eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.1هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🤚 بوی‌ نرگس می‌دهد هر صبح🌤️ انگاری که‌ یار هر سحر از کوچه‌ی دلتنگی‌ام رد می‌شود هرکه می خواند فرج را تا سر آید‌ انتظار شامل الطاف بی‌ پایان ایزد می‌شود.✨ 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @golzarshohadashiraz
اﻣﺎﻡ ﺧﻤﻴﻨﻲ (ﺭﻩ) ﺩﺭ ﻛﻼﻡ ﻓﺎﺭس: 🌹 حجت الله آذر پيکان : براى عزت و پيشرفت اسلام در همه ابعاد از امام خمينى بايد تبعيت كرد. فرمانهاى او مسلما و قطعا مورد رضايت امام زمان كه همان رضايت رسول الله و خداوند عزوجل حاصل است مى‌باشد. امام امت امروز عطيه و هديه خداوند است كه بملت ما ارزانى فرموده است و مى‌توانيد در همه زمينه‌ها براى ما اسوه و الگوى سازندگى و خود سازى باشد 🌷 غلام علی توحیدی: ای ملت عزیز: همه ی شما را به تقوای الهی و در خط امام و اسلام بودن ، دعوت می کنم . فلاح و درستگاری شما را در جهاد علیه ستمکاران و ظالمان و حرکت در مسیر ولایت فقیه می دانم . 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
* * * * * . دوستانی که ظاهر حاج مجید را دیده اند باور نمی کنند اگر بگوییم تفسیر قرآن میگفت .دعای کمیل تفسیر می کرد و اشک می ریخت. تعجب میکردیم مجید که چندین سال است شبانه روزی اش با ما بوده کجا وقت کرده این چیزها را بخواند .اینها اما خواندنی نبود فهمیدنی بود و مجید اینها را دریافته و درک کرده بود .تفسیرش از عمق جانش برمی‌آمد .اهل نافله بود، اهل مسجد و نیمه شب ،نیم ساعت به اذان صبح مانده بود که از چادر آمد .بیرون فکر می کنید وقتی آمدم سراغش چه کار می کرد ؟!در حال سجده بود نیم ساعت در حال سجده! زمین خیس شده بود و صورتش تکه های گل برداشته بود. نماز شب آن هم بعد از چندین ساعت کوهپیمایی و شناسایی .خدا رحمتش کند شهید زین العابدین جمشیدی از بچه های زرقان ،سید علی مومن بود که الان جانباز است از بچه های لارستان ،با هم رفتیم شناسایی منطقه عملیاتی والفجر ۱۰ کوههای اطراف حلبچه. پرتگاه ها خطرناک بود . وسایلنمان را بار قاتل حود سه ساعت می شد که صخره نوردی میکردیم، خورد و خمیر! مجید یک وقت رو کرد به من و گفت: چقدر از این کوه بدم می‌آید.! نگاهش کردم لب هایش را چپه کرد و سریع تکان داد . باز گفت :حاج قاسم من اصلا دلم نمیخواد اینجا بمیرم. من هم هیچ ملاحظه ای نکردم مثلاً پناه بر خدایی چیزی !گفتم: برای چی ؟! _همیشه در ذهنم بود که امام حسین در دشت شهید شده است اینجا کوه و کتل است . بعد از ارتفاعات ملخ خور که بالا آمدیم مشرف بر دشت وسیعی شدیم گفت :من از حرفم گذشتم ولی دیگه حوصله بالا و پایین شدم از این کوه ها رو ندارم دوست دارم همین جا.... حرفش تمام نشد. معلوم بود لازم هم نبود حرف‌هایش را تمام کند هنوز دوروز به عملیات مانده بود ،اما جنازه غرق خون مجید از جلوم رد شد .بوی عود و کندر می آمد. یک نفر مجمره گردان یک نفر گلاب می پاشید من گریه می کردم و مجید نگاه می کرد و لبخند میزد. •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 شهیدی که حاجت می دهد .... 🎞 عنایت ویژه شهید احسان حدائق 🎙سخنران و راوی: حجت الاسلام استاد شیخ علیرضاحدائق 👆پیشنهاد دانلود.... 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫 🌷شلوار پای [شهید] حاج‌مجید سپاسی از فرماندهان لشکر، به خاطر دوندگی‌های زیاد از عرق خشک‌شده و بسیار کثیف شده بود. شلوار پارگی نداشت، اما حاج‌مجید رغبت نمی‌کرد این را بشورد. یک شلوار نو پوشید و آن را پشت چادر‌ها، کنار زباله‌ها انداخت. یکی دو روز بعد با حاج‌مجید به سمت چادر نمازخانه می‌رفتیم. یک‌دفعه مجید دستم را گرفت و گفت: صبر کن، این‌که شلوار منه! به سمت بندی که لباس‌ها را برای خشک‌کردن روی آن پهن می‌کردند رفتیم. همان شلواری که حاج‌مجید بیرون انداخته بود روی طناب آویزان بود. اما تمیز، انگار چند بار آن را شسته بودند. حاج‌مجید آن را برداشت و با خود به سنگر آورد. چند ساعت بعد چهره خندان حاج‌محمـد در خیمه نمایان شد و گفت: بچه‌ها شما، یه شلوار روی بند لباس‌ها ندیدید! - چرا شلوار من بود برداشتمش! - این‌رو توی آشغال‌ها دیدم، سالم بود شستم تا استفاده کنند، خدا را شکر به صاحبش برگشت! عادتش بود، حتی کارهای جزیی و خدماتی نیروها و زیردستانش را هم با ذوق و شوق انجام می داد. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
آیت الله بهجت دست روي زانوي او گذاشتند و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟ گفت: طلبه هستم. آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي. ️ دوباره آیت الله پرسیدند: اسم شما چیست؟ گفت: فرهاد آیت الله بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدي بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان(عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. شما يكي از سربازان امام زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید. عبدالمهدی کاظمی؛ طبق تعبیر آیت الله بهجت در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه بشهادت رسید. 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💠سیره شهیــــ❤️ـــــد با یارے دوستان و خیرین مبلغے را جهت ڪمڪ به فقرا جمع آورے ڪرده بودیم. یڪ شب با تهیه ی بسته هاے مواد غذایے در حال توزیع در بین خانواده هاے نیازمندان بودیم. 🌹 به درب خانه ای رسیدیم ڪه در آن خانواده ای با دو فرزند معلول، پدرے بیمار و مادرے رنج دیده زندگے می ڪردند. پس از آنڪه بسته ی مواد غذایے را به دست آنها دادیم گفتند: اینها از طرف چه ڪسے است؟! گفتیم از طرف شهید فریدونے.❤️🌹 با شنیدن نام محمد، شروع به گریه و زارے ڪردند.😭😭 بعد از مدتے گریه هق هق ڪنان گفتند. محمد درهفته چند بار به ما سر میزد با ڪودڪانم بازے میڪرد و آنها را استحمام میداد. از وقتی محمد شهید شده، ڪارمان زار است. ما خوبی او را فراموش نمے ڪنیم... 🌸🌿🌸🌿 🌹🍃🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰بیانات سردار حاج قاسم سلیمانی از امام خمینی (ره): 🔹خدمت امام و کاری که امام برای پایگذاری حکومت اسلامی کرد با "هیچ چیز قابل مقایسه نیست" . 🔹 برجستگی به همه ی علما داشت و "ماهیت بخشی و هویت بخشی به همه ی ارکان دین بود" 🔹 و این چیزیست که مقام معظم رهبری با خون و دل ازش مراقبت میکند و در همه ی نطق ها از امام برای پایگذاری حکومت اسلامی استنباط میکند. 🏴🏴🏴🏴🏴 سالروز ارتحال امام خمینی( ره) به همه عاشقان آن امام بزرگوار تسلیت باد 🏴🏴🏴🏴🏴 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
" دلتنـگی ها "💔 گاه از جنس اشک اند و گاه از جنس بغض گاه سکوت می شوند و خاموش می مانند گاه هق هق می شوند و می بارند دلتنـگیِ من برای تو امّا جنسِ غریبی دارد. 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @golzarshohadashiraz
🔰 | 🔻امام‌خمینی‌(ره): پیام من به همۀ دوستان، به همۀ اَحبّا،‏‎ به همۀ جوانهای برومند ـ زن و مرد ـ این‏‎ ‎‏است که این قدرت ایمان را حفظ کنید. حق با شماست، و شما ایمان به خدا دارید.‏‎ ‎‏خداوند پشتیبان است؛ و کسی که خداوند پشتیبان او باشد از هیچ چیز هراس ندارد.‏‎ ‎‏شهادت برای ما فیض عظیمی است و جوانهای ما شهادت را آرزو دارند؛ و ملتی که‏‎ ‎‏شهادت را آرزو دارد پیروز است. و شما ملت پیروزید ان شاءالله . خداوند ان شاءالله همۀ‏‎ ‎‏شما را سعادتمند کند؛ هم در دنیا و هم در آخرت.‏ ۱۳۵۸/۶/۲۲ 🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
* * * * * . بهش می‌گفتند امیر لشکر . و من این را چند بار بعد از شهادتش هم شنیدم .عجب لقب برازنده‌ی بود برای کسی مثل مجید. کارهایی که او می کرد جاهایی که او می رفت حتی تصورش هم مو را بر بدن آدم زوبین میکرد. سیاهی از شان می چکید و زمین هایی که از مین و تله و کمین باور بودند .تپه های کوچک و بزرگی که پشت هر کدامشان یک قداره بند پناه گرفته بود گرفته بود. باد که به نیزارها و چولان های خاک نفس آدم را تا حالا اون بالا می آورد. نفس آدم را بالا می آورد. بالا نشینی در سنگر کمین هم سخت‌تر و خطرناک‌تر بود. یکبار که از همین شناسایی ها برگشته بود خستگی از پلکهایش آویزان بود اما چیز دیگری در وجودش نمی‌شد دید. آن هم در منطقه ای مثل خرمال و حلبچه. منطقه‌ای که آلوده بود .طوری آلوده که اگر یک تپه را رد می کردی مطمئن نبودی که پشت ارتفاع بعدی یک ضد انقلاب یا یک کرد معاند و یا یک کماندو بعثی کمین نکرده باشد. آنها هم کارشان را شب ها انجام می دادند و روزها در باغات اطراف و حتی بالای درختان قایم می شدند.. مربوط میشود به عملیات حلبچه حالا از اول آشنایی هم می گویم اما این عملیات از شب بیست و چهارم اسفند سال ۶۶ نوبت می رسد به لشکر ۱۹ فجر خودمان نقش مجید هم اینجا معلوم است. قبل از ورود به عملیات یعنی دو ماه و خورده‌ای قبل از این تاریخ که گفتم، یک عده‌ای از خواص آن لشکر آمدند به منطقه عمومی غرب‌ یعنی از دهلران و دزلی گرفته تا ارتفاعات ملخ خور. آنجا هم قرارگاه بود به نام نجف_۲ که اکبر دانشیار مسئول آنجا بود .بیرون از شهر دهلران. از همان اول چندین شبانه روز رفت برای شناسایی. همان منطقه‌ای که گفتم آلوده بود و شانه دری و ارتفاعات آنجا. یک شناسایی نفس گیر که باید مرتضی مفصل در توضیح بدهد. منظورم مرتضی روزی طلب است که این عزیز تا آخرین مرحله تا آخرین لحظات مجید همراهش بوده است .شناسایی داخل خاک عراق که یک قسمت هایی از آن را حاج مجید یک موقع تعریف کرد که چه مشقاتی را تحمل کرده اند. آخر و عاقبت ما رحم کند با این نسیانی که دور من پر پر میزند. میزانی که مثل فردا این عزیزانی که مثل مرغ بسمل زیر باران گلوله بال بال زدند سر راهمان را خواهند گرفت. خودم را می‌گویم .شما که خوش به حالتان .هنوز حرف شهدا را می‌زنید .به هر حال در این دنیا آدم‌ها مختلف‌اند تقدیر ها متفاوت است و عاقبت ها نامعلوم .به قولی:بعضی کبوتر حرم اند و بعضی کفتر سیلو» •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
Yekta-2.mp3
3.52M
🔊 | 🔻خون شهدا داره اثر میکنه، هر چی امام گفت شد هر چی آقا میگه داره میشه... 🎙حاج حسین یکتا 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
😭پایان چشم انتظاری مادرشهید شیرازی 😭 💢مادر شهید علیپور چند روز پس از دیدار با پیکر پاک فرزندش آسمانی شد 🔹 مرحومه حاجیه خانم عصمت صاحب نظر مادر شهید محمد علیپور اصطهباناتی از شهدای تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس که بعد از ۳۴ سال چشم انتظاری موفق به دیدار فرزند شهیدش شده بود، روز گذشته به دیدار حق شتافت. 🔹شهید علیپور اصطهباناتی ۲۳ خرداد سال ۱۳۶۷ در تک دشمن در منطقه عمومی شلمچه به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از ۳۴ سال به خاک وطن بازگشت و پس از شناسایی از طریق آزمایش DNA پنجم خردادماه امسال همزمان با سالروز شهادت امام صادق علیه‌السلام در شیراز تشییع و به خاک سپرده شد. 🏴یاد آن مادرانی که سالها چشم انتظار خبری از یوسف گمگشته شان ، یعقوب وار اشک ریختند و سوختند، 🍃🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🔰 | 🔻سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: خدا را سپاس میگویم که سرباز رکاب خمینی(ره) شدم... خداوندا! تو را سپاس که در زمانی اجازه‌ی ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سـرباز رکاب او شوم. ره 🔹🏴🔹🏴🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایـٰا ـ ـ |⛓آنقدر‌ بہ‌ مـٰا قدر‌ت‌ و تحمل‌ ده ڪہ‌ اگر از زمین‌ و‌ آسمـٰان رگبارِ دشمنے و بـٰاران‌ تهمت‌ ببـٰارد در ایمـٰان‌ خالصـٰانہ‌ مـٰا بہ‌ خللے وارد‌ نشود. ↻[🥺🤲🏻] ♥️¦⇠ 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @golzarshohadashiraz
🌷خان¬میرزا در عملیات والفجر1 به شدت مجروح شده و به تهران منتقل شده بود. یکی از همراهانش نقل می¬کرد: به اتفاق جمعی از مجروحین جنگ به دیدار حضرت امام(ره) رفتیم. خان¬میرزا به علت شدت جراحتش، با ویلچر خدمت امام رسید. یکی یکی در صف ایستاده و خدمت امام(ره) میرفتیم و دست امام را میبوسیدیم و امام هم صورت بچه ها را می-بوسیدند. نوبت به خانمیرزا که رسید، تا سرش را به سمت دست امام کشید تا دست امام را ببوسد، امام دستشان را کشیدند تا لبهای خانمیرزا به آن نرسد! خانمیرزا جا خورد و گفت: «اماما، حتماً لایق بوسیدن دست شما نیستم!» امام فرمودند: «نه، شما مقامت بالاتر از این است که دست من را ببوسید!» اشک از چشمهای خانمیرزا جاری شد و خودش را از ویلچر روی پای امام انداخت، دمپائی امام را بیرون کشید و شروع کرد به بوسیدن پای امام. امام ایشان را بلند کردند. چند دقیقه آرام با هم صحبت کردند که ما چیزی از صحبتهای رد و بدل شده نشنیدیم. بعد امام دست در جیب کرده و قرآن کوچکی را که در جیب داشتند به ایشان هدیه کردند. خانمیرزا این قرآن را خیلی دوست داشت که خود سرگذشت عجیبی دارد. بعد از این دیدار بود که به همه میگفت، به جای خانمیرزا او را "روح الله" صدا بزنند و روح الله بدانند. 👆 برشی از کتاب راز یک پروانه! http://ketabefars.ir/product-13 🌷🍃🌷 هدیه به حضرت روح الله، امام خمینی(ره) و سردار شهید خانمیرزا( روح الله) استواری صلوات 🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
* * * * * . القصه حاج مجید هم نیروی شناسایی بود و هم نیروی طرح و عملیات و هم نیروی ساماندهی و حتی اگر پایش می‌افتاد تخریب و محور باز کردن و این عبارت امیر لشکر واقعا گزاف نبود. خلاصه عملیات رسید به مرحله ای که در گیری بر روی ارتفاع «ریشن» بود. البته رفتن به بالای این ارتفاع ممکن نبود. دیدگاه برای شناسایی و دیده‌بانی روی ارتفاعات «سه تپان» بود یعنی مشهد مجید! آخرین ناهار را هم من با مجید بودم فیلمش هم هست . سنگری داشتیم که واقعاً هم از سنگ ساخته شده بود. با یک متر از نوک ارتفاع یعنی همان ارتفاع سه تپان بلندتر. آقای امیری مسئول تبلیغات هم بود .برادر معزی هم بود با دوربینش که فیلم‌می گرفت. البته جانبود. جدا جدا نشستیم . من و مجید باهم امیری و معزی هم با هم. ناهار مرغ سرخ کرده بود .مشغول شدیم . قاشق و چنگال پلاستیکی را به زحمت انداختیم اما چاره کار دست بود. بعد از کلی کلنجار رفتن با مرغ های نیم پخته ، بالاخره سیر شدیم .شاید هم خسته شدیم . کمی عقب رفت تکیه داد به دیوار . دستی به دور دهنش کشید و گفت: الحمدالله . در حالی که داشت با ریشش بازی میکرد چشم هایش ریز شده بود برای دقت. به قول فیلمبردار ها روی یک نقطه‌ای زوم کرده بود خیلی دورتر از ابعاد محدود سنگر. گفت: _فلانی دیگه حوصله ندارم از این مسیر برگردم . اشاره کرد به «ملخ خور » و «وش کناب» و ارتفاعات «خانه غل» و رویش را برگرداند و گفت: _دلم میخواد از اونطرف برم عقب و اشاره کرد به جاده آسفالتی که می خورد به « نوسود و من غافل از اینکه کمتر از ۲۰ ساعت دیگر همین اتفاق افتاد خواهد افتاد و او پشت یک تویوتا از همان مسیر که گفته بود ،می رود. https://chat.whatsapp.com/CzPsk4NOD9M9jH4vFR23gP •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻چرا بعضی سیاسیون با ۱۵ خرداد دشمنی دارند؟ ⚠️ چرا غرب‌زده‌ها از این روز می‌ترسند؟ ✊🏼 شعار محوری این روز چه بود؟ 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫 🌷تابستان سال 63 بود. حاج‌محمـد معاون مخابرات لشکر، با تعدادی نیروی بسیجی به جزیره مجنون آمدند. گفتم خیره، کاری دارید؟ گفت: اینجا فاصله بچه‌های ما با دشمن خیلی کم هست، برای امنیت بچه‌ها قرار است کانالی حفر کنیم. البته وظیفه بچه‌های گردان‌های پدافندی بود، اما من درخواست کردم بچه‌های مخابرات هم کمک کنند. شب به سمت پد پنجم رفتیم. فاصله آن‌قدر کم بود که به‌راحتی صدای راه رفتن ما هم به دشمن می‌رسید. کوچک‌ترین صدا دشمن را حساس می‌کرد. تمام وجودم را ترس گرفته بود. حاج‌محمـد خودش جلودار، آرام با سرنیزه و تیشه شروع به کندن کرد. خاک‌ها را با دست جمع می‌کرد و عقب می‌داد. یکی دو نفر خاک‌ها را در گونی می‌کردند و درجایی که در چشم نباشد خاک‌ها را روی زمین پهن می‌کردند. یک‌ساعتی کارکرد، جایش را به نفر بعد داد و رفت در قسمت حمل خاک‌ها. خودش که خستگی نداشت. هرکجا می‌دید کسی خسته هست، ســــریع می‌رفت و جای او را می‌گرفت. این کار کانال کنی حدود ده شب ادامه پیدا کرد و هر شب خود حاج‌محمـد با نیروهای جدید می‌آمد و این کار را انجام می‌داد. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌼 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* 🌼 🌸🎊و جشن دهه کرامت 🎊🌸 💢با حضور خادمین حرم حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (س)💢 💝💝همراه با عقد ازدواج یک زوج جوان 💝💝 💐💐💐💐💐 🎙: برادر *کربلایی محمد شریف زاده* 💢 🔆و اجرای گروه سرود نوگلان زهرایی🔆 🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊 : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام* : ◀️ *پنجشنبه ۱۹خرداد/ از ساعت ۱۸* 🔺🔺🔺🔺🔺 پخش مستقیم از لینک هییت آنلاین: https://heyatonline.ir/shohada.gomnam ⬇️⬇️⬇️ لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
مَرد عمل بودید🌱 تا وعده ؛ صادق و زلال ؛ این سرزمین به مرام‌تان نیاز دارد برگردید ... - مردان بی ادعا !✨ 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
💢به مناسبت روز بزرگداشت حضرت سید سادات ، احمد بن موسی شاهچراغ(س)💢 🔰اعتقاد عجیبی به حضرت شاهچراغ(س) داشت. می گفت من باید حداقل هفته ای یک بار به شاهچراغ بروم, در انجا به حرم بچسبم و گریه کنم و راز و نیاز... 🔰می گفت یک بار یکی از بچه هایم از بالای بالکن پایین افتاد. از همه جا قطع امید کرده بودم.رفتم شاهچراغ و با گریه متوسل شدم. وقتی به خانه برگشتم دیدم حال فرزندم بهتر شده و بعد چند روز کاملا بهبود پیدا کرد. 🔹🔸🔹🔸🔹 دکترسید محمد ابراهیم فقیهی فوق تخصص جراحی ارتوپدی 🌷🍃🌷🌱🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید