eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ عزیزانم... ابزارها وشیوه هاے انحراف بیش از حد تصور اسٺ. مبادا لحظہ‌ای از خط امـام و مولایماڹ منحرف شده یا پایتاڹ بلرزد. تنها توصیه ام ہه شما همیڹ اسٺ. زیرا همیڹ مورد همه مسائل دیگر را حل خواهد ڪرد. 🌷 اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ 🌷 ❁🌺🌹🌹🌹🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ: https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872
تشنه ترینم ، مرا  به یک جرعه آفتاب دعوت کنید... 📎سلام ، شهـدایـی🌺 💠 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
کاش اسم تو آخرین کلامم باشد پروانه شدن حُســن ختامم باشد 🕊مانند کبوتـــــرانِ در خون خفته عنوان " " قبل نامم باشد 🍂▪️🍂▪️🍂 🌹 ﺷﻴﺮاﺯ 🌺🌷🌷🌺 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
محل اسکان مادرلبنان، بعلبک بود.اولین شب جمعه ای بودکه در لبنان بودیم. نماز جماعت راکه خواندیم، بچه ها هنوز از محل نماز پراکنده نشده بودند که صدای صلوات محمد بلند شد. بعد هم بسم الله و الهم انی اسئلک برحمتک ... گوشه ای نشسته بود و در عالم خودش دعای کمیل می خواند.کم کم بچه ها دور محمد جمع شدند و با محمد همنوا شدند. ده پانزده نفر بیشتر نبودیم، محمد هم برای دل خودش می خواند نه برای افراد پشت سرش. ما همنوا با محمد دعای کمیل را زمزمه می کردیم. با فراز های کمیل شانه های محمد شروع به لرزیدن کرد و اشکش جاری شد، ما هم از هق هق و ناله محمد به گریه افتاده بودیم. این دعا و این اشک ها برای ما چیز خیلی طبیعی بود، با آن بزرگ شده بودیم، اما برای لبنانی ها، چیز ندیده و نشنیده ای بود. فکر می کردند ما دیوانه شده ایم، چون در دعای کمیل چیز گریه داری وجود ندارد. چند نفر از آنها که تحت تأثیر دعا قرار گرفته بودند پشت سر ما نشستند و به فراز های دعای کمیل که محمد می خواند گوش می دادند. این کمیل خوانی محمد تا آخرین شب جمعه ای که در لبنان بودیم ادامه داشت، با این تفاوت که این اواخر، دیگربرای نشستن لبنانی ها در داخل محل برگزاری دعا جایی نبود و مشتاقان شنیدن کمیل، در خیابان های اطراف می نشستند. به حق می توان گفت محمد به نوعی آغاز کننده سبک جدید از دعا خوانی و عزاداری و سینه زنی در بین شیعیان لبنان بود. برشی از کتاب #ستاره_سهیل 💐🌹💐 #شهیدمحمداسلامی_نسب #شهدای_فارس 🌷 ☘🌺☘🌷☘🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
27247e99e6fc8f6cbe72c8cd2cb554fc1fb1890c.mp3
5.87M
🎙 🔺 روایت میثم مطیعی از ۹۸ میهن من! باز زخم از نابرادر خورده ای گرم جنگ رو به رو، از پشت خنجر خورده ای 🕌 قم، حرم مطهر حضرت معصومه (س) 📆 چهارشنبه ۹۸/۰۸/۲۹ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌺 امام خامنه‌ای: عظمت کار در این است که از آرزوها و راحتی‌ها گذشتند. 🍃🌸🍃 🌷 https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872
جهـان آلوده ی خــواب است و مـن در وهم شمــا بیـدار . . . ﺭﻭﺯ ﺭا ﺑﺎ ﻳﺎﺩ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺵ اﺳﺖ... 🌹 💠 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی 📹 | لیست گردان 🎙 روایت از انتخاب شهدا توسط امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌شریف) ﷽ ┄┅┄┅┄┄┅┄┅┄ 🌹بنام خدا،بیادخدا، برای خدا | حاج حسین یکتا 🌷 https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872
وقتی من با غم عشق تو سرشتند بر صفحه ی پیشانی‌ام این آیه نوشتند... این شاعر دیوانه ی عاشق صفت ماست این طایفه ی مست همه بهشتند.. 🌺🌹 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
وقتی #دل من با غم عشق تو سرشتند بر صفحه ی پیشانی‌ام این آیه نوشتند... این شاعر دیوانه ی عاشق صفت ما
🌸رضا می گفت قبل از عملیات کربلای4 پیش رسول رفتم. گفتم: داداش بیکار نشین، بیا این کتاب را بخوان. اسم کتاب امام مهدی و امداد های غیبی بود. سه روز بعد رفتم تا کتاب را از او پس بگیرم. گفتم: رسول کتاب را خواندی؟ خندید و گفت: شما این کتاب را می خوانید ما این کتاب را در جبهه می بینیم! عملیات کربلای 4 که تمام شد، رضا زنگ زد و گفت: مادر نگران رسول نباش، حالش خوب است، خودم برش می گردانم! نمی خواست خبر شهادت و مفقودی رسول را به من بدهد. شب عملیات کربلای 5 باز به من زنگ زد، گفت خدا توفیق داده که امشب هم عملیات کنیم و ان شاالله پیکر شهدایمان را برگردانیم. خودش می گفت بعد از تصرف پاسگاه کوت سواری در شلمچه به اتفاق شوهر خواهرم، از صبح تا ساعت چهار عصر تمام ساحل را دنبال جنازه رسول می گشتم، چیزی پیدا نکردم. با نا امیدی گفتم: خدایا من را شرمنده خانواده و مادرم نکن، کمک کن رسول را پیدا کنم. همین جور که با اشک با خدا صحبت می کردم، دیدم همراهم به من اشاره می کند بیا. به سمتش رفتم. شهید غواصی کنار ساحل افتاده بود، نیمی از آن در آب و نیمی در ساحل بود. او را بیرون کشیدیم. رسول بود. گفتم حالا رسول را چطور ببریم؟ دیدم یکی اشاره می کند بیا. به سمتش رفتم. به برانکاردی که روی زمین افتاده بود اشاره کرد و گفت: با این پیکر شهیدتان را ببرید. نگاه کردم دیدم یک برانکارد آک بند است که هنوز باز نشده است. رسول را روی آن گذاشتیم. مقداری رسول را حمل کردیم. هوا تاریک شده بود و ترددی روی جاده نبود. گفتم: خدا ما که نمی توانیم این مسیر طولانی این شهید را حمل کنیم. یک دفعه یک تویوتا سپاه جلو ما ایستاد. پشتش خالی بود. گفت: سوار بشید، من شما را می رسانم. رسول را سوار کردیم. چشمانم پر اشک شد. یاد چند روز پیش افتادم که می گفت: شما این امداد های غیبی در جبهه را می خوانید، اما ما می بینیم... غیرت رضا اجازه نداد، دوری از برادر کوچکش را تحمل کند، دو ماه بعد جنازه بی سر رضا را در قبری که کنار رسول خالی گذاشته بود دفن کردیم. 🌷 🌺🌹🌺🌹🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
😊 لبخند شهدایی 😊 به کوری چشم دشمن چایخانه سرپاست در هر مکان و وضعیتی که بودیم چای را آماده می کرد. به شوخی می گفت: هر خطی که چایی در آن درست شود، سقوط نمی کند. او پیرمرد خوش مشرب و دوست داشتنی بود… حتی در عملیات والفجر ۸، قند و چایی را در پلاستیکی گذاشته و زیر کلاهش جاسازی کرده بود و آن سوی رودخانه که باور نداشتیم دیگر چای بنوشیم، با روشن کردن آتش بساط چای را فراهم کرد… هواپیماهای دشمن ما را بمباران کردند و چایخانه حاجی هم مورد اصابت قرار گرفت و زیر و رو شد. مدتی بعد حاجی از زیر خاکها بیرون آمد و بی اعتنا به آنچه اتفاق افتاده بود گفت: بچه ها غمتون نباشد، به کوری چشم دشمن چایخانه سرپاست 🌷  ﻫﺎ 😊 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
طعم نان ، در این جمع با صفا یک لقمه مھمانمان ڪنید . . . 📎سلام ، 🌺 💠 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75