◀️ با حبیب ﺭﻭﺯﻳﻂﻠﺐ هر دو دانشگاه, تهران قبول شدند. (مهندسی مکانیک.)
😊 در این مدت شده بود خار چشم ضد انقلاب و گروهکی ها و بارها کتک خورد....
بعد از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه, با حبیب رفت قم و شدند طلبه آیت الله بها الدینی…
◀️فرمانده گردان بود. تا بیکار می شد, می رفت سراغ دستشویی صحرایی ها. کارش تمیز کردن انها بود, بعد هم پر کردن منبع آب آنجا…
ﺑﺮاﻳﺶ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺴﺘﺶ ﭼﻲ ﻫﺴﺖ ...
#ﻃﻠﺒﻪﺷﻬﻴﺪﺳﻌﻴﺪاﺑﻮاﻻﺣﺮاﺭ
#شهدای_فارس
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﻗﻤﺮﻱ_ﺷﻬﺎﺩﺕ🌹
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
..,...........
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
◀️ با حبیب ﺭﻭﺯﻳﻂﻠﺐ هر دو دانشگاه, تهران قبول شدند. (مهندسی مکانیک.) 😊 در این مدت شده بود خار چشم ضد
ﻣﺠﺮﻭﺡ شده بود, پایش توی گچ بود و به اجبار در مرخصی.
گفت بیا بریم انتقال خون من خون بدم!
گفتم تو با این حالت؟😳
گفت حالا که دستم از جبهه کوتاه شده, بذار حداقل خونم را برای مجروحین بدم.😔 با اصرار رفتیم...
اما پرستار حاضر نشد, سعید هم اصرار. دیدم راضی نمی شود, گفتم پس من به جای تو خون می دهم.☺️
کارمان که تمام شد. هنوز سعید ارام نشده بود.
دست کرد توی جیبش همه پول هایش که ۳۰ توﻣﺎن بود را در اورد و گفت:پس این را بده به صندوق کمک به جبهه!!😞
☘🌺☘🌹☘🌺
#ﻃﻠﺒﻪﺷﻬﻴﺪﺳﻌﻴﺪاﺑﻮاﻻﺣﺮاﺭ
#شهدای_فارس 🌹
#ﻳﺎﺩﺵ_ﺑﺎﺻﻠﻮاﺕ🌷
🔺🔺🔺🔺🔺
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻣﺠﺮﻭﺡ شده بود, پایش توی گچ بود و به اجبار در مرخصی.
گفت بیا بریم انتقال خون من خون بدم!
گفتم تو با این حالت؟😳
گفت حالا که دستم از جبهه کوتاه شده, بذار حداقل خونم را برای مجروحین بدم.😔 با اصرار رفتیم...
اما پرستار حاضر نشد, سعید هم اصرار. دیدم راضی نمی شود, گفتم پس من به جای تو خون می دهم.☺️
کارمان که تمام شد. هنوز سعید ارام نشده بود.
دست کرد توی جیبش همه پول هایش که ۳۰ توﻣﺎن بود را در اورد و گفت:پس این را بده به صندوق کمک به جبهه!!😞
☘🌺☘🌹☘🌺
#ﻃﻠﺒﻪﺷﻬﻴﺪﺳﻌﻴﺪاﺑﻮاﻻﺣﺮاﺭ
#شهدای_فارس 🌹
#ﻳﺎﺩﺵ_ﺑﺎﺻﻠﻮاﺕ🌷
🔺🔺🔺🔺🔺
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75