدای هویزه
5.7هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
1هزار ویدیو
44 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2875523072C71b2b4b72a 🌷 محفلی برای معرفی و زنده نگه داشتن یاد و نام شبیه ترین شهدا به شهدای کربلا در ایران... 🌍 خوزستان_ هویزه 🔰 کانال‌رسمی‌یادمان‌شهدای مظلوم کربلای هویزه؛ اولین یادمان دفاع مقدس ⬅️ ارتباط با ادمین: @h_media
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ (2) ⬅️ بازه یک خادمی شهدای هویزه / قسمت چهارم 🔺 اینجا ظهرها هوا خیلی خوب است. اصلاً لباس گرم نیاز نیست، ولی شب‌ها و بدتر از آن اول صبح خیلی سرد است. ولی چاره‌ای نبود. باید هرطور شده قبور شهدا و حیاط مسجد را می‌شستیم. طول روز، مزاحم زائرین می‌شدیم و وقت بهتری جز شب نبود.ما در اتاقی بالای مسجد ساکن هستیم. وقتی از راه‌پله پایین بیایی، سمت راستت یک در است که پشتش می‌شود حیاط. وقتی رسیدم، دیدم بچه‌ها از دَم این در کفش‌هایشان را بیرون آورده‌اند و با پای برهنه کار می‌کنند. باکی نیست آقا! پا لخت می‌کنیم.این‌طوری بود که تا بیست ثانیه اول مشکلی نداشت. فقط کمی سرد بود. بعد از آن، دردِ سرما در استخوان‌های پا نفوذ می‌کرد تا حدی که غیرقابل تحمل می‌شد. من دو بار «تی» را گرفتم، ولی دیدم واقعاً نمی‌توانم تحمل کنم. سریع می‌رفتم داخل مسجد. بعد دیدم بعد از دو روز گندگی زشت است اینجا خودی نشان ندهیم. خلاصه که هرطوری بود وارد کار شدم. اگر یک دقیقه تحمل می‌کردی، بعدش دیگر آسان می‌شد. آن یک دقیقه هم با سرعت بالا و مرتباً این پا و آن پا کردن روال می‌شد.تازه گرم شده بودم و داشتم تی‌ام را می‌کشیدم که سید آمد تی را ازم بگیرد. گفتم نه آقا من تازه دست به کار شده‌ام. اصرار کرد. گفتم حتماً نذری چیزی دارد، بالاخره جوانی است و کلی آرزو. تی را دادم، غافل از اینکه می‌خواستند خودم را «تیُ‌الشهدا» کنند! در تیُ‌الشهدا شدن کمرت در نقش سرِ تی و دست و پاهایت به‌عنوان دسته تی ظاهر می‌شوند. از پشت روی زمین می‌خوابی، دو نفر دست و پایت را می‌گیرند و بعد روی زمین با حداکثر سرعت ممکن کشیده می‌شوی. این در حالی است که با شلنگ و تی رویت آب می‌پاشند. دو نفر خوش‌مزه هم پیدا شده بودند که جلوتر از تی‌الشهدا با یک تی رو زمین می‌کشیدند و ادای هاکی را در می‌آوردند. الان که این پیام را می‌نویسم، شلوار یکی از رفقا پایم هست. خودم شلوار دیگری نداشتم. امشب لااقل تیِ شهدا شدیم. ان‌شاءالله کم‌کم مراتب سلوک بعدی را هم در این خادمی طی کنیم. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
✍️ (2) ⬅️ بازه یک خادمی شهدای هویزه / قسمت پنجم 🔺 دیگه یکی دو روز انتهایی بازه‌ی خادمی هم رسید، زمزمه‌ی ساعت و روز برگشت اذیت کننده است، تازه داشتیم در هوای اینجا حل می‌شدیم، همون هوایی که شهید علم‌الهدی و رفیقاش تنفس می‌کردند، حس می‌کنم با شهید و و و .... اندک شباهت‌هایی پیدا کرده‌ام، اما تفاوت‌هایی هم هست که باید جبران و فاصله را کم‌تر کنم، اما یک تفاوت غیر قابل جبران است، من در سال‌هایی زندگی می‌کنم که توفیق درک این شهدا را نداشته، صوت قرائت قرآن سید محمد حسین علم‌الهدی را نشنیده، هدیه دادن نهج‌البلاغه او را ندیده، این سال‌ها اربااربا شدن بدن‌ها را در ۱۶دی‌ماه ندیده، اما خب شباهت‌های غیر قابل انکاری هم هست؛ اینکه مشی‌شان هنوز هست؛ اینکه راه‌شان واضح و شفاف موجود است؛ اینکه مسائلی که همین شهدا درگیرش بودند وجود دارد و سوال بزرگی که در ذهن دارم، من کجای این قصه هستم؟ می‌توانم تفاوت‌های قابل جبران را، جبران کنم؟ می‌توان بشوم شهید علم‌الهدای دهه هفتادی و هشتادی؟ آیا وقتم را، وجودم را، می‌توانم برای این هدف «اربااربا» کنم؟ شهدا مدد کنید که سخت محتاجیم. شهدا جلو بیافتید تا پا در مسیر شما بگذاریم و هدایت شویم. شهدای کربلای هویزه السّلام... * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
✍️ (2) ⬅️ بازه یک خادمی شهدای هویزه / قسمت آخر 🔺 سختی وداع را از ابتدا خیلی ها برای مان تعریف می کردند. از آن زمانی که باید قلب را از آغوش گرم شهیدان کَند! از آن زمان که پاهایت یاری ات نمی کنند و دست هایت بر مزار دخیل بسته اند؛ دلت آشوب است و سرت از عطش عشق، مدهوش. اما فرا رسید آن روز سِیه که لحظه لحظه اش درد بود و لذت! انفجاری از احساس محبت در وجودمان شعله می زد و همزمان دردی استخوان سوز، یادآور خاطرات روزهایی شیرین می شد. دانشگاه هویزه؛ مدرکش را بر قلبمان مهر کرده و امضای شهیدان بر دل مان حک شده است. پای درس شهیدان هویزه، بی قرار شده ایم؛ پرچم هدایت علم کرده و راه شهیدان را یافته ایم. از امروز بر سر در قلب، روزشمار بازگشت می زنیم و در دل، انتظار وصال یار می کشیم. زنهار! ما به پای خود بازنمی گردیم که اذن خدمت را شهدا به هرکس نمی دهند. درد دوری بر دل ماند و دعای رجعت به بهشت کار هر روزمان شد. وصف شاعر را حال بهتر درک می کنیم که می گفت: سعدی، چو جورش می بری نزدیک او دیگر مرو ای بی بصر من می روم؟ او می کشد قلاب را... * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
16.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مستند | 🔺 راست می گفتند؛ خیلی زود موقع خداحافظی شد. فکرش هم نمی کردیم که یک هفته طلایی به این سرعت بگذرد؛ یک هفته صبح را با سلام به آغاز می کردیم و شب را با شب بخیر به شهدا... ⬅️ کاری از (خبرنگار جهاد رسانه شهید رهبر) * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📝 | 🔸 تو می دانی چه رنجی می کشیم... * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh