eitaa logo
شهدای هویزه
2.5هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
639 ویدیو
28 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2875523072C71b2b4b72a 🌷 محفلی برای معرفی و زنده نگه داشتن یاد و نام شبیه ترین شهدا به شهدای کربلا در ایران... 🌍 خوزستان_ هویزه 🔰 کانال‌رسمی‌یادمان‌شهدای مظلوم کربلای هویزه؛ اولین یادمان دفاع مقدس ⬅️ ارتباط با ادمین: @h_media
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 🔹 مراسم قرائت مناجات شعبانیه در یادمان شهدای هویزه 📅 یکشنبه ۱۴۰۱/۱۲/۲۸ از ساعت ۲۱ 🎙 بانوای: کربلایی مجتبی مهدی‌پور * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔺 مناجات شعبانیه بانوای حاج سیدمحمود علوی * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📸 | 🔺 اتفاق هیجان انگیز این روزهای هویزه برای مهمانان نوجوان شهدا * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
🙏 | 🔹 خادم الشهدای با اخلاص جناب ☘️ خدمت خالصانه و ارزشمند حضرتعالی در قامت حماسه نامیرای را ارج نهاده از سعی و صفای شما سپاسگزاریم. 💐 دعای خیر شهیدان بدرقه راهتلن * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
🎨 نقشه 🔻 راهنمای یادمان‌های دفاع مقدس نقشه و مسیریابی مناطق عملیاتی یادمان های دفاع مقدس جنوب کشور * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
🌸 | سالی که نکوست، از بهارش پیداست... 🌺🌺 🔺 زیارتگاه شهدای هویزه یکی از 4 نقطه یادمانی است که میزبان زائران شهدا در مراسم خواهد بود. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📸 | 🌸 بهار در بهار از راه می آید خرامان با سبکبالی شده ایام سال نو شهیدان جای تان خالی مزار لاله ها غرق شمیم سبزه و ریحان معطر با گلاب و گل منور گشته با قرآن همیشه یادتان جاری ست به این صحن و سرا سوگند به این گنبد به این مرقد به اربابم "رضا" سوگند به نص آیه ی قرآن شما را زنده می دانیم شعاع نورتان را تا ابد پاینده می دانیم بهار از راه می آید پر از اشک و پر از آهیم شهیدان جای تان خالی ست شما را باز می خواهیم... * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
🎉 مهمان سفره شهدا در یادمان 🍃🌺 بـهـار . . . بوی گل سرخ با خود آورده است تا یادمان نرود زنده است یاد شهیــدان ... 🎙 سخنران : دکتر بهمن (معاون سیاسی سپاه حضرت ولی عصر"عج") 🎤 روایتگری: حاج 🍃 مناجات خوانی: کربلایی حسین روشنازاده 🔺با حضور خانواده شهید و خانواده های معظم شهدای هویزه ⬅️ همراه با اجرای گروه شهید مدافع حرم از سبزوار و مراسم 🕰 زمان: دوشنبه 29 اسفند- ساعت 22:30 * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📸 | در جوار شهدای هویزه * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔺 تئاتر تعاملی مدرسه هویزه * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
🔹 عصر امروز و در آخرین روز ایام پیک راهیان نور؛ سرهنگ امیریان؛ دبیر ستاد مرکزی راهیان نور کشور در بازدیدی سرزده در زیارتگاه شهدای هویزه حضور یافت و از زحمات خادمان شهدا قدردانی کرد. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
هدایت شده از شهدای هویزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🌷 سرزمین دلیران / یادمان شهدای هویزه 🔹 ایران کشوری است مملو از دلیرانی که از سال‌های دور برای این مرز و بوم جنگیده‌اند. دلیرانی که سعی کرده‌اند تا ایران و ایرانی همیشه بر فراز دنیا بایستد. 🔹 با ما همراه باشید تا بیشتر با کشور پهناور ایران و دلیران آن آشنا شویم. 🔺 پویش از مجموعه در تازه ترین اثر خود به سراغ آمده و ویدیویی از این مکان مقدس را جهت پخش در شبکه های تلویزیونی ارائه داده است. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📸 | 🔹 حجت الاسلام حاجتی؛ امام جمعه موقت اهواز و نویسنده کتاب «عصر امام خمینی (ره)» به همراه تعدادی از طلاب حوزه علمیه در زیارتگاه شهدای هویزه حضور یافتند و به مقام شامخ شهدای کربلای ایران ادای احترام نمودند. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
⬅️ در راهیان نور امسال؛ 🔺 100 اجرای نمایشی به زائران شهدا تقدیم شد 🔹 پنجمین همایش ملی تئاتر خیابانی راهیان نور به‌عنوان تنها رویداد هنری و محوری که از ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ در یادمان فتح‌المبین با حضور گروه های نمایشی منتخب آغاز شد تا دوم فروردین ماه ۱۴۰۲ با ۱۰۰ اجرای نمایشی در یادمان‌های شلمچه، نهر خین، اروند، گلزار ، دهلاویه، فتح المبین و موزه جنگ خرمشهر به کار خود پایان داد. 🔹 این 100 اجرای تئاتر خیابانی و محیطی در راهیان نور توسط هنرمندان ارزشی اتفاقی کم نظیر محسوب می‌شود. 🔹 مصطفی دبیر "پنجمین همایش ملی تئاتر خیابانی راهیان نور" در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس، درباره هدف از برگزاری این رویداد، با بیان اینکه رونق بخشی به جریان عظیم راهیان نور و تقویت هنر انقلابی در راستای جهاد تبین و نهادینه کردن ارزش های دفاع مقدس برای زائران سرزمین نور بود، اظهار داشت: با یاری خدا و توسل به شهدا توانستیم پذیرایی ۱۴ گروه نمایشی از سراسر کشور باشیم و در مدت ۱۲ روز با هر شرایط جوی شاهد اجراهای باشکوه و با محتوا در ۷ یادمان دفاع مقدس در خوزستان باشیم. 🔹 مدیر کانون تئاتر انقلاب و دفاع مقدس خوزستان با تقدیر از مدیران یادمان‌ها و همراهی صمیمانه استانداری خوزستان و ستاد مرکزی راهیان نور در امر برگزاری این رویداد گفت: نهادهای فرهنگی وسازمان‌ها و شرکت‌های صنعتی که پاسخ مناسبی به مکاتبات ستاد همایش ندادند بزودی معرفی خواهند شد. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
✍️ | 🔺 مردانِ این‌جا همگی از سیم‌‌های خاردار نَفس‌شان عبور کردند (1) 🔸 زدم به شانه‌اش و کلافه گفتم: «همیشه به شما حسودی‌ام می‌شود!» خندید و دستم را گرفت: «چرا؟» گفتم: «آدمی که سر سال نو، حظ بردن از آن همه دشت و کوه و شکوفه‌های گیلاس را رها کند به امان خدا و بیاید این‌جا، وسط این همه خاک و تانک، یعنی یک جورهایی به بالا وصل است دیگر» 🔸 نشست روی رمل‌ها و چادرش را روی سرش کشید: «شاید هم سال‌هاست از بالا قطع شده و آمده تا دوباره دنبال بهانه‌ای برای وصال بگردد» گفتم: «گیرم که این‌طور باشد، اما انصافا دل کندن از بهار آسان نیست، لااقل از بهارِ«شیت» با آن‌ همه جان‌داری‌اش؛ این‌جا آخر چی گیرت می‌آید؟ ببین، چادرت هم خاکی شده، چادرت را بتکان.» 🔸 بغضش ترکید. چادرش را بوسید و یکهو، بی‌هوا، روضه‌ی مادر خواند. 🔸 عطیه‌ی بیست و هشت ساله کنار من و بقیه‌ی دخترها بود اما توی خودش نبود. می‌خواست بیرون بزند از زار و زندگی. خسته بود از تمام رنگ‌هایی که عمق نداشت. و یک بغض، ته صدایش رسوب کرده بود. بغضی که دلم را در طول تمامِ سفر راهیان نوری‌مان می‌لرزاند و به دلیل درست و درمانی برایش نمی‌رسیدم. 🔸 از شیت آمده بود؛ بهشتی از توابع بخش چورزق شهرستان طارم در استان زنجان؛ روستایی همیشه بهار در قلب کوهستان. به قول خودش: «روستای ما مثل نگینی سبز بود که وقتی از دست بهار توی دامن کوهستان افتاد، عطر شکوفه‌های گیلاسش همه‌ی زنجان را مست کرد!» عطیه از روستایی دور آمده بود با غمی دورتر. با چشم‌هایی آبی که روی خاک‌های سرزمین سیم‌های خاردار، دیوانه‌وار دنبال آسمان می گشت. 🔻 از چشم خدا افتاده بودم 🔸 هر کسی در گوشه‌ای به خلوتی دچار شده بود. چشم‌ها فرو افتاده و اشک‌آلود. لب‌ها جنبان با ذکر یا زهرا. و قلب‌ها تپنده. اما عطیه آرام و قرار نداشت. نشسته بود پشت سیم‌های خاردار و شهدا را به سیم‌های خاردار قسم می داد! دیوانه سرش روی سجاده سنگین شده بود و بلند بلند هم قسم می داد. 🔸 نشستم کنارش. می‌خواستم روحم را مثل روح عطیه به عطر خاکی که بوی خون مردان خدا می داد متبرک کنم. عطیه هم سر از سجده که بلند کرد، یک مشت از خاک‌ها را برداشت و توی سجاده‌اش پیچاند: «ببر و مُهر نماز درست کن؛ بلدی؟» عاشقی که بلد بودن نمی‌خواست؛ یک مشت خاک طیب، چند قطره اشک شوق، عجین کردن‌شان با هم و دمیدن روح خدا در آن! خندیدم: «این چه قَسمی بود که شهدا را دادی عطیه؟ به سیم‌های خاردار؟! می‌خواستی بین این همه دعاهای در انتظار اجابت، زودتر آمین بگیری کلک؟» 🔸 پلک‌هایش را روی هم انداخت و گره سجاده‌اش را محکم کرد: «تو نمی دانی!» تکیه زدم به چوب پرچم یا اباالفضلی که با تمام جان توی زمین کوبیده شده بود:«چی را عطیه؟» با شرم نگاهش را از نگاهم دزدید و لب‌هایش را جوید. شانه‌اش را گرفتم و تکانش دادم: «چی را نمی دانم عطیه؟» سرش را که بالا آورد چشم‌هایش کاسه‌ی خون شده بود. آب دماغ سرخش را با گوشه‌ی روسری‌اش گرفت و با آه سر تکان داد: «از چشم خدا افتادن را! من از چشم خدا افتاده بودم که ...» ⬅️ ادامه دارد... * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
✍️ | 🔺 مردانِ این‌جا همگی از سیم‌‌های خاردار نَفس‌شان عبور کردند (2) 🔻 جیغ‌های صورتی! 🔸 جیغ‌های صورتی دسته‌ی دخترهایی که برایمان آشنا نبودند بند دلمان را پاره کرد. خنده‌های بلند و ناخن‌های لاک خورده‌شان توی ذوق میزد و از آداب راهیان نور فقط چفیه پوشیدن و آمدنش را بلد بودند! خواستم بلند شوم و تذکر که نه، اما بگویم حداقل مراعات دلِ‌ سوخته‌ و چشم‌های خیس خانواده‌ی شهدایی که همسفرمان بودند را کنند اما عطیه از دستم آویزان شد: «تو نمی‌دانی!» با دل‌خوری آستینم را از دستش کشیدم و دَمَر دوباره کنارش نشستم: «باز چی را عطیه خانوم؟» 🔸 دستش را زیر چانه‌اش گذاشت و نگاهش را پرت کرد ته کانالی که آدم‌ها دورش به زیارت سیدالشهدا رفته بودند: «که آن‌ها همه را می‌خرند؛ من را، تو را، این آدم‌هایی را که هر کدام از یک جغرافیا آمده‌اند و بیشتر از همه‌ی ما، آن دخترها را!» با شرمندگی زیارت عاشورا را باز کردم: «درست مثل حُرِ حسین (ع)؟» عطیه خندید. شکفت. چشم‌های آبی‌اش درخشید و برای دخترها که حالا از کنارمان رد می‌شدند با همه‌ی سادگی و مهربانی یک دختر روستایی که توی وجودش پیوسته جوانه میزد، دست تکان داد: «درست مثل حرِ حسین (ع)؛ یا شاید هم درست مثل من، عطیه‌ی روستایِ شیت!» 🔻 چقدر شبیه خودش بود 🔸 عطیه گوشی‌اش را درآورد و یک عکس نشانم داد؛ چقدر شبیه خودش بود اما نباید خودش می‌بود! دختر، حال و روز موزونی نداشت؛ لب‌هایش کبود بود. زیر چشم‌هایش گود افتاده بود و شالِ تق و لقی روی سرش با زور ایستاده بود. دور و ورش هم یک دسته دختر و پسر دانشجو با شلوارهای پاره و تیپ‌های عجیب و غریب، خنده‌های مستانه‌ای را به پهنای صورتشان کشیده بودند. تعجب کرده بودم اما چیزی نپرسیدم. عطیه خودش پیش‌قدم شد: «این منم!» 🔸 زبانم قفل شد. هاج و واج نگاهش کردم: «تو؟!» با جرأت سرش را بالا گرفت: «بله من! منی از اتفاقاتی که پشت سر گذاشتم. منی که دستم را گرفتند و از طوفان مرگ نجاتم دادند. این منم. با تمام دردها و رنج‌ها و خفت‌هایی که توی این عکس هست نگه‌اش داشته‌ام تا یادم نرود که چطور از چشم خدا افتادم و چطور سیم‌های خاردار، من را به خودش رساند!» ⬅️ ادامه دارد... * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
✍️ | 🔺 مردانِ این‌جا همگی از سیم‌‌های خاردار نَفس‌شان عبور کردند (3) 🔻 بند مشک را پاره کرد 🔸 چشم‌هایش دیگر ساکت نبود. قصه‌اش توی چشم‌هایش پیش از زبانش جاری شده بود. نگاهش کردم و عطیه، به قول ما عرب‌ها، بند مَشک آبش را پاره کرد تا فاش کند این بغضی را که تمام سفر توی گلویش گیر کرده بود: «سر راه بودم. یعنی نه که من خواسته باشم اما مادرم سر راه گذاشتم و تقدیر، من را به دست «آنا» رساند. آنا آن موقع هم سن و سال‌دار بود. بچه‌هایش درس‌خوانده بودند و پخش و پلا؛ هر کدامشان رفته بودند یک جای دنیا و برای خودشان کسی شده بودند. آنا اما تنها بود. پیرزن صبح به صبح از سه راهی شیت می رفت تا بالای کوه که کنار مزار «امامزاده محمد ماهوری» ختم صلوات بگیرد برای شادی روح حاج اسدالله، شوهرش. من را همان جا پیدا می‌کند. می گفت چشم‌های آبی‌ام باز بود و به چراغ امامزاده زل زده بودم. 🔸 آنا چند ساعتی همان‌جا منتظر مادرم می‌مانَد، اما کسی من را نمی‌خواهد. آنا می گفت من هدیه‌ی خدا به او بودم و به خاطر همین اسمم را گذاشته «عطیه » و توی بغلش از کوه پایین آمدم. آن هم بین مردمی که با من هفت پشت غریبه بودند. آنا با جان و دلش بزرگم کرد. از لقمه‌ی دهنش گرفت و توی دهنم گذاشت. ما هر روز دور درخت‌های گیلاس مان می‌چرخیدیم و خدا را شکر می‌کردیم. مربای گیلاس آنا حرف نداشت. تا اینکه سال کنکور آمد. آنا مثل مردم روستا نبود. همیشه دلش می خواست آسمان بچه‌هایش بزرگ‌تر از آسمان شیت باشد. من درس خواندن را دوست داشتم اما آنا مجبورترم می‌کرد. تا اینکه کنکور دادم و نتیجه‌ی کنکور آمد. دانشگاه زنجان قبول شده بودم. 🔸 آنا پیر شده بود. دیگر حتی نمی‌توانست موهایش را حنا ببندد. دست‌هایش می‌لرزید و چشم‌هایش سو نداشت، اما چمدانم را بست و راهی‌ام کرد. روزی که می‌خواستم بروم زنجان نه گریه کرد و نه خندید. فقط نشست زیر درخت گیلاسی که توی حیاطمان بود و گفت: «شاید وقتی برگشتی من نبودم اما عطیه جانم، خدا را خدا، توی جهنم هم که بودی خدا را یادت نرود!» 🔻 خدای آنا 🔸 اشک‌ها مثل دانه‌های مروارید روی گونه‌های عطیه چکید: «آنا مُرد. سرکلاس بودم که زنگ زدند و گفتند آنا مرد. وقتی برگشتم غیر از درخت گیلاس و خدایِ آنا کسی را نداشتم. از دست خدا عصبانی بودم چون آنا را از من گرفته بود، آن هم منی که هیچ‌کس جز آنا را نداشتم. افتادم روی دنده‌ی لج. نماز که می‌خواندم موقع نیت می‌گفتم "دو رکعت نماز واجب می‌خوانم برای خدای آنا!" آن‌قدر لج کردم و لج کردم که از خدا دور شدم. من دیگر حتی خدای آنا هم یادم نبود.» ⬅️ ادامه دارد... * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
🔺 در نشست شورای سیاست‌گذاری راهیان نور کشور مطرح شد؛ 🔻 سردار کارگر: بیش از یک میلیون و 300 هزار زائر در یادمان ها حضور یافتند 🔹 سردار کارگر در جلسه شورای سیاست‌گذاری راهیان نور کشور، ضمن گرامیداشت بهار طبیعت و بهار قرآن با بیان اینکه خوشبختانه با فروکش کردن ویروس کرونا فعالیت راهیان نور از اسفند سال ۱۴۰۱ شروع شد، اظهار داشت: فعالیت امسال راهیان نور به‌خاطر تقارن با ماه مبارک رمضان از ابتدای اسفند شروع شد و تا ۱۳ فروردین ۱۴۰۲ ادامه پیدا کرد که در این ایام بیش از یک‌ میلیون و ۳۰۰ هزار زائر که غالباً از جوانان و نوجوانان بودند در یادمان‌ها حضور پیدا کردند. 🔹 رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس اعزام سه‌ برابری دانشجویان به راهیان نور را ویژگی امسال این عملیات بزرگ فرهنگی دانست و تاکید کرد: بیشترین زائرین ما در راهیان نور را دانش‌آموزان و سپس با اختلاف کمی دانشجویان شامل می‌شوند. 🔹 سردار کارگر در ادامه به اعزام بیش از چهار هزار خودرو شخصی در راهیان نور امسال اشاره کرد و گفت: خوشبختانه از سال ۱۳۹۶ تاکنون در هفت استان میزبان زائرین راهیان نور هیچ تصادف، جراحت و مورد فوتی نداشته‌ایم و راهیان نور به‌لحاظ امنیتی، ایمنی سفر و حوادث دارای امنیت کامل است. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
🔺 در یک سال گذشته و در قالب کاروان های شخصی، خانوادگی و راهیان نور 🔻 بیش از 750 هزارنفر به زیارت شهدای هویزه آمده اند 🔹 در یک سال گذشته نزدیک به 760 هزار زائر به زیارت شهدای مظلوم کربلای هویزه آمده اند. 🔹 بنا بر آمار اعلامی از سوی مدیریت زیارتگاه شهدای هویزه از ابتدای اردیبهشت 1401 لغایت 13 فروردین 1402؛ 759هزار و 588 زائر که غالباً از جوانان و نوجوانان دانش آموز و دانشجو بودند از نقاط مختلف ایران اسلامی و تعدادی از کشورهای خارجی به هویزه آمده اند. 🔹 آمار زائران این مکان مقدس در 13 روز نخست سال جاری نیز 84 هزار و 577 نفر می باشد. 🔹 زیارتگاه شهدای هویزه در شب های ماه مبارک رمضان هم میزبان زائران خانوادگی است که افطار تا سحر را با شهدا می گذرانند. 🔸 گلزار شهدای هویزه به عنوان اولین نقطه یادمانی دفاع مقدس، محل شهادت شهید علم الهدی و یاران عاشورایی‌اش در عملیات نصر (۱۶ دی ۵۹) است که در ۲۴ کیلومتری شهر هویزه و ۴۰ کیلومتری اهواز واقع می باشد. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
✍️ # روایت_زائران | 🔺 مردانِ این‌جا همگی از سیم‌‌های خاردار نَفس‌شان عبور کردند (قسمت پایانی) 🔸 چند تا از دسته‌ی دخترهای جیغِ صورتی برای نشستن کنار عطیه و شنیدن قصه‌اش این پا و آن پا می‌کردند. از سر کنجکاوی گوش تیز کرده بودند و عطیه با آغوش باز برایشان جا باز کرد. بهشان سلام دادم. آستین‌هایشان را با شرمندگی روی ناخن‌هایشان کشیدند. عطیه دست‌هایشان را بوسید: «مواظب این انگشت‌های قشنگتان باشید دخترها» یکی‌شان که سر زبان‌دارتر بود خودش را جلو کشید: «بعد چی شد؟» 🔸 عطیه نفس عمیقی کشید تا به اشک‌هایش اجازه‌ی ریختن ندهد:«دیگر نماز نمی‌خواندم. گوش‌هایم را پنج تایی سوراخ کردم و پر از گوشواره از مقنعه درشان می‌آوردم. چادر حضرت زهرا (س) را به باد دادم. تا ته شب بیدار می‌ماندم و توی شبکه‌های مجازی هرز می‌گشتم. کم غذا شده بودم. درس نمی‌خواندم. با پسرها می‌چرخیدم. درست وسط جهنم افتاده بودم و خدا یادم رفته بود. داشتم غرق می‌شدم. روز آخر که خبر مشروطی‌ام را آوردند تصمیمم را گرفتم. دویدم پشت یکی از درخت‌های دانشگاه و می‌خواستم رگم را تیغ بزنم که یک کاغذ، وسط جهنمی که تویش دست و پا می‌زدم خدای آنا را دوباره برای عطیه زنده کرد.» 🔻 از سیم خاردار نفست عبور کن 🔸 عطیه دست‌هایش را توی هم کلاف کرد و به طرف دخترها چرخید:«جای فشار تیغ روی دستم سرخ بود. خم شدم و کاغذ را از بین علف‌ها بلند کردم. رویش آب میوه ریخته بودند و با پوتین لگد شده بود. دست‌هایم می‌لرزید. کاغذ، بی‌نشان بود و فقط یک جمله رویش تایپ شده بود:«از سیم خاردار نَفست عبور کن!» یک شکلات هم چسبانده بودند به آن. زیر درخت نشستم و شکلات را خوردم. دهن تلخم یکهو شیرین شد. روحم پر از سیم‌های خارداری بود که خودم دورش تنیده بودم. داشتم عطیه‌ی آنا را می‌کشتم چون پوچ شده بودم و حالا این کاغذ از من می خواست از سیم خاردارهای نفسم عبور کنم. می‌خواست به خودم فرصت بدهم و زندگی کنم. می‌خواست برای آدم بودن با خودم بجنگم. می‌خواست دوباره به آغوش خدا برگردم. 🔸 نمی‌دانستم چه اتفاقی برایم افتاده یا می‌خواهم چه کار کنم، اما آن لحظه فقط دوست داشتم بدانم این جمله را کی گفته؟ برگشتم توی دانشکده و کیفم را برداشتم . نشستم زیر همان درخت و توی گوگل جست‌وجویش کردم. می‌دانید چه شد؟ عکس و اسم یک شهید آمد. صورتش پر از نور بود. «شهید علی چیت سازیان». این «از سیم خاردار نفست عبور کن» حرف او بود. 🔸 از همان روز افتادم پی پلاک آدم‌هایی که از سیم خاردارهای نفسشان عبور کرده بودندT اما زنگ هر خانه‌ای را که می زدم نشان این‌جا را می داد و می گفت: «راهیان نور» حالا سال‌هاست که عطیه‌ی آنا برای عبور از سیم خاردارهای نفسش دست به دامان سربندهای یا زهرای جوان‌مردان این‌جا شده؛ همان‌هایی که برای رسیدن به نور از سیم‌خاردارهای نفسشان گذشتند و برای همیشه در آسمان جنوب ستاره شدند.» 🔸 دست عطیه را گرفتم و سرش را بوسیدم: «برای ما هم دعا کن.» خندید و دخترها را دور خودش جمع کرد: «تو هم می‌توانی؛ لطفا از سیم‌های خاردار نَفست عبور کن!» * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
31.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | 💠 حضور خانواده های شهدای مدافع حرم لشکر (از کشور پاکستان) در جوار شهدای هویزه 🎙 با روایتگری حجت الاسلام دیانی ⬅️ کاری از فرهنگی لشکر زینبیون * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📸 | ⬅️ قبل از ظهر امروز و در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران؛ 🔺 آیین رونمایی از کتاب (بُرش هایی از زندگی فرمانده دلیر حماسه هویزه شهید ) با حضور نویسنده اثر، مدیر انتشارات روایت فتح و برادران شهید برگزار شد. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
23.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | 🎤 گزارش خبرگزاری بسیج از زیارتگاه شهدای هویزه * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔹 سفری به ⬅️ تولید شده در گروه چند رسانه ای خبرگزاری دفاع مقدس * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📝 | 🔺 آرزوی بهره مندی از شفاعت شهدای عزیز هویزه ⬅️ متن دستخط «دکتر محسن منصوری»؛ در دفتر یادبود زیارتگاه شهدای هویزه ✍️ «بسم الله الرحمن الرحیم توفیق زیارت شهدای گرانقدر هویزه و خادمان مخلص و نورانی این بارگاه قدسی ، رزق بزرگ امسال حقیر و همراهان شد. آرزوی بهره مندی از شفاعت شهدای عزیز هویزه به ویژه شهید بزرگوار علم الهدی، دعا و حسرت همیشگی ماست. ان شاءالله مشمول عنایتشان باشیم. سایه مقام معظم رهبری مستدام 🔸 محسن منصوری معاون اجرایی رئیس جمهور و سرپرست نهاد ریاست جمهوری * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh