🔸 افطار یاران آخرالزمانی سیدالشهدا (ع)
#ﻳﺎﺩﻳﺎﺭاﻥ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﺑﺨﻴﺮ
🌹🌷🌹
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﻣﻨﻮﺭ ﺑﺎﺩ
🌹🔺🌹🔺
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✍ﺷﻬﻴﺪ حاج مجتبے ﺿﻴﺎﻳﻲ:
ﺣﺴﺮﺕ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﺭ ﺩل ﻣﺎﻧﺪﻩ اﺳﺖ
ﺩﺳﺖ و ﭘﺎﻳﻢ ﺳــﺨﺖ ﺩﺭ گِل گیــر کرده است
عاشقـان رفنتد و ما جامانده ایم
زیر بار غصہ هــا وامانده ایم
#شهداےفارس
#شهادت : ۹۹/۲/۲
🌹🌷🌹🌷
#ﺷﺒﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ
☘☘
#کانال_شهداےشیراز
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#زندگینامه_شهید_احسان_حدائق
#نویسنده_مریم_شیدا
#روایت_سی_و_پنجم
#براساس_کتاب_میاندار
🌷 🌷 🌷
*۱۳۶۰/۶/۱۹*
جسد مهدی شقاقیان را برده بودند خون روی زمین دلمه بسته بود تعدادی از بچهها به محض فهمیدن قضیه ترور خودشان را به خانه مهدی رسانده بودند . جای تیر ها و لکه های خون روی در و دیوار مانده بود.
اشک در چشم های اکبر غالی شناس دویده بود و زیر لب گفت: «خدا لعنت کنه منافقین را که هر روز یکی را از ما می گیرند»
_الهی آمین.
چند نفری مات و مبهوت و ناباورانه به اطراف نگاه می کردند. غالی شناس هر چه چشم انداخت احسان را ندید. پیش علی رفت که با بچه ها گرم گفت و گو بود.
_سلام احسان رو ندیدی؟!
_سلام تو هم اومدی غالی شناس! احسان؟! نه !مگه اومده؟!
_آره با موتور اومدیم سر کوچه ازم جدا شد گفت میاد.
علی دستش را به علامت بی خبری تکان داد سر کوچه خبری از احسان نبود. معلوم نبود که کجا غیبش زده که یکهو صدایش بلند شد.
_بچهها منافقا از این طرف رفتن.
احسان روی دیوار باغ روبروی خانه ایستاده بود و گفت: «بچهها منافقا از این سمت آمدن و همین سمت هم رفتن»
نیم خیز روی دیوار نشسته بود و اطرافش را با دقت بازرسی می کرد. چند دقیقه ای نگذشته بود که ماشینی جلوی خانه مهدی پارک شد و چند نفری از ماشین پیاده شدند.از پچ پچ بچه ها معلوم شد که نیروهای امنیتی هستند احسان از دیوار پایین پرید و به سمت نیروهای امنیتی رفت .بعد از سلام و احوالپرسی ،انگشت اشاره اش را به سمت باغ گرفت.
_منافق ها از این سمت اومدن و از اون سمتم رفتن.
سپس با هم به سمت دیوار باغ رفتند احسان با اشاره دست چیزهایی را که فهمیده بود برایشان توضیح میداد آنها هم با دقت به صحبتهای احسان گوش میدادند .
_آقای حدائق !امکانش هست شما و نیروها تون تا روشن شدن قضیه ترور آقای شقاقیان در اختیار ما باشید؟!
احسان گفت :«آقایون ،من نه اطلاعاتی هستم و نه نیروهای اطلاعاتی دارم !این چیزهایی هم که گفتم از روی تجربه بود شاید هم حس ششم..
_حتماً شوخی میکنید!! این چیزهایی که شما گفتید پشتش دانش اطلاعاتی خوابیده.
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
اگر از دست کسی ناراحت هستید
دو رکعت نماز بخوانید و بگویید : خدایا
این بندهی تو حواسش نبود
من ازش گذشتم تو هم بگذر ...
#شهید_حسن_باقری
🌷 🌷🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪا:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ:
https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🌷سال 64، گردان ما، به فرماندهی شهید یارمحمودی، در حوالی جزیره مجنون مستقر شد. منطقه حساسی بود و آتش توپ و بمباران هوایی دشمن روی آن نقطه متمرکز بود. شهید یار محمودی، با درایت خاص خودش در تمام این مدت در خط اول و در حساس ترین نقطه منطقه حضور داشت. هر روز قبل از هر کاری، به تک تک نیروها، سنگر ها و ادوات مستقر در خط مقدم سرکشی کرده و بعد سراغ سایر کار های گردان می رفت، و تنها زمان استراحت در شب بود که به پاسگاه گردان که جای امنی بود مراجعه می کرد.
وقتی به او اعتراض می کردیم که چرا اینقدر به خط می روید در حالی که نیاز نیست، با صلابت یک فرمانده می گفت: من به عنوان یک فرمانده وظیفه دارم اول به وضعیت پرسنل تحت فرماندهی خودم برسم، وقتی خیالم از خط اول جبهه و اسکان نیروها راحت شد، سراغ مابقی کار های گردان بروم.
همین رسیدگی های دقیق این فرمانده شجاع بود که باعث شد، ما آن منطقه را بدون هیچ ضایعه یا تلفات ترک کنیم. آخرین نفری هم که از منطقه خارج شد شهید یار محمودی بود، قبل از ترک منطقه نماز شکر گزارد.
🔺🌷🔺
#شهیدعزیز_یارمحمودی
#شهدای_فارس
🌷🌹🌷🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
دخترهاهم شهید میشوند......
توے زندگے همیشہ جہانے دعا میکرد
تنہا دغدغه خودشو نداشٺ.
دوست داشت همہ موفق باشن و بہ اونا کمکـ میکرد.❤️
روز بہ روز همراه با قرآن بزرگـ مےشد😍😊
توی مجالس اهل بیت شرکت میکرد😊
سخنرانے هارو خوب گوش میداد و بہ اونا عمل میکرد👌
#شهیده_راضیه_کشاورز
#برشی_از_زندگے
#دختران_انقلابی
#ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ
#ﺷﻬﺪاﻱ ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥ ﻭﺻﺎﻝ
🌺🌹🌺🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
❤️مناجات با دلبر❤️
🔅توصیه حاج قاسم: نافله شب را ترک
نکنید...
🌷🌷🌷
🔸همرزمانش شهادت میدهند در هیچکجا نافله شباش ترک نشد...
🔸و حاجتش را نیز در همین نافلهها گرفت و رفت...
🌟⭐️✨⚡️
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪا
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
دلگیرم ⁉️
〽️ میــدانم
بہ گردپایتـان هم نمیرسم .
➰مسئلہ یک سـربـنـد و لـبـاس خاکے نیست .
☁️ دلـم از حد هشــدار گذشته #شہـــــدا یارے ام کنید .
🌷 🌷🌷
ﺭﻭﺯﺗﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ
🌹🌷🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔷 دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان
🔅بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین.
🔸خدایا قرار بده در این روز از آمرزش جویان وقرار بده مرا در این روز از بندگان شایسته وفرمانبردارت وقرار بده مرا در این روز ازدوستان نزدیکت به مهربانى خودت اى مهربان ترین مهربانان.
🌹🌷🌹🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﭘﺪﺭ_و_ﭘﺴﺮﺁﺳﻤﺎﻧﻲ
🌹🌷🌹
🌷سعید و پدرش حاج حسین در گروه ما بودند...
یه شب داوطلب برا مین می خواستند, سعید تخریب بلد بود داوطلب شد.
موقع خدا حافظی گفت بچه ها حواستان به بابام باشه و رفت ...
چند شب بعد, در مدرسه ای در شوش نشسته بودیم. یکی از دوستان امد. داشت از عملیات چند شب قبل در شلمچه می گفت.
بعد گفت راستی چند تا بچه های شیراز هم شهید شدند, بعد یکی یکی اسم برد و گفت سعید خسرو زاده...
رنگ از همه پرید, با ایما و اشاره گفتیم نگو...
حاجی حسین که ساکت به اتش خیره شده بود, با ارامش سرش را بلند کرد و گفت: الحمد لله... بچه ها اذیتش نکنین ...الحمد لله ...
خبر شهادت سعید در گردان پیچید. همه جمع شدند و عزاداری مفصلی به پا شد و کسی ارام تر از حاج حسین نبود...
در ان عزاداری چند نفر از بچه ها بی هوش شدند. بعدها شیخ نجفی(شهید نجف پور) می گفت انها چیزهایی دیدند...
ان شب گذشت. هر چه به حاج حسین اصرار کردیم که برا مراسم خاکسپاری و دفن سعید برگرد. نرفت. گفت: پسرم راه خودش را رفت, من هم دوست ندارم از راه خودم برگردم...
(مادر سعید خواب دیده بود عروسی سعید است, برایش خانه را چراغانی کرده بود.)
🌷 عملیات رمضان بود. حاج حسین افتاده بود یه گردان دیگه. قبل از عملیات امد پیش من. گفت کو غلامحسین(شهید بغدادپور)؟
گفتم رفت اهواز زنگ بزنه.
با لبخند گفت: علی شما ها همتون برام, مثل سعید هستین!
کمی مکث کرد و ادامه داد: امشب من میرم و شهید میشم، از غلامحسین هم خدا حافظی کن...
جلو چشمان متحیر من رفت.
روز بعد از هر کس می پرسیدم گلی گم کرده ام می جویم او را ...
یکی میگفت دیدم افتاد زخمی بود
یکی گفت شهید شد...
مراسم چهلم حاج حسین (ﭘﺪﺭ)و چهارماه و ده روز سعید(ﭘﺴﺮ) را با هم گرفتند.
🌹
#شهیدان سعید و جلال(حاج حسین) خسرو زاده
#شهدای_فارس
▫️🌷▫️🌷▫️
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_مهدوی_ارفع
اگر کسی خالصانه تمام توانش را پای جهاد بیاورد.مابقی نیازهای فردی و خانوادگیش را خدا کفایت میکند و همه امورش اصلاح میشود.
☘🌺☘🌺
#وحدت_قلوب
#استغاثه_اجتماعی
#مواسات
#استغاثه_جهانی_طلب_منجی
#طلب_منجی_موعود
#به_تو_محتاجیم
🌹▫️🌹▫️
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺮاﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪ