eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴برای اولین‌بار منتشر شد؛ 🔰نامه جانکاه حاج قاسم خطاب به یارهمیشگی خود شهید پورجعفری: 🔹قول می‌دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم 🔹بیست سال اخیر، پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود. 🔹️ خدا می‌داند با هریک از آنها که از دست داده‌ام چه بر من گذشت؛ همیشه نگران بودم تو را هم از دست بدهم. 🔹من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم چرخیدند و جلو چشمم هستند. 🔹️ حسین عزیزم! اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است. ☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹 😭علاقه شدیدی به امام حسین( علیه السلام) داشت و همیشه می گفت: " دلم می خواد روز محشر مثل اربابم بی سر باشم". در آخر وصیتش هم نوشته بود این شعر را روی قبرم حک کنید. عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است تن بی سر عجب نیست، رود گر در خاک سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است وقتی بعد از دو سه هفته، در عملیات کربلای 5 پیکرش تفحص شد و برگشت، پیکرش همان طور که آرزو کرده بود، بی سر بود و این شعر زینت بخش سنگ قبر شد. 🌷🌸🌷 شهادت: شلمچه 🌷🌷🌷 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ 🌺🌷🌺🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹🌹🌹🌹: 🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🖋️ هاشم به منطقه اشاره کرد. _این قسمت پر از ادوات و خودروهای به جا مانده عراقی هاست .باید ترتیبی بدیم که تا جایی که میشه اونا رو به عقب برگردانیم. اینجا ممکن همشون منهدم بشن! روزیطلب با نگرانی گفت: «وضعیت بدیه!! هیچ چیز قابل تشخیص نیست! منطقه بیش از حد گسترده است» _حق با تو !بهتره یه جا پناه بگیریم و دوباره طرح را مرور کنیم. نگاهی به دور و برش کرد. شبح یک جیپ را در نزدیکی دید و ادامه داد: «بریم اونجا پشت اون جیپ..» با احتیاط کامل پیش رفتند و پشت خودرویی که هاشم نشان داده بود پناه گرفته است. هاشم رو به ظریفیان گفت :«بهتره بریم جلوتر یه سر و گوشی آب بدیم.» _روزی طلب درست میگه .منطقه درگیری خیلی وسیع این تاریکی هم که قوز بالا قوز شده. تشخیص مقر نیروهای خودی و غیرخودی سخته .ولی این قسمت ظاهراً پاکسازی شده» از کنار جیب به راه افتادند .ناگهان چیزی در تاریکی شب درخشید لظه‌ای بعد غرش گوش خراش تیرباری سینه شب را شکافت. فرمانده گردانها که هنوز پشت جیپ نشسته بودند سراسیمه از جا برخاسته به سوی آن دو دویدن.رو به تاریکی جایی که لحظه ای شعله ای درخشیده بود و فریاد زدند _تیراندازی نکنید خودی هستیم اما دوباره غرش تیرباری فضا را لرزاند ظریفیان یک آن سقوط پیکر هاشم را بر خاک دید. با گام های بلند برگشت. به سمت هاشمی که تنها فرد مسلح بین آنها بود دوید و اسلحه را از دست او که زخمی شده بود گرفت و به طرف هاشم برگشت. هنوز چند قدم بیشتر نرفته بود که برقی از لوله تیربار درخشید و او نیز بر خاک افتاد. صدای شلیک گلوله ها اوج گرفت. از هر طرف باختی نوری شکافته شد و به پیکرها یک به یک بر زمین افتادند. نیروهای خودی که با شنیدن صدای گلوله ها متوجه باقی‌ماندن سنگر عراقی ها شده بودند، از هر دو طرف آن محل را هدف گرفته و بی وقفه شلیک کردند پس از چند دقیقه صدای شلیک ها قطع شد و دیگر هیچ شعله ای از سر لوله تیربار ندرخشید. مجید پیشاپیش یک گروه آرپیجی زن و تیربارچی به محل رسید. اما هرچه جستجو کرد اثری از هاشم و دیگران ندید. یکی از افراد تیپ امام حسن که گلوله پهلویش را دریده بود همانطور که به خود می‌پیچید متوجه آمدن مجید شد. تمام توانش را جمع کرد و با صدای گنگ که به زحمت از حنجره اش خارج میشد فریاد زد: _آقای سپاسی.. اونطرف.. از آنجا آقای اعتمادی را زدند مجید با شنیدن این جمله زانوانش سست شد. توان تحمل بدنش را نداشت .کنار جوان نشست و با بغض پرسید: _آقای اعتمادی را زدن؟! کو!! کجاست؟! اما جوابی نشنید. به جستجوی هاشم دستش را بر زمین کشید و پیش رفت. کمی آن طرف‌تر پیکر او را که گویی و خوابی عمیق فرو رفته بود پیدا کرد .با حالت بیم و امید زیر لب صدا کرد _هاشم !هاشم ...بلند شو! سکوت تنها پاسخی بود که شنید. اما نخواست که باور کند این بار با صدای بلند فریاد زد: _هاشم تو رو خدا جواب بده!! کسی دستش را روی شانه او گذاشت و با لحنی افسرده گفت: بلندشو آقای سپاسی.. اعتمادی دیگه و نتوانست ادامه بدهد. مجید سربلند کرد و شبح فرمانده گردانهایی که تا چند دقیقه پیش با هم بودند بالای سر خود دید. نمی دانست چه بگوید. اصلاً چه می توانست بگوید ؟!او هنوز رفتن صمیمی ترین دوست همرزمش را باور نمی کرد !خم شد و لبهای خشک و تبدارش را روی گونه هاشم گذاشت .یک باره لبانش شور و نمناک شد. با دقت بیشتری به چهره او نگاه کرد که اصابت گلوله به چشم راستش صورتش را خون آلود کرده بود .دیگر تاب نیاورد. دست زیر شانه های او برد و پیکرش را بلند کرد و به سینه چسباند .آن وقت بود که متوجه شد از دست راست او نیز خون جاری است .ناگهان دردی جانکاه سراپایش را گرفت و مانند تیری به قلبش نشست .بی اختیار زیر لب زمزمه کرد: _«یا قمر بنی هاشم» لبانش را بر بازوی هاشم گذاشت. بوسه نرم بر آن نشاند و هق هق گریه اش در هیاهوی افرادی که گردش حلقه زده بودند گم‌شد. یکباره با خشم فرو خورده که پیکرش را به لرزه درآورده و قلبش را به تلاطم انداخته بود برخاست. نگاه تیزبین و نفسش را در سیاهی اطراف چرخاند. آر پی جی را روی دوشش گذاشت به نخستین گلوله را به سوی اولین سنگر شناسایی شده عراقی ها که حدس میزد از آنجا هاشم را زده‌اند شلیک کرد و دمب بعد امواج سرکش انفجار از آن زبان کشید. آنگاه بی درنگ دومین ،سومین و چهارمین گلوله را در قلب دیگر زنگنه های پاکسازی نشده نشاند. اما حتی دیدن زبانهای آتش نمی توانست از خشم و اندوه بکاهد. 🌿🌿🌿🌿 سیاهی شب آرام‌آرام کمرنگ‌تر و افق دم به دم با پرتو نور روشن تر می شد. همزمان با سر برآوردن خورشید آنهایی که به سوی شرق بصره در حرکت بودند روی جاده آسفالت به هم می پیوستند. 🌿🌹🌿🌹🌿🌹 شادی روح شهید هاشم اعتمادی صلوات در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🤲خدایا! خودت شاهدے ڪه جوانان و رزمندگان این امت با حماسه آفرینےهاے خویش، خاطره عاشوراے حسینے را یڪبار دیگر عینیت بخشیدند.❤️ 🤲بارالها! از ما راضی شو و حرڪات و سڪنات ما را جز به جز مورد رضایت خویش قرار ده و ما را در همین عقیده و بر همین مرام بمیران.💚 🤲خدایا! شهیدان، دین خود را ادا نمودند. نمیےدانم انتظار انجام این وظیفه مقدس الهے را تا کے باید ڪشید!. 🤲خدایا! روحم چنان پروازے گرفته ڪه احساس وجود در دنیاے ظاهر نمےڪنم، پس ای رب ڪریم! نگذار این عقیده و پابرجائی از من سلب شود و چنان ڪن که خود راضے هستے 💓💓 نی ریز 🌹🌷🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ﺣﺘﻤﺎﺑﺒﻳﻨﻴﺪ/روایت جانسوز دختر شهید مدافع حرم حسین محرابی از نخستین دیدار با پدر😭 🔊بابا گفته بود هروقت دلتان گرفت یاد اسارت دختران اباعبدالله کنید. ◾️▪️◾️▪️◾️ : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⚜کسانی به زمانشان خواهند رسید، که اهل باشند! ⚜و اِلّا تاریخ 📅کربلا نشان داده، که قافله حسینی معطل کسی نمی ماند. 🌷 🍃🌹🍃🌹 🤲 🌹🌷🌷🌹 @shohadaye_shiraz
----••••♡•🌿🌺🌿•♡••••---- قربانِ عاشقی،که شهیدانِ کوی عشق در روز حشر رتبۀ او آرزو کنند... 🤚 🍃 ----••••♡•🌿🌺🌿•♡••••---- @shohadaye_shiraz
🌸ارتباط با خدا 🌿 در حال آموزش تجهیزات و ارتباطات مخابراتے به نیروهاے جدید بودیم ڪه حاج محمد فرمانده مخابرات آمد وگفت: بگذارید یڪ ارتباط را هم من بگویم؟ گفتم: ڪــدام ارتباط؟ با خنده زیبایش گفت : *ارتباط با خدا!* اگر واجباتتان را انجام دادید، نمازتان را سروقت خواندید، محرمات را ترڪ ڪردید، در عملیات ها پیروزید وگرنه بیسیم و ارتباطات و ... ڪشڪھ دل خوش ڪُنَڪه! ☘🌷🌷☘ : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
✅خیلےبه نماز اول وقت اهمیت میداد. این تڪیه ڪلامش بود مے گفت: اول نماز بعداً دنیا! 👈🏻 تا در جمع ڪسی زبانش به غیبت باز میشد،  بلند مےگفت: شادے روح شهدا ده صلوات بلند بفرست! 🍃🌸🍃🌸🍃 روبروے ڪعبه ایستاده بودیم. محمد جواد گفت: پدر جان من از خدا حاجتےدارم، مےگویم شما از صمیم قلب آمین بگوئید! دست هایش را به سوی خانه ڪعبه بلند ڪرد و گفت: اللهم الرزقنی توفیق شهاده فی سبیلک... بلند گفتم: آمین. چند ماه بعد از بازگشت از سفر حج بود ڪه حاجت روا شد.🌹❤️ 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✍برشی زیبا از وصیت شهید.. 🖌درخت انقــلاب براے سیراب شدن احتیاج به خون دارد واماممان صداے هل من ناصر ینصرونے میزند.  ما مےتوانیم با نثار خون خود ڪه در مقابل اسلام ناچیز است ، زمینه حڪومت حضرت مهدی(عج) را فراهم نماییم. در این سرزمین همانند جنگــهای بدر و خندق در صدر اسلام، احساس مے کنیم ڪه در ڪنار پیامبریم و هر لحظه در جلو چشمم امام زمانم را مے بینم و امیدوارم ڪه لیاقت این را داشته باشم ڪه در رڪابش به شهادت برسم.💔 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
👇👇 ﻳﻪ ﺣﻤﺪاﻟﻠﻪ و ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا (س) و ﺷﻬﺪا, ﻣﺒﻠﻎ 4 ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮاﻥ ﻫﺪﻳﻪ, ﺩﺭ ﻃﺮﺡ ﻛﻤﻚ ﻫﺎﻱ ﻣﻮﻣﻨﺎﻧﻪ ﺑﻪ 8 ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺰﻭﺩﻱ ﻓﺮﺯﻧﺪﺩاﺭ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ و ﻳﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺷﻴﺮﺧﻮاﺭ ﺩاﺷﺘﻨﺪ , ﺑﻪ ﻧﻴﺎﺑﺖ ﺷﻬﺪا و , ﺩﺭ اﻳﻦ اﻳﺎﻡ اﻫﺪا ﺷﺪ 🏴🏴🏴 ﺧﺪا اﺯ ﺑﺎﻧﻴﺎﻥ ﺧﻴﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﻨﺪ 🌹🌷🌹🌷 ﺗﻌﺠﻴﻞ ﺩﺭ اﻣﺮ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﻨﺠﻲ ﻣﻮﻋﻮﺩ و ﺷﺎﺩﻱ اﺭﻭاﺡ ﻣﻂﻬﺮ اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ و ﺷﻬﺪا و اﻣﻮاﺕ ﺑﺎﻧﻴﺎﻥ ﺧﻴﺮ 🔺🔺🔺🔺 ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
🌱🌸 سرو زيبا شده از شكل خراميدن تان شعله پر ميكشد از شيوه ی خنديدن تان... 🤚 🍃 🌱🌸 @shohadaye_shiraz
و ﺷﻬﺪا 🌹🌷🌹🌷 ﺩﺭ اﻳﻦ اﻳﺎﻡ ﺁﻏﺎﺯ ﺳﺎﻝ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻳﺎﺭﻱ ﺩاﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯاﻥ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﺷﺘﺎﻓﺖ. اﻧﺸﺎاﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﺑﺴﺘﻪ ﻫﺎﻱ 110 ﻫﺰاﺭ ﺗﻮﻣﺎﻧﻲ, و ﻫﺮ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻧﻴﺖ ﻳﻚ ﺷﻬﻴﺪ اﻫﺪا ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ 🔰🔰🔰 ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻫﺪاﻳﺎ : 6362141080601017 ﺑﺎﻧﻚ اﻳﻨﺪﻩ, ﺑﻨﺎﻡ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﻮﻻﺩﻱ 🌹🌷🌹🌷 ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💠سیره شهدا💠 🌿اهمیت به تربیت نسل جوان🌿 حاج منصور آرزویے جز پایان جنگ و آغاز تربیت جوانان نداشت... مےگفت : این جوان ها و نوجوان ها مثل یڪ دسته گل نرگس هستند. بعضے ها شڪفته اند. بعضی هنوز غنچه اند. وظیفه ماست تا آن غنچه ها را شڪوفا ڪنیم .💐 نیروے جدید ڪه به گردان می آمد, یڪ روز دو روز وقت مے گذاشت با تڪ تڪ انها حرف می زد.... می گفتن :حاج منصور تو هم بیکاری این چه ڪاریه!؟ می گفت: من تا ندونم اینها از ڪجا آمدن, پدر و مادرشون ڪیه, چند مرده حلاجن, اخلاقشون چیه ڪه نمے تونم آنها را تربیت ڪنم!!! 🌹🌹🌹 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🌷 🌷از ۱۴ سالگـی پایـش به جبـهه باز شـد. به سـن قانونےکہ رسیـد رسـماً شد پاسـدار، اما هیـچ وقت لبـاس سپـاه نمیپوشــید و با هـمان لبــاس بسیجےخدمـت مے کرد. مے گفتم: چرا لباس سپاه را نمی پوشی؟ با خنده میگفت: من هنوز اندازة این لباس نشدم، هر وقت خدا توفیق و لیاقت پوشیدن این لباس را به من داد، حتماً می پوشم! تمام خاطراتش یک طرف، آخرین دیدارش یک طرف. تازه از جبهه برگشته بود. گفت: مـادر قدر این بازوهای من را بدان وآنها را ببـوس! کمےمکـث کرد و خیلی جدی ادامه داد: اگه یه وقت دسـت و پای من فدای حضرت ابوالفضـل(ع) شـد ناراحت نشی!😳😔 دلم ریخت. اما محڪم ڱفتم: فداے حضرت ابوالفضل(ع)، فدا شد که شد، مگه تو از جوون هایی که در جبهہ پرپر مےشن کمترے.. از شرم سـرش را پائین انداخـت. براے اینکہ رضایتـم را نشـانش دهم، رفتم صورتش را بوسیدم. خندید و ڱفت: بلاخره مـادرم هم راضی شد. به دور دسـت خیره شد و گفت: سه روز جنازم زیرآفتاب میـمونه، دست و انگشـتم نداره! رفت. وقتے از جبهه برگشت، چہ زیبا حاجت روا شده بود, بدنش با ترکش ها بریده بریده بود. پیکرش را هم بعد سه روز پیدا کـردند...😭 ☝راوی مادر شهید 🔻🔻 📚منبع: ﻛﺘﺎﺏ راز یک پروانه!(جلد ۹، مجموعه شمع صراط) خرید: http://ketabefars.ir/product-13 🌷🌹🌹🌷 فرمانده گروهان بهــداری-لشکر ۱۹فجر 🌷🌷🌷🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود
﷽ سلام ما بہ لبخند شهیدان بہ ذڪر روی سربند شهیدان  سلام ما بہ گمنامانِ لشڪر  بہ تسبیحات یا زهراے معبر همان‌هایے ڪہ عمرے نذر ڪردند اگر رفتند دیگر برنگردند  🤚 🍃 @shohadaye_shiraz
💠سیره شهیــــ❤️ـــــد با یارے دوستان و خیرین مبلغے را جهت ڪمڪ به فقرا جمع آورے ڪرده بودیم. یڪ شب با تهیه ی بسته هاے مواد غذایے در حال توزیع در بین خانواده هاے نیازمندان بودیم. 🌹 به درب خانه ای رسیدیم ڪه در آن خانواده ای با دو فرزند معلول، پدرے بیمار و مادرے رنج دیده زندگے می ڪردند. پس از آنڪه بسته ی مواد غذایے را به دست آنها دادیم گفتند: اینها از طرف چه ڪسے است؟! گفتیم از طرف شهید فریدونے.❤️🌹 با شنیدن نام محمد، شروع به گریه و زارے ڪردند.😭😭 بعد از مدتے گریه هق هق ڪنان گفتند. محمد درهفته چند بار به ما سر میزد با ڪودڪانم بازے میڪرد و آنها را استحمام میداد. از وقتی محمد شهید شده، ڪارمان زار است. ما خوبی او را فراموش نمے ڪنیم... 🌸🌿🌸🌿 🌹🌷🌹🌷 @shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ﻛﻠﻴﭗ / ﺩﺭﺩ ﻳﺘﻴﻤﻲ خاطره ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻏﻤﻨﺎﻙ دختر شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی💔 👇👇 ﻧﻤﻴﺪاﻧﻢ ﺑﻌﺪ اﺯ ﺩﻳﺪﻥ اﻳﻦ ﻛﻠﻴﭗ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﻲ ﻣﻴﺸﻮﻳﺪ ﻓﻘﻄ ﻳﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺎﻳﺪ ﺟﻮاﺑﮕﻮﻱ اﻳﻦ ﻳﺘﻴﻢ ﻫﺎﻱ ﺷﻬﺪا ﺑﺎﺷﻴﻢ 😭😭😭😭 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
❤️❤️❤️ "من خوشحالم از اینڪه بشوم . چون شهادت را اوج تڪامل مے دانم . چرا ڪه در راه عقیده خود جهاد  میڪنم ...چرا هر وقت به ما مےگویند وصیتنامه ، یاد از اموال و دارایے خود مے ڪنیم ولے به این فڪر نمے افتیم ڪه چه ڪارهایے براے اسلام ڪرده ایم ... چه بهتر است انسان به بهترین درجۀ شهید شود ، با آگاهے ڪامل از اسلام و آشنایے ڪامل از قرآن ، مڪتب اسلام ، رهبر ، و..." 🌿🌿🌿 🌹🌷🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
✍رهبر انقلاب : به شهید حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به چشم یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درس‌آموز نگاه کنیم. ۹۸/۱۰/۲۷ 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
لذت این نان ،به دو دنیا نمی‌دادند که قوّتِ راه معراج‌شان بود. لقمه ای نان مهمانمان کنید... 🤚 🍃 •|@shohadaye_shiraz|•
💠توجه به بیت المال💠 🌿 مجروح شده بود .او را به بیمارستان صحرائے اهواز منتقل ڪردند. در همان بیمارستان مورد عمل جراحے قرار گرفت. گلوله به قلب و سینه اش اصابت ڪرده بود. 😔 آر-پے- جے ڪه در دست داشت را، با وجود مجروحیت و خونریزے زیاد، محڪم گرفته بود و آن را از خود جدا نمےڪرد. وقتے دڪترها از او مے خواهند ڪه آن را رها ڪند . رسول مے گوید:*این امانت مردم و بیت المال است نمے توانم آن را رها ڪنم* 🌸🌿🌸🌿🌸 🌹🌷🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌹🌹🌹🌹🌹: 🌹🌹🌹🌹🌹: رمان صوتی اثر 👈تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی "فروردین لغایت اردیبهشت ۱۳۹۹" گوینده این داستان برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمِرلی عراق است که با خوشه چینی از خاطرات مردم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بی نظیر سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است.
1_443095317.mp3
9.98M
🌹🌹🌹🌹🌹: 🌹🌹🌹🌹🌹 رمان اثر قسمت1⃣ 👈تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی گوینده http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb