eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.1هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷 چنـد روز قبـل از شهــادت به یکے از دوستانـش گفت : "خیلی دلــم پر میزند برای امام رضا(علیه السلام) ، دوست دارم بروم زیارت "😭 بعــد از شهـادت، جنـازه ابراهیــم اشتباها" توسـط تعـاون به سمـت مشهـد رفـت و طبـق رسم مشهــدی ها دور حـرم طـواف داده شـد .... بعدا" که پیکـر ابراهیـم شنـاسایے شد به شیـراز و بعـد ڪازرون منتقـل شد و پیکر پاڪش در ڪنار شهداے دیگر آرمید. 🍀🍀🍀🍀 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ @shohadaye_shiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
ﻣﺒﻠﻎ ﻣﺮاﺳﻢ ﺷﻬﺪا ﺑﺎﺷﻴﻢ
اﻳﻦ ﻫﻔﺘہ ﺩﺳﺘــہ ﺟﻤﻌــے ﺫﻛــﺮ: ﺑﺎ ﻭﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺑﻪ ائـــمہ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و ﺑﺨﺼﻮﺹ اﺑﺎﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ اﻟﺤﺴﻴﻦ ع و ﺭﺿﺎ(ع) و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ(ﺭﻩ ) و ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و و و اﻣــﻮاﺕ و ﮔﺬﺷﺘــﮕﺎﻥ و... ﻫــﺮﻛﺲ ﺑہ ﻫﺮ ﺗﻌــﺪاﺩ ﺑﻪ مےﺗﻮاﻧـﺪ ﺩﺭ ﺧﺘــﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮﺷــﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨــﺪ 👆👆👆
طلب مزد نداریم همین ما را بس اگر از مادر تو چند دعایی برسد..... ع 🌺🍃🌺🍃🌺🍃 : @shohadaye_shiraz
رسم ايراني هاست وقتی می‌خواهند كسي را از عزا دربياورند برایش لباس می‌برند خدايا! بعد از دو ماه عزاداری بر قامت امام عصر(عج)، لباس فرج و بر ما، لباس تقوا بپوشان... #ﺭﻭﺯﺗﺎﻥ_ﻣﻬﺪﻭﻱ
#ﺷﻬﻴﺪﻓﺨﺎﺭ #شهدای_فارس
🌷🌷 علاقه وعشق عجیبے به حضـرت ثامن الحجج علے بن موسے الرضا(ع)داشت. یڪے از آروزهای او بودکه پس از شهادت بدنش حول حرم مطهر امام رضا(ع)طواف داده شود. لیکن این امر بواسطه فراموشی خانواده ونیز وضعیت بحرانے روحے بازماندگان پس از شهادت او غیرممکن مے نمود. پس از شهادت او ، بعلت اشتباهے که (به خواست خداوند) درتقسیم شهدا پیش آمده بود، بدن مطـهراو را بعـنوان یڪے ازشهداے دیارخراسان به مشهدمقدس فرستـاند. زمانے این اشتباه کشف شدکه طی سنت دیرینه ، او را به دورقبلـه دل ومـزار امـامش طواف داده بودند. بدن شهید،به مشهـد رفت وپـس از زیـارت امـام رضا(ع)به استان فارس و شهر کازرون بازگشت ودفن شد... 🌷🌷🌷🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ @shohadaye_shiraz
🌷#شهداےامام_رضایےفارس🌷 شهیدعلے رضا اسدزاده در روز میلاد حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) چشم به دنیا گشود و به همین خاطر نام او را علیرضا نهادند . در نوجوانی با صدای دلنشینی که داشت مداح اهل بیت(ع) و قاری قرآن بود. پایان زندگیش نیز با شهادت و در شب شهادت امام رضا(ع) و در عملیات کربلای 4 رقم خورد. #شهیــدعلیرضا_اسدزاده #تولــد:روزتولدامام رضا ع #شهــادت:شب_شهادت_امام رضاع #شهــداےفارس 🍀🍀🍀🍀
نقش سربند سرش ثارالله ستـــــ یعنے ڪہ سرش نذر ستـــــ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺷﻬﺪا ﻣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺩ 🌺🍀🌺🍀🌺🍀 : @shohadaye_shiraz
#ﺷﻬﻴﺪﺣﺒﻴﺐ_ﺭﻭﺯﻳﻂﻠﺐ #شهداےفارس #سالگردشهادت
🌸در اوج عملیات محرم بودیم. حاج نبی، فرمانده تیپ، من را به بُنه تدارکاتی فرستاد تا برای نیروهای خط مهمات بیاورم. خودم را به بُنه رساندم. تا بچه ها ماشین مهمات را پُر کنند، شنیدم حبیب دنبال من می گردد. دوزاری ام افتاد که می خواهد به خط بیاید. گفتم: من کاری با حبیب ندارم. هر که با من جلو آمد خورد، من هم کسی که همه رویش حساس هستند را جلو نمی برم. بچه های بنه، مقاومت می کردند که حبیب جلو نرود و او را از اینجا هم عقب تر بفرستند، حبیب هم می دانست که اگر کسی بتواند او را به جلو ببرد من هستم، روی همین حساب خیلی در دیدش نمی رفتم. بلاخره پیدایم کرد. گفت: سید مشکل من فقط به دست تو حل میشه! - اگر بیای بر نمی گردی ها؟ - برای همین بر نگشتن می خواهم بیام! - چی گیر من میاد؟ - شفاعتت می کنم! - این جور زبونی نمیشه، به کی قسم می خوری؟ - به جدت فاطمه الزهرا! - پس یا علی، آماده باش، ماشین مهمات پر شد حرکت می کنیم. تا خبر به شیخ اسدالله حجازی فرمانده حبیب رسید، خودش را به من رساند و گفت: هر که را می خواهی ببر، جز حبیب. - نه، وعده ای به من داد که خط نمی رم، مگر با حبیب. به هر ترتیب غروب با مهمات به شرهانی رفتیم. من باز باید بر می گشتم، گفتم: حبیب بیا بریم. گفت: نه، من قرارم با تو این بود که بیایم، نه اینکه برگردم. من برگشتم و یک بار مهمات دیگر به خط آوردم. صبح به سمت تپه 175 رفتیم. حاج نبی گفت برو یک مهمات دیگر بیار. - اگر من نرم؟ - کس دیگه ای غیر از تو نمی ره. رفتم به سمت حبیب و گفتم: حبیب بیا بریم. - نه، من دیگه به آرزو هام رسیدم. - تمام؟ - تمام. رفتم مهمات را آوردم. وقتی پای تپه رسیدم، دیدم [شهید] حاج مهدی زارع داره می آید و دست تکان می دهد که نیا. وقتی رسید گفت: برگرد که تپه سقوط کرد. - کو حبیب؟ - حبیب همان جا خورد و ماند. - راهی نیست برش گردانیم؟ - نه، فقط برو که مهمات دست عراقی ها نیافتد. من ماندم و وعده شفاعتی که سال ها برایم از حبیب به یادگار مانده است. 👆به روایت سید محی الدین خادم 🌸🌷🌸 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🍃 👇 ۱۹ آبان، سالروز شهادت، عارف الی الله شهید مفقود الجسد حبیب روزی طلب 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 : @shohadaye_shiraz ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونگے خبردادن "شهادت پدر" به پسر ڪوچڪش امیرعلے گفت: باباے من قهرمان بود موقع دیدن عڪس پدر، از دور پدرش را بوس مےڪرد. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌹 : @shohadaye_shiraz
✍دیروز شما در قاب عڪسے جمع شدید ونفهمیدیم ڪدام‌تان حسینــے شدند؟! امــروز ما نظاره میڪنیم ایــن حلقــہ‌ے عاشــقانہ را، و افسوس مےخوریم: ڪہ جا مانده‌ایم .. 🌷🌷 #صبحتان به نگاه و لبخندشهدا مزین باد
#ﺷﻬﻴﺪﺳﻌﻴﺪاﺑﻮاﻻﺣﺮاﺭ #شهداےفارس #سالگردشهادت
🌷 ✋ ۲۰ آبان سالروز شهادت شهید سعید ابوالاحرار 🌸خبر شهادت سعید آمده بود، جنازه اش نه. چند روز گذشت، خبری نشد. یک روز در بسیج نشسته بودم و به سعید فکر می کردم، دیدم بهتر است به جای دست روی دست گذاشتن پیگیر جنازه اش شوم. شماره معراج شهدای اهواز را پیدا کردم و زنگ زدم. تمام روز تلاش کردم تا بلاخره توانستم آنجا را بگیرم. گفتم: شهید ما چند روز است نیامده! اسمش را پرسید. گفتم سعید ابوالاحرار. محل و تاریخ شهادتش را گفتم. چند دقیقه ای دفترش را زیر و رو کرد و گفت: فلان روز فرستادیم تهران! گفتم: تهران، چرا تهران. گفت: خوب مربوط به منطقه شمال کشور بود! با خودم گفتم: تهران برای چی؟ شماره معراج شهدای تهران را پیدا کردم و شروع به گرفتن شماره کردم. یک روز هم طول کشید تا بلاخره معراج شهدای تهران را گرفتم و با سختی جواب شنیدم جنازه رفته مشهد! روز بعد متعجبانه شروع به گرفتن شماره معراج شهدا مشهد کردم. اینجا جواب دادند بعد از طواف حرف فرستادیم سبزوار! تا اسم سبزوار آمد، تنم یخ کرد و خاطرات سعید در ذهنم زنده شد. برایم از سفری که با حبیب به سبزوار و مزینان رفته بود گفت. می گفت: دیدم گوشه به گوشه این شهر مسجد است و مردم بسیار متدینی دارد. می گفت: برای خرید به مغازه ای رفتم و جنسی را طلب کردم که قیمتش دو تومان بود. مغازه دار، پول خورد نداشت، بی آنکه پول آن جنس را از من طلب کند آن را به من داد. هر چه خواستم پس بدهم، قبول نکرد و به من گفت: ما مغازه را برای رفع حواج مردم باز می کنیم. می گفت آن منطقه مردمان دینداری دارد و من حتماً باز سری به آنجا می زنم. حالا دیگر خیالم راحت شده بود که جنازه سعید در سبزوار است. یکی دو روز به بنیاد شهید و سپاه مشهد زنگ می زدم تا سعید را برایم پیدا کنند. بلاخره پیدا شد. از روی رنگ جورابش، قد بلندش و سبیل های تراشیده و کوتاهش پیکر سعید را شناسایی کرده و بلاخره بعد از حدود ده روز تلفنی ایشان را به شیراز برگرداندم. وقتی که تابوت سعید رسید. دیدم کسی که روی تابوت مشخصات سعید را نوشته، بسیار بد خط نوشته بود اعزامی از شیراز، به نحوی که شیراز به شکل سبزوار خوانده می شد. بعد از دو هفته هیچ آثار تعفن و ماندگی و سیاه شدگی در پیکر سعید که معمولاً در جنازه ها دیده می شد، نبود. 🌸🌷🌸 ابوالاحرار 🌺🍀🍀🍀🍀🌺 : @shohadaye_shiraz ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
" کار ڪردن تو مملکت امام زمان (عج) رو عشقہ ! هرجا لازم باشہ حاضرم کار ڪنم ، چہ فرمانـدهے در جنگ ، چہ کارگرے در ڪارخانہ ." #سردار_شهید_رضا_شڪرےپور🌹 📚 ققنوس و آتش ص ۷۵ 🍃
1_32804261.mp3
2.35M
🎼 پادكست "شب عاشقی" 🔹روايتي متفاوت از حاج حسین یکتا 🌹 : @shohadaye_shiraz ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
حسیــــــن وار جنگیدن یعنے دست از همہ چیز ڪشیدن در زندگے ... 🌷 ﺷﻬﺪاﻳﻲ🌺 : @shohadaye_shiraz
1_34219710.mp3
5.43M
🎵رزق_ﺷﻬﺪاﻳﻲ ⁉️ 🎤🎤 🍃🌹🍃🌹 : @shohadaye_shiraz ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﻤﻮﺩﻓﻮﻻﺩﻱ #شهداےفارس
🌹🌹🌹🌹 پنج, شش سال از حضور در جبهه مي گذشت، گفتم محمود این چه کاریه تو داری, منتظری خط را بشکنن, همه چی که تموم شد میری خاکریز میزنی! بهش برخورد. از مهندسی رفت اطلاعات عملیات و شد غواص. شب اول کربلای ۵ بود. یکی از بچه ها گفت دیدم محمود رو زمین دراز کشیده, گفت پاهام رو بزار رو به قبله. این سرنیزه و ساعت غواصیم رو باز کن, ممکنه بره زیر دست و پای بچه ها یا دست دشمن بیافته, حیفه بیت الماله... گفتم شوخی نکن. رفتم، برگشتم شهید شده بود. 🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ @shohadaye_shiraz
دنیــازدہ ها را ببینید! در سـادگـے اخـلاص ایـمان شجاعت غرق شدہ بودند! ﺷﻬﺪاﻳﻲ 🌷🌹🌷🌹🌷 : @shohadaye_shiraz
#ﺷﻬﻴﺪﺷﻴﺮﻋﻠﻲ ﺳﻠﻂﺎﻧﻲ #شهداي_فارس
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 💗💗💗💗💗💗💗💗 در بّستان مشغول خواندن دعای کمیل بودم، وقتی به این فراز از دعا رسیدم: «یا رب ارحم ضعف بدنی»، ناگهان صدایی از عقب جمعیت باعث مکث من شد. نگاه کردم، دیدم یک نفر که نزدیک درب حسینیه است، با صدای دل نشینی شروع کردبه خواندن نوحه ی: «مهدی ای مهدی دل‌ها پر از خون شد» او چنان صدای رسا و گیرایی داشت که تمام جمعیت را بدون بلندگو تحت پوشش قرار داده بود. صدایش به دلم نشست، با خودم گفتم: «خدایا! این برادر چه زنگ صدای قشنگی دارد.» نزدیکش هم نبودم که بلندگو را در اختیارش بگذارم. حدود پنج دقیقه‌ای خواند و همه فیض بردند. دعا که تمام شد پیگیری کردم تا او را پیدا کنم و بالاخره موفق شدم. نامش « » و از مداحان شیراز بود. تا دیدمش با او روبوسی گرمی کردم و گفتم: «به به عجب صدای خوشی داشتین.» معذرت خواهی کرد و گفت: «نه، شما باید منو ببخشید، حال مجلس طوری بود که من رو گرفت و نتونستم خودم رو کنترل کنم، بلند شدم تا فیضی از این مجلس الهی برده باشم اما معذرت می‌خوام که برنامه شما رو به هم زدم.» گفتم: «نه اتفاقا هم خیلی خوشحال شدم، هم استفاده کردم، حیف که پیشم نبودی تا بلندگو رو بهت بدم و با این صدای خوشت بقیه دعا رو بخونی.» همان جا از شیرعلی برای اجرای برنامه در نماز جمعه اهواز دعوت کردم و او قبول کرد. کتاب شعری هم داشت که سروده‌های خودش بود، آن را امضا کرد و به من هدیه داد.... روایت 🌷 راوی : حاج صادق آهنگران .🌷 🍀🍀🍀🍀 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ @shohadaye_shiraz