...🪴
برادرشهید میگوید:
ابوالحسن قبل از شهادتش پایین عکسهایش، نام خود را به عنوان شهید نوشته بود.
روز آخر زمانی که می خواست به جبهه برود رو به مادر کرد و گفت «مادرم من دیگر بر نمی گردم و شهید می شوم.»🕊️
💌 وصیت نامه
آرى زمان امتحان خدا فرا رسيده و اينك زمانى پيشآمده است كه ثابت كنيم در برابر گفتههايمان نيز عمل مىكنيم و تنها شعار نيست.
پس من مىروم تا وظيفه اسلامى خود را انجام دهم. مىروم تا در كربلاى ايران به حسين زمانمان خمينى عزيزم كه هدفى جز خدمت به اسلام و امت را ندارد يارى نمايم. مىروم تا اگر سعادت باشد شهادت نصيبم شود..🍃
متولد: ۱۳۴۵..... شهادت:۱۳۶۵
#شهید_ابوالحسن_امیری
#شهدای_فارس #سالروز_شهادت
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
هدایت شده از گلزار شهدا
📝 فرازی از وصیت نامه شهید:
عزیزانم خوب می دانید که دنیا محل گذر است و همه یک روزی از این دیار بی وفا رخت سفر خواهند بست و چه خوب است که انسان این قطره خون را در راهی بریزد که خداوند متعال خوشنود باشد.
جبهه آمدن من یک وظیفه شرعی بوده.
من برای هوای نفسانی جبهه را انتخاب نکردم یا از مشقت کار سختی روزگار!
زیرا جبهه نه جای خوش گذرانی است نه جای کم کاری فقط عشق پروردگارم مرا به این وادی کشانیده و از خداوند آرزو دارم که گناهان مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده و ببخشاید و شهادت در راه خودش را نصیبم کند.
دوستان و آشنایان مرا حلال کنید و سعی کنید اسلحه افتاده مرا بردارید و در راه خدا جهاد کنید.
متولد:۱۳۴۳.... شهادت:۱۳۶۵
#شهید_عبدالکریم_اسلامپور
#سالروز_شهادت #شهدای_فارس
🌱 @shohadaye_shiraz
نشر دهید ، یادشهدا زنده شود، اجر شهادت ببرید
💢سال ۱۴۰۱، طبق معمول هر سال رفت اربعین تا توی موکب کفیل الزینب با یکی از دوستان عراقیمان نوکری کند...
باخانمش رفته بود بدون بچههایش...
زنگ زدم گفتم: «کاکا، تو هر سال میرفتی اربعین یه هفته ده روزه برمیگشتی الان چی شده 20 روزه برنمیگردی؟»
خندید و گفت:« کاکا یه چیزی بهت بگم؟»
گفتم: «جان کاکا»
گفت: «من ۱۱ ساله هر سال اربعین میام اینجا. یه چیزی از آقا امام حسین(ع) خواستم هنوز بهم نداده این سری تصمیم گرفتم تا زمانیکه نگیرمش برنگردم!
اگرم دیدی طول کشید بچههای من رو بفرست بیان کربلا من انقدر اینجا میمونم تا آقا بهم بده!
آن روز نفهمیدم چه میخواهد تا 24 م آبان ماه همان سال ، خواسته اش اجابت شد.شهادت خونین در دفاع از امنیت حرم جمهوری اسلامی..
#شهید محمد مویدی
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💢در زمان جنگ من امدادگر بودم. روزی به منطقه جنگی جوانرود حسین آباد اعزام شدیم. با بچهها و رزمندگان شیراز آشنا شدم.
شب اول نماز را به امامت «علی بیضایی نژاد» خواندیم .
شهادت از چهرهاش می بارید. با این وجود که در جبهه هیچ نامحرمی نبود مدام سرش پایین بود و تبسمی بر روی لبانش.
💢گاه گاهی آهسته می گفت الهی شکر.
بچه ها علاقه خاصی به علی داشتند و او به «علی شفاعت» معروف بود.
چون دوستانش به یقین میدانستند او شهید خواهد شد.
💢شب قبل از شهادتش رسید.
آن شب علی امام جماعت بود. پس از نماز با چشمانی پر از اشک رو به بچه ها گفت:
بچه ها از فردا من امام جماعت شما نیستم.
بچه ها گفتند: چرا؟ گفت: صبر کنید میفهمید. دعای کمیل را علی و دوستش مجتبی خواندند.
روز بعد علی به همراه دیگر رزمندگان به سوی میدان مین در اطراف سنگر رفتند. ساعت ۷ الی ۸ بود که صدای مهیبی را شنیدم و هراسان به سوی صدا دویدم که علی و دوستش مجتبی را غرق در خون دیدیم.
از چهره علی نور می بارید.
#شهید علی بیضایی نژاد
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
✍وصیت عشاق:
🔹 "من خوشحالم از اینکه #شهید بشوم . چون #شهادت را اوج تکامل می دانم . چرا که در راه عقیده خود جهاد میکنم ...
چرا هر وقت به ما می گویند وصیتنامه ، یاد از اموال و دارایی خود می کنیم ولی به این فکر نمی افتیم که چه کارهایی برای اسلام کرده ایم ...
چه بهتر است انسان به بهترین درجۀ شهادت شهید شود ، با آگاهی کامل از اسلام و آشنایی کامل از قرآن ، مکتب اسلام ، رهبر ، و...
#شهیدمحمدعلی دعائی
#سالروزشهادت
#شهدای_فارس
🌷🍃🌷🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـدیادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از گلزار شهدا
وصیت نامه شهید رسول گلبن حقیقی:
توجه داشته باشید که مهدی(ع) عزیز در انتظار شماست همانگونه که شما در انتظار ایشان هستید💔
#امام_زمان #شهدای_فارس
🕊 @golzarshohadashiraz
💠سید رضا، از بچه های دوست داشتنی هیات حاج سیف در شیراز بود.
عاشق حضرت اباعبدالله و حضرت صاحب الزمان بود. گاهی دم ها و نوحه های معروف حاج سیف را با خود زمزمه می کرد و دم می گرفت.
عاشق شهادت بود. گاهی او را محکم در آغوش می گرفتم و در گوشش می گفتم: سید نپری، اسلام حالا حالاها به شما ها نیاز دارد!
آن روز می خواست با "مجتبی شایق" به جزیره مجنون برود. جلو در سنگر ایستاد. دستش را به دهانه در تکیه داد و خیلی جدی، اما پر احساس و آرامش گفت:
برادرها، من دارم می رم شهید بشم، کسی کاری نداره، پیامی نداره!😳
بچه ها به شوخی گرفتند.
- سلام به حورالعین ها برسان!
- به فلان شهید سلام برسان.
- پیش خدا رفتی فلان چیز برای ما بخواه.
مجتبی بعد ها تعریف می کرد من جلو موتور بودم، سید رضا پشت نشسته بود. وقتی در جاده جزیره می رفتیم، سید رضا سرش را چرخواند به قبضه توپ بچه های مشهد که در حال آتش بود نگاه کند که گلوله توپی جلو موتور خورد. ترکشی به آرنج من خورد، ترکشی به پشت سر سید رضا...
🍃🌷
#شهید سید رضا موسوی نژاد
#شهدای_فارس
🌱🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
💢با شروع جنگ، تقریباً عمده کار ما شده بود تعمیر ماشینهای نظامی که از منطقه میآمدند و حاج خلیل کارهای غیر از این کمتر قبول میکرد.
یک روز چند درجهدار ارتشی به درب مغازه آمدند. با حاج خلیل کار داشتند. من هم کناری ایستادم تا صحبتهایشان را بشنوم. آنها توضیح دادند موشکی که استفاده میکنند بُردش کم است و از تو میخواهند موتور آن موشک را بررسی کنی.
از آنها میخواهی تا نمونهای از آن موشک را به مغازه بیاورند و آنها این کار را میکنند و یک موشک که طولش بالای یک متر بوده است را به مغازه میآورند. موتور موشک را باز کردی و بعد از بررسی به « اُستاد ابراهیم داورزنی» از همکارانت زنگ زدی تا به مغازه بیاید. استاد ابراهیم متخصص ترانس پیچی بود، آنقدر در کارش مهارت داشت که اداره مخابرات تماموقت او را در اختیار گرفته بود.
با اُستاد ابراهیم شروع به بررسی موتور موشک کردید و هر شب تا ساعت دو سه شبروی آن کار میکردید.
بعد از چند روز به آن درجهداران ارتشی خبر میدهی که موتور موشک آماده است.
آنها هم آن را بردند، بعد از امتحان آن موتور با خوشحالی به تو خبر میدهند که ابداع تو کار کرده است و برد موشک به حد مطلوب رسیده است.
📘برشی از کتاب عاشقانه های طلایی
#شهید حاج خلیل طلایی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌱🍃🌷🌱🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
💢هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد. این عادت همیشکی حسین بود.
یک شب که همگی خواب بودند از رختخواب برخاستم تا یک لیوان آب بخورم، نور ضعیفی در آشپزخانه دیدم.
به سمت آشپزخانه رفتم.
حسین را دیدم که با صدای زیبایش زیارت عاشورا می خواند.
گفتم: مادر چرا چراغ را خاموش کرده ای؟
گفت: می خواستم شما بیدار نشوید.
زمزم های زیبای حسین هنوز در خانه به گوشم می رسد.
#شهیدحسین_جمالی
#شهدای_فارس
#یادعزیزش_با_صلوات 🌷
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
هدایت شده از گلزار شهدا
برنامه زندگیتان را طوری تنظیم کنید که مورد رضایت آقا امام زمان(ع) باشد.🌱
#شهید_کاظم_تقی_زاده
#شهدای_فارس
🕊 @golzarshohadashiraz
🔹دستش در جبهه تیر خورده بود و سیاه کرده بود و طبق نطر دکتر باید قطع میشد .
طبق روایت دوست هایش معجزه وار با خواندن زیارت عاشورا و عنایت حضرت شفا پیدا کرد
🔹مادرشهید میگفت :روز بعد آن اتفاق بود، وقتی از خواب بیدار شد گفت: مادر دیشب امام خمینی و امام زمان به دیدن من آمدند، بیش از این نمی توانم بگویم.
با هم به دکتر رفتیم. از دست ایشان عکس گرفتند، دکتر گفت دست ایشان کامل خوب شده و دیگر نیاز به جراحی ندارد. وقت برگشت گفت مادر من می خواهم راه خودم را ادامه بدهم، شما اجازه بده که من به جبهه برگردم.
گفتم هیچ وقت مانعت نشدم، اما این بار صبر کن یکم تقویت بشی، حالت بهتر بشه بعد برو!
گفت نه، اگر می دانستی من کجا دارم می رم، هیچ وقت مانع من نمی شدی.
روز بعد تعدادی از دوستاش آمدند گفتند می خواهیم بریم دیدار امام، خسرو همراهشان رفت و بعد نامه فرستاد که من به جبهه آمدم، راضی باش. من ۱۹ شهریور برمی گردم.
۱۰ شهریور شهید شد و ۱۹ شهریور به شیراز برگشت.
🌱🍃🌱
#سردار شهید محمد حسن(خسرو) ایزدی
#شهدای_فارس
🌱🍃🌱🍃🌱
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
🔰در منطقه، بستان گلو درد شديدي گرفته بودم. از خدا خواستم که در اين شهر غريب زود شفا پيدا کنم و زمين گير نشوم.
همان شب، در خواب #پيامبراکرم(ص) را ديدم، گويي حضرت انتظار مرا مي کشيد.
يک نفر مرا به مسجدي دعوت کرد و گفت حضرت منتظر شما هستند.
وارد شدم و گفتم کجا هستند، گفت آنجا دارند مي آيند.
پيغمبر يک جمال نوراني داشت که در وصف من نمي گنجد. يادم است شال و عمامه اي سبز به سر و گردن انداخته بود. به پاي حضرت افتادم تا پاي ايشان را ببوسم که حضرت نشستند و مانع من شدند. نا خودآگاه گريه مي کردم، چيزي يادم نبود، نه شهادت، نه جنگ و نه پيروزي! گفتم يا رسول الله روز قيامت من را شفاعت مي کنيد!
فرمودند اگر خودت را به من برساني من تو را شفاعت مي کنم...
از خواب پريدم، براي يکي از دوستان خوابم را تعريف کردم، گفت تو در اين عمليات شهيد مي شوي!
☝️وصیت نامه صوتی حاج شیرعلی سلطانی
🌱🍃🌷🌱🍃
#شهيد شيرعلي سلطاني شيرازي
#شهدای_فارس
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
ماه صفر سال ۶۵ ، در پادگان شهید دستغیب اهواز بودیم.
محمد سرگشته و حیران بود. گفتم: چی شده محمد؟
گفت: یه جای خلوت و دنج می خوام، با خودم خلوت کنم، کسی مزاحمم نشه!
دیگر ندیدمش تا فردا که ۲۸ صفر، سالروز رحلت حضرت ﺭﺳﻮﻝ(ص) بود. محمد را دیدم. یک رادیو روی زمین بین دو پایش گذاشته بود. رادیو روضه می خواند و شانه های محمد از گریه تکان می خورد.
تا اذان ظهر بی آنکه سرش را بلند کند، اشک می ریخت.
وقت نماز شد.
نمازش را که خواند دوباره سرش را روی زانو گذاشت و شروع به گریه کردن کرد.
دیدم حال خوشی دارد مزاحمش نشدم. غروب حال و احوالش سر جا آمده بود.
گفتم: محمد چی شده، امروز خیلی بیتابی کردی؟
گفت: امروز اتفاق بزرگی افتاده، پیامبر اسلام رحلت کرده و از دنیای ما به دنیای دیگه رفته. این غم واقعاً برام سخت و سنگین بود.
چند قدم که راه رفتیم
گفت: ولک، کسی از حال امروز من با خبر نشه!
#شهید محمد دریساوی
#شهدای_فارس
🏴🏴🏴🏴
#ڪانال_شهدا
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨ﻗﺒﺮ ﻋﺠﻴﺐ دو ﺷﻬﻴﺪ اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ 😳
🌹دو شهیدی کهیاد ائمه بقیع قبرشان خاکی هست ...
💢قسمتی از #وصیت شهید میر شکاری:
خدا دلم پر ميزند براى قبرستان بقيع آخر تا چه حد مظلوميت، و به همين منظور از شما ميخواهم که اگر جسدم به دستان رسيد قبرم را درست نکنيد و خاکي بگذاريد همچنين دوستان ديگرم که بعد از من به جبهه مي روند پيشنهاد مي کنم که اگر مايل بودند چنين سفارش کنند تا ما هم قبرستاني شبيه قبرستان بقيع داشته باشيم تا زماني که قبرستان بقيع مرمت گردد . ... »
💢قسمتی از #ﻭﺻﻴﺖﻧﺎﻣﻪ ﺷﻬﻴﺪ ﻓﺨﺎﺭ✍:
قبر حقیر به یاد مظلومیت چهار امام در بقیع ﺧﺎﻛﻲ و بی نام و نشان در میان شهدا جای دهید شاید این بتواند مظلومیت شیعه را اثبات و از گناهان حقیر بکاهد..."
#شهید محمود(صمد)فخار
#شهید محمد حسین میرشکاری
#شهدای_فارس
🌱🌹🌱🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
مادر شهید "محمدمهدی غلامی مظفری" در خاطره ای می گوید؛
مهدی وصیت نامه اش را نوشته و در اتاق روی تاقچه گذاشته بود. رفتم چادرم را بردارم تا نمازم را بخوانم، توجه ام به یک کاغذ جلب شد. آن را برداشتم و دیدم روی آن نوشته شده « وصیت نامه ی محمدمهدی مظفری » ، کلمه ی « وصیت نامه » را که دیدم ، آن قدر گریه کردم که می خواستم از حال بروم .
مهدی آمد ، وقتی حال مرا دید سریع وصیت نامه را برداشت و پاره کرد و گفت: « اگر قرار باشد تو بعد از من بخواهی وصیت نامه بخوانی و گریه کنی ، من دیگر وصیت نامه نمی نویسم .»
و دیگر هیچ وقت وصیت نامه ننوشت
#شهید_محمدمهدی_غلامی
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷در بازار رضا دنبال کفن بود کفن را که خرید. باز کرد گفت اقا این که کوچیکه!
فروشنده نگاهی به قامت رشید رضا کرد و گفت:ان شالله پیر می شی, چروکیده می شی, کوچیک می شی اندازت میشه!
رضا خندید و گفت اقا من کفن برای جوونیم می خوام!
روز بعد کفن را برد حرم. وقتی برگشت شوخی و جدی گفت کفنم متبرک شد بت دست اقام امام رضا(ع)
وصیت کرد مرا با این کفن بپوشید تا نشانی از غلامی من باشد نسبد به ثامن الحجج...
🌷اعزام اخرش بود. گفت بابا من این بار از امام رضا اجازه گرفتم!
گفتم اجازه چی؟
سرش را پایین انداخت. گفتم اجازه برای شهادت؟
گفت:اره!
گفتم وقتی اقا اجازه داده و برات شهادت, من چی کارم مانعت شوم، برو به سلامت!
🌸هدیه به شهید رضا پورخسروانی صلوات,,
#شهدای_فارس
🌱🌷🌱🌷
#کانال_شهدای_غریب_شیراز
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
عضوشوید⬆️⬆️
🌹بمناسبت یادواره شهید حاج خلیل طلایی، امروز در گلزار شهدای شیراز
💢آوازه حاج خلیل را که شنیدم از مشهد برای شاگردی و آموختن فوت و فن های باطری سازی ماشین به تهران و مغازه جاج خلیل رفتم.
💢هر وقت میخواست چیزی را بیاموزد میگفت، درس اول من نماز است، قبل از هر چیز یادت باشد نمازت را ترک نکنی!
💢این مدت که خدمت ایشان بودم، محال بود سائل و نیازمندی به درب مغازه بیاید و دستخالی برگردد.
💢وقتی بعد از یک سال آموزش و کارگریام تمام شد، با ماشین خودش من را به بازار برد، از آشنایان بازاری، کمک کرد تا لوازم باطریسازی را بخرم، بعد راهی ام کرد
هنوز بعد از حدود پنجاه سال عکس قاب شده اش بالای مغازه ام است و تا به تصویر حاج خلیل سلام نکنم، روزم شروع نمی شود.
#شهید حاح خلیل طلایی
#شهدای_فارس
🌱🍃🌷🌱🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
عضوشوید⬆️⬆️
💢موسی در یک مغازه با بردارهایش شریک بود. کمی که پول جمع کرد برای خودش یک بقالی کوچک در نورآباد باز کرد.
همان روز اول بعد از چیدن اجناس، گفت یک شریک خوب برای خودم پیدا کردم!
با ناراحتی گفتم تو اگر شریک می خواستی، چه کسی نزدیکتر و بهتر از برادرهایت!
گفت با یکی از برادر نزدیکتر.
می خواهم با امام زمان(عج) در مغازه شریک شوم.
تصمیم گرفتم از هر 40 تومن که در می آورم، یک تومان را برای امام زمان(عج) کنار بگذارم.
سه روز در هفته مغازه را تعطیل می کرد و برای تبلیغ و راهنمایی مردم به روستاهای اطراف می رفت، با همان سهمی که کنار گذاشته بود برای مردم فقیر هدیه می خرید و می گفت این هدیه از طرف امام زمان برای شماست.
با اینکه سه روز مغازه اش تعطیل بود و ما عیال وار بودیم، اما کارش چنان برکتی داشته که زیاد هم می آوردیم!!!
#شهید موسی رضازاده
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از گلزار شهدا
امیدوارم که با مرگ خود، تو برادر را به سوی #امام_زمان(ع) بکشانم و امیدوارم که روزی تو یکی از سربازان امام زمان(ع) باشی🌱
#شهید_محمد_دهقان
#شهدای_فارس
🕊 @golzarshohadashiraz
🔹اگر چند روزی از جبهه به مرخصی می آمد،به محل کارش باز میگشت.بعضی وقت ها حتی در روزهای تعطیل و مرخصی کاری هم به سر کار می رفت.وقتی علت را جویا می شدیم
می گفت : "فلان روز و فلان موقع دیر به سر کار رسیدم،حالا می روم تا جبران آن چند دقیقه را بکنم."
دوست نداشت حتی چند دقیقه مدیون کسی باشد.
📝فرازی ازوصیت نامه:
«امام برکتی است از سوی خدا، بر امت مسلمان ایران و مسلمان باید قدر برکت وجود امام را به خوبی بدانند. از جوانان می خواهم که بیشتر مطالعه کنند و فریب سازمانها و گروهک های معاند و ضد انقلاب را نخورند و با مطالعه آثار و کتاب های استاد مرتضی مطهری، بیش از پیش بر غنای فکری خود بیفزایند».
#شهیدمجتبی_قطبی
شهادت ۱۳۶۴/۰۶/۱۸
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⚘﷽⚘
📌سیره شهدا
شهید طالبی در جبهه مقاومت چندین کیلومتر طی میکرد و آبخنک برای رزمندگان مدافع حرم تهیه میکرد.
مدافعان حرم به شهید طالبی میگفتند یاور یخی که نمیگذاشت رزمندگان تشنه باشند و کمتر دیدیم خودش روزها آب بخورد.
شهید طالبی در معرفی خودش میگفت من ایرانیام و انتخابشده حضرت زینب(س) هستم.
راوی: همرزم شهید
#شهیـد_فرهاد_طالبی 🌷
#شهدای_فارس
#شهادت:۱۳۹۷/۶/۱۸
#سالروز_شهادت🕊
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔹زمانی که در خانه بود از اوقات خود به نحو احسن استفاده میکرد به طوری که خواهر زاده وی می گوید:«دایی هر وقت به خانه ما میآمد به من قرآن یاد میداد مرا با خود به دعای توسل و کمیل میبرد.»
🔹علی رغم مهارتهای زیاد در ورزش و قدرت بدنی بالا ولی بسیار متواضع متین و خوش اخلاق بود و از کِبر و غرور دوری میکرد.
و این خلق نیکو و حسن رفتار و گفتار در نوشتههایش ملموس بود چنانچه در وصیت نامهاش میآورد:«…با اخلاق خوب، دیگران را به جمع خود دعوت کنید و با رفتار خوش، دل مستضعفان را شاد نمایید چرا که آنان به شما بسیجیان دل بسته اند. ای مسئولین گروه مقاومت مواظب نور چشمان امام باشید و از به خطا رفتن آنها جلوگیری کنید …
#شهید_محمدکاظم_فرارویی
#شهدای_فارس
•••✾❀🍃♥️🍃❀┈•
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠 از همان اول که وارد جنگ شد کشیده شد سمت توپخانه, از توپچی تا فرماندهی اتشبار و بعد هم فرماندهی گردان توپخانه. سال ۶۲، قبل از عملیات خیبر, تیم های توپخانه سپاه که ترکیبی از علم و تجربه بود شکل گرفت. قرعه حبیب هم به نام کمال ظل انوار افتاد. ابتدا رابطه انها کاری بود, اما کم کم رابطه ای عاطفی بین انها شکل گرفت و شدند دو دوست جدا نشدنی. انقدر عملکرد انها در عملیات خیبر چشم گیر بود که شهید حاج محمد ابراهیم همت قبل از شهادت گفته بود این برادران توپخانه دین خود را به انقلاب ادا کردند!
گروهی که کمال و حبیب تشکیل دادند شد, هسته اولیه تیپ توپخانه ۶۳ خاتم الانبیا(ص) تهران.
با اینکه فاصله شهادت این دو, سه ماه بود, فاصله قبرهایشان کمتر از سه متر شد تا بر رفاقت دیرینه خود پایدار باشند.
💠سال ۶۴، مادر به حج مشرف شد. قبل از اعزام حبیب به مادر می گفت:مادر در بازار چشم هایت را به زمین بدوز تا با دیدن برق اجناس خارجی, وقت زیارت و عبادت تو صرف خرید نشود, اگر هم می خواهی خرید کنی, بگذار برای یک روز...
سال ۶۵ خود حبیب مشرف شد به حج. یکی از دوستانش می گفت به حبیب گفتم قد و قواره ای کوچکم باعث شده زیر دست و پای حجاج عرب و افریقایی گم شوم و نتوانم حجر الاسود را ببوسم!
حبیب گفت:
دست هایت را باز کن و بگو #یاصاحب الزمان و برو جلو...
همین کار را کردم. دیدم جمعیت تا خود حجرالاسود باز شد و من به راحتی به سنگ رسیدم و چند دقیقه تنها بودم...
🌱🌷🍃
#شهید حاج حبیب الله کریمی
#شهدای_فارس
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
دستنوشته شهید 🍃🌸
💢اولین باری که به جبهه قدم گذاشتم، گمشده ام را در آنجا یافتم و دیگر نتوانستم از آن جدا شوم.
💢هنگامی که واژه #شهادت را شنیدم عاشق گشتم و آرزو داشتم که به وصال معشوق برسم و دنیا برایم تنگ شده بود و دیگر علاقه ای به زنده بودن نداشتم.
💢وقتی دوستانم را که مدتها با هم بودیم، غرق در خون یافتم حسرت می خوردم و احساس می کردم که خاری هستم در میان گلها....
هر گاه گلی از گلها به دیدار معشوق می شتافت، از خود خجالت می کشیدم که چرا زنده ام؟!
💢ولی با خود عهد کرده بوده که در جبهه بمانم. چون آسایش واقعی را در سنگرهای تنگ و تاریک، سر و صدای توپ و خمپاره ها، حیات و زندگی حقیقی را در میان رزمندگان اسلام و عاشقان خمینی [می دیدم] و احساس می کردم که در شهر مرده ای بیش نیستم و اکنون احیاء گشته ام.
این چنین بود که معنای ایثار، معنای اسلام و معنای جهاد و معنای شهادت را درک کردم.....🌱
#شهید_محمدجواد_فرخزادیان
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت
🕊 @golzarshohadashiraz