eitaa logo
شهدای هویزه
3.4هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
686 ویدیو
30 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2875523072C71b2b4b72a 🌷 محفلی برای معرفی و زنده نگه داشتن یاد و نام شبیه ترین شهدا به شهدای کربلا در ایران... 🌍 خوزستان_ هویزه 🔰 کانال‌رسمی‌یادمان‌شهدای مظلوم کربلای هویزه؛ اولین یادمان دفاع مقدس ⬅️ ارتباط با ادمین: @h_media
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 | 🥀 خون تو را به عرش فشاندم؛ خدا گرفت... ▪️ خورشید آهسته‌آهسته بالا می‌آید، طبل و شیپور، آسمان را به شیون کشیده‌اند؛ شمر برای عطشانی خیمه‌گاه اباعبدالله شمارش معکوس اعلام کرده است. حرمله، هروله‌کنان تا قتلگاه می‌آید و برمی‌گردد، دریا بخیل‌تر از همیشه، تا لب‌های رقیه هم بالا نمی‌آید. ▪️ ناگهان قنداقه‌ای از میان دست‌ها در آسمان حرکت می‌کند، اَبَرمردی برای اتمام حجت، کوچک‌ترین اهل خیمه‌گاه را روی دست می‌برد. اتمام‌حجت می‌کند با مردمانی که در شب، دویده و از شب رسیده‌اند . ▪️ بارانی از تیر آغاز می‌شود و سکوت، تنها مهمان لب‌‌های امام‌ حسین (ع) است. ▪️قنداقه‌ای کوچک، بر دستانی بزرگ در آسمان می‌وَزد؛ گلویی تشنه، خدا را تلاوت می‌کند: ؟ آیا در بین شما «شِبه‌مردان» مردانگی نفس می‌کشد؟ مردمی نمرده است؟ حجت من بر شما این است: آیا کسی هست این طفل معصوم را به دریا برساند؟ آیا عطشانی این طفل چیزی جز معصومیت پژواک می‌کند؟ آیا در این سپاهِ سیاه، ستاره‌ای سوسو نمی‌زند؟ آیا در کویر سینه شما جوانه‌ای جوان مانده است؟ آیا لب‌هایتان جز دشنام و دستانتان جز قبضه شمشیر و چله کمان، آشنایی دیگر دارد؟ ▪️ناگهان دیگرگونه مردی که اسب جهنم را زین کرده بود، با کمانی که حکایت از خمیده‌قامتی شمشیر و کج‌اندیشی مردم کوفه و شام داشت، تیره‌ترین پاسخ را به سؤال امام داد. ▪️ تیری تیره‌بخت، از چله کمان کمینه مردی رها شد و سپیده را به خون نشاند، مقدس‌ترین فلق تاریخ، شفق شد. بر روی دستان پدر تا آسمان قد کشید و علی‌اکبر شد. ▪️ آسمان را خون فراگرفت و امام با قومی که از «زَقّوم» زاده شده بودند، حجت را تمام کرد، امام آرام قنداقه‌ای سرخ را در آغوش گرفت و بوسه‌گاه تیر را شکوفه‌زار دید. ▪️ امام آرام زمزمه کرد: خدای من این مردم را چگونه خواهی دید در فردایی که نه دور است و نه نزدیک؟، در فردایی که ... ▪️ اما باران تیر، مجال حرف زدن، مجال زمزمه کردن نمی‌داد. امام بین رفتن و ماندن مردد است. با چه زبانی مظلومیت طفل را با چه زبانی زبونی حرمله را برای مادری که خورشید نورسش را خونین پسندیده‌اند، بیان کند؟ ▪️ امام، علی‌اصغرش را ‌که حالا شقایقی پرپر است، روی دست می‌گیرد؛ با چشم‌هایی که سرازیرند، سربلند و سرافراز، اما شمرده‌شمرده، آرام و مطمئن به خیمه‌گاه برمی‌گرداند. ▪️ حالا خیمه‌گاه در استقبالشان شیون می‌کند. باران دست است که می‌بارد و اشک‌ها دسته‌دسته سرازیرند. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh