💢به یاد #خبرنگارشهید...
🔹به گفتۀ دوستانش، شبِ حمله قبل از عملیات باران شدیدی گرفت و تمام برادران خیس شدند. محسن با اینکه هوا سرد بود تمام لباسهایش را شست و آب تهیه کرده و غسل شهادت کرد.
دعای توسّل را با حال توجّهی خواند و قسمت آخر آن «یا وصیّ الحسن…» را با هیجانی خاص خواند و گریه میکرد و با نالۀ «یا مهدی یا مهدی» به آن حضرت متوسّل بود.
آخرین نمازش را خواند و مثل همیشه این اشعار را بر لب داشت:
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا...
همان شب روی مین افتاد و بدنش تکه تکه شد و همانگونه که آرزو داشت با بدنی بی سر مثل و دستان قطع شده مثل ارباب حضرت عباس ع به دیدار حق شتافت....
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﺴﻦ_ﻧﻘﺪی
#ﺷﻬﺪاﻱ_خبرنگار
#شهدای_فارس
#روزخبرنگار
🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
@shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
♨️شهـید استان فارسےڪہ برات شهادت در اربعین گرفـــت...
💢سال ۱۴۰۱، طبق معمول هر سال رفت اربعین تا توی موکب کفیل الزینب با یکی از دوستـــان عراقےمان نوڪری کند...
باخانمـــش رفته بود بدون بچههایش...
💢زنگ زدم گفتـــم: «ڪاکا، تو هر سال میرفتے اربعین یه هفته ده روزه برمیگشتی الان چی شده ۲۰روزه برنمےگردی؟»
خندیـــد و گفت:« کاکا یه چیزی بهت بگم؟»
گفتم: «جان کاکا»
گفت: «من ۱۱ ساله هر سال اربعین میام اینجا. یه چـــیزی از آقا امام حسین(ع) خواستم هنوز بهم نداده این سری تصمیم گرفتـــم تا زمانیکه نگیرمـــش برنگردم!🥺
اگرم دیدے طول کشـــید بچههاے من رو بفرســـت بیان کربـــلا من انقدر اینجا مےمونم تا آقا بهـــم بــده!🥺
آن روز نفهمیدم چه میخواهد همان سال ، خواسته اش اجابت شد.شهادت خونین در دفاع از امنیـــت حـــرم جمهوری اسلامی..🇮🇷
#شهید محمد مویدی
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
@shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷عاشقانه های اربعینی
♨️این روزها که کاروان عاشقان راهی اربعیناند، دلم پر میکشه به خاطره سفرهایی که با محمدرضا رفتیم کربلا…
سه بار با هم رفتیم؛ با یک بچه، دو بچه، حتی هر سه تا. سخت بود، ولی محمدرضا میگفت: «برای حسین(ع) باید رفت، هرطور که هست.» سفر کربلا سختی دارد چون بر اهل بیت سخت گذشت...
اولین سفر، با پسر یکسالونیمهمان، رفتیم کاظمین و سامرا… وسط شلوغی سامرا فقط ده دقیقه در حرم بودیم، ولی همان ده دقیقه تا ابد در دلم مانده.
♨️دو سال آخر، به خاطر گرما، محمدرضا تنها رفت؛ زود میرفت و زود برمیگشت که ما زیاد تنها نباشیم.
همیشه میگفت: «دلت میاد من نرم کربلا؟»
میخواستیم دوباره با هم پیادهروی اربعین برویم… ولی قسمت نشد.
و اما امسال...
امسال، محمدرضا مهمان اباعبدالله است… و در معیت امام، به جای ما هم قدم برمیدارد. ❤️
#شهید محمد رضا توکل
#شهدای_فارس
#شهید_جنگ_با_اسراییل
🌷🍃🌷🍃🌷🍃
╭┅─────────┅╮
@shohadaye_shiraz
╰┅─...................─┅╯
وارد کانال شهداشویــد👆👆
💠بــیعت با امــام حسیـــن (ع)💠
✍گزیـده اے از وصیت نامه شهیــد:
🌹تا آخـــرين قطـــره خونــم سنــگر اســلام را ترک نخـــواهم کـــرد.
🔆با خداوند پيمــان مي بــندم که در تمـــام #عاشــوراها و در تمـــام کربلاهــا با #حســين عليه السلام همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامے که همه احکام اســلام در زير پرچــم اسلامے امام زمـــان عجل الله تعالی فرجــه به اجـــرا در آيد .
⚜ان شــاء الله⚜
#شهید_سید_عبدالمحمد_حسینی
#ایام_شهادت
#شهداے_فارس
🌹🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
@shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#ﺷﻬﻴﺪﻱ_ﻛﻪﺣﺎﻟﺘﺶ_ﻣﻮﻗﻊ_ﺩﻓﻦ_ﻃﺒﻖ_ﻭﺻﻴﺘﺶ_ﺑﻮﺩ
☘🌷☘
🌹برشی از وصیت نامه 💌
اي کسانيکه مأمور دفن من هستيد! وقتي که مرا در قبر مي گذارند، مشت هايم را گره کنيد تا همه بدانند من با مشت گره کرده به سوي دشمن رفتم، دهانم را باز بگذاريد تا از خدا بي خبران آگاه شوند من با نداي الله اکبر بر دشمن تاختم و چشمانم را باز نگه داريد تا همه بدانند با چشم باز به اين راه رفتم و دشمن را به زبوني کشيدم تا #شهادت نصيبم شد.
✅جنازه شهيد هنگام دفن، با چشمان باز و حالت لبخند و مشت گره کرده بود با وجود اینکه هنگام خاکسپاری کسي از متن وصيت نامه اطلاع نداشته است.
#شهید_ابراهیم_ذوالفقاری_باقرآبادی
#سالروز_شهادت
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
@shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💢فرزند دومم در آستانه به دنیا آمدن بود اما حال همسرم اصلاً مساعد نبود.
4، 5 روز درد می کشید. روز پنجم بود. در بیمارستان نشسته بودم، قرار بود همسرم را به اتاق عمل ببرند.
دیدم در بالای راهرو عکس کریم را نصب کرده اند. چشمم در چشمانش افتاد. گفتم: «کریم من سرتا پا تقصیرم، دعایم مستجاب نمی شود.از خدا بخواه همسرم نجات پیدا کند!»
دو سه دقیقه بعد مادرم آمد و مژده به دنیا آمدن پسرم و سلامت همسرم را داد. نامش را کریم گذاشتم تا همیشه به یاد کریم باشم.
چند سال بعد، همین پسرم از طبقه سوم پائین افتاد.
وقتی در راه بیمارستان بودم گفتم: «کریم، این پسرم هم اسم توِ، از خدا بخواه که سالم بماند.
وقتی به بیمارستان رسیدم دیدم پسرم سالم است و تنها کمی پایش درد دارد!»
🌱🌷🍃
#شهید عبدالکریم گلخنی
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
🌱🌷🍃🌷
@shohadaye_shiraz
نشردهید
14.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔خـــــادمے ڪہ عاقبت بخیــر شد...
♨️بمناسبت سالگرد حمله تروریستی دوم بہ حرم شاهچــراغ علیهالسلام
#شهید غلامعباس عباسی
#شهدای_فارس
#سالگرد_شهادت
نشر با شما
╭┅─────────┅╮
@shohadaye_shiraz
╰┅─...................─┅╯
وارد کانال شهداشویــد👆👆
♨️تاسوعا در کربلا بودم که محمد با من تماس گرفت و گفت بابا جان!
زیر قبه امام حسین (ع) برای من نماز بخوان.
گفتم باشد!
بعد از خواندن نماز با محمد تماس گرفتم. گفتم بابا خیلی شلوغ بود با این حال در روز تاسوعا در حرم امام حسین (ع) و در روز عاشورا در حرم حضرت عباس برایت نماز خواندم، اما آنقدر شلوغ بود که نمیتوانستم رکوع و سجود بخوانم و ایستاده نماز خواندم.
محمد گفت بابا دستت درد نکند، انشاءالله که کارم درست شده!
من از او نپرسیدم چه حاجتی داشت و چه از امام حسین طلب کرد، اما حالا میدانم که آن خواسته چیزی جز شهادت نبود.
♨️قرار بود سال ۱۴۰۲،من، محمد و عروسم با هم برویم که شهادت محمد اتفاق افتاد. کاروانهایی که به موکب هییت اجناس را منتقل کردند با نام و تصاویر شهیدان جابر و محمد جهانگیری مزین شده بودند ...
#شهید محمد جهانگیری
#شهدای_فارس
#شهید حمله تروریستی حرم شاهچراغ
#سالگردشهادت
🌱🌷🍃🌱🌷🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
...🪴
پدرمان سالها قبل فوت کرده بود مادرمان هم مدتی در بستر بیماری بود روز به روز حالش بدتر میشد تا اینکه سحرگاهی مادرمان هم از دنیا رفت
تا چهلم مادر منزلمان شلوغ بود اقوام و همسایه آمد و رفت داشتن
چهلم که تمام شد خانه ما هم خلوت شد بهمراه خواهرم تنها زندگی میکردیم
دو تا دختر تنها بودیم شبها از ترس و اضطراب خوابمان نمیبرد
چند روزی به همین شکل روزهای سختی بر ما می گذشت
تا اینکه یه روز سر قبر بیژن رفتیم باهاش دردل کردیم گفتیم داداش ما تنها شدیم. کمک ما کن
همان شب که خوابیدم بیژن به خوابم آمد گفت خواهرم شما شب راحت بخوابید من از سر شب تا صبح اینجا جلوی در منزل نگهبانی میدهم خیالتان راحت باشد
بعد از اون خواب دیگه هیچ ترس و اضطرابی نداشتیم و راحت میخوابیدیم
#شهید_بیژن_درویشپور
تاریخ شهادت 1366/05/23
محل شهادت.:پیرانشهر
#شهدای_فارس
🕊 @shohadaye_shiraz
یکی از خادمان حرم، بعد از شهادت همسرم میگفت: «آقای عباسی دائم به مزار شهدای حضرت شاهچراغ میرفتند. در هنگام تحویل شیفت، با حسرت به آنها میگفت: «خوش به سعادت شما. شما عاقبت بخیر شدید.»
خادم به او گفته بود: «ما هم عاقبت بخیر هستیم که اینجا خدمت میکنیم.»
او هم جواب داده بود: «نه! اگر ما شهید بشویم عاقبتبخیر هستیم. عاقبت بخیری یعنی شهادت.»
همسرم در هیئت محبین حضرت فاطمه(س) خدمت میکرد.
در ماه محرم، در خیمهی امام حسین علیهالسلام، با شیر و چای گرم، از عزادارن پذیرایی میکرد.
گاهی فیلم فعالیتهای خیمه روی پرده پخش میشد. همه جلو دوربین میآمدند بهجز همسرم!
یک روز به او گفتم: «خب شما هم بیا جلوی دوربین.»
گفت: «لازم نیست کسی من را ببیند! کسی که باید ببیند میبیند.»
#شهید غلامعباس عباسی
#شهدای_فارس
شهید حمله تروریستی حرم شاهچراغ
#ایام_شهادت
🌱🌷🍃🌱🌷🍃
@shohadaye_shiraz
لطفا با لینک کانال نشردهید تا دیگران هم عضو کانال شوند
#سیره_شهدا
🔸چون مریض بودی؛ حقوقت شبههناکه...
♨️ فرزند چهارممون رو باردار بودم و اون روزها عراق شهرها رو بمبارون میکرد، همین باعث شده بود تا حال خوبی نداشته باشم.
چند روز مرخصی گرفتم و علی من رو به منزل یکی از دوستانش توی شهرستان برد، بعد از مدتی هم به سرِ کارم، معلمی برگشتم...
چون هر دو شاغل بودیم، حقوقمون رو روی هم میذاشتیم.
اون ماه، علی گفت: میشه چک حقوقت رو امضاء کنی و بدی به من! ...
بهش دادم و ظهر که میخواستم برم مدرسه، گفت:
خودم میرسونمت...
دیدم ماشیناش پر از کفش بچهگونهست. پرسیدم:
علی اینا چیه؟
گفت:
این ماه حالِت خوب نبود، چند روز هم مرخصی بودی، شاید در کارت کم کاری کرده باشی، خانم!
پول شبههدار توی زندگیمون نیاد، بهتره!...
دیدم علی رفته با حقوق اون ماهِ من، کلی کفش بچهگونه خریده.
بعد چون من توی مدرسهی پائین شهر درس میدادم که بچههای فقیری داشت، با هم رفتیم و کفشها رو بین دانشآموزای اون مدرسه تقسیم کردیم...
#شهیدعلی_کسائی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷🍃
@shohadaye_shiraz
نشردهید👆👆
💠در خط چزابه بودیم. با اینکه در آن خط هر روز بعضاً دها قبظه، تانک، نفر بر و خمپاره انداز و غیره منهدم می شد. می دیدم می نشیند و از بین گل و لای و خاک جبهه فشنگ های اسلحه کلاش را در می آورد، پاک می کند و در خشابش می گذارد.
گفتم: اینجا که فشنگ زیاد است چرا از فشنگ نو استفاده نمی کنی!
با حالتی حزن انگیر گفت: این فشنگ ها با پول بیت المال تهیه شده، نباید گذاشت حتی یک فشنگ زیر گل و لای باقی بماند.
من باید با این فشنگ قلب یک بعثی و کافر را نشانه بروم و مواظب بیت المال باشم.
#شهید_عبدالرسول_محمدپور
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃
@shohadaye_shiraz
نشردهید یاد شهدا زنده شود