هدایت شده از باشگاه خبرنگاران جوان
11.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥محمدرضا گرایی، قهرمان کشتی فرنگی المپیک و جهان: در ۱۲ ثانیه آخر کشتی با حریف گرجستانی، یاد آن شهید گمنام افتادم و معجزه ای بود که توانستم به فینال راه پیدا کنم
🔹آن شهید گمنام جان خود را با خدا معامله کرد تا پرچم کشور را بالا نگه دارد.
🔹شب اعزام با این شهید قول و قراری گذاشتم؛ تصمیم گرفتم اگر مدال طلا کسب کردم، به این شهید عزیز اهدا کنم.
🆔 @YjcNewsChannel
#دفاع_مقدس
🌷زوروی گردان!
🔶جثه ریزی داشت و مثل همه بسیجیها خوشسیما بود و خوشمَشرَب. فقط یک کمی بیشتر از بقیه شوخی میکرد؛ نه اینکه مایه تمسخر دیگران شود، کهاصلاً این حرفها توی جبهه معنا نداشت. سعی میکرد دل مؤمنان خدا را شادکند.
🔶از روزی که آمد، اتفاقات عجیبی در اردوگاه تخریب افتاد. لباسهای نیروها که خاکی بود و در کنار ساکهایشان افتاده بود، شبانه شسته میشد و صبح روی طناب وسط اردوگاه خشک شده بود. ظرف غذای بچهها هر دو، سه تا دسته، نیمههای شب خود به خود شسته میشد. هر پوتینی که شببیرون از چادر میماند، صبح واکس خورده و برّاق جلوی چادر قرار داشت...
🔶او که از همه کوچکتر و شوختر بود، وقتی این اتفاقات جالب را میدید، میخندید و میگفت:" بابا این کیه که شبها زورو بازی در میآره و لباس بچهها و ظرف غذا را میشوره؟"
🔶و گاهی هم میگفت: "آقای زورو! لطف کنه و امشب لباسهای منم بشوره و پوتینهام رو هم واکس بزنه."
🔶بعد از عملیات، وقتی «علی قزلباش» شهید شد، یکی از بچهها با گریه گفت:" بچهها یادتونه چقدر قزلباش زوروی گردان رو مسخره میکرد؟ زورو خودش بود و به من قسم داده بود که به کسی نگم."
#اخلاص
#شهید_علی_قزلباش
#زورو
🆔 @shohadayebehdari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صادقانه کمی فکر کنیم که کجای کار هستیم ؟
🆔 @shohadayebehdari
#طنز_جبهه
ترکش ریزی، آمبــ🚑ــولانس تیزی...
وقتی عملیات نمیشد و جابجایی صورت نمیگرفت نیروها از بیکاری حوصلهشان کم میشد🙁، نه تیر و ترکشی نه شهید و مجروحی و نه سرو صدایی، منطقه یکنواخت و آرام بود آن موقع بود که صدای همه درمیآمد و بعضیها برای روحیه دادن به رزمنده ها، دست به سوی آسمان بلند کرده و میگفتند: «اللهم ارزقنا ترکش ریزی😁، آمبولانس تیزی😅، بیمارستان تمیزی🤣، و غذاها و کمپوتهای لذیذی...😂😂»
... و همینطور قافیه سر هم می کرد و بقیه آمین میگفتند.😅
در ادامه :
حالا یه روز یکی ازاون بچه هایی که دعامیکرد یهویی مجروح شد😰
چیکارکرد اون بنده خدا ☹️
گریه میکرد ومیگفت:
اللهم غلط کردیما به مجروحی ما😖
آمبولانس نخواهی ما🤢
کامپوت نخواهی ما....😅
یکی ازبچه هاوسط دعاش پرید وگفت اللهم شفاعش بدها🤕
وگرنه مارامیکشدها😶
دیگه ازاون روزبه بعدهیچکی دعای بدنمیکرد همه وقتی حوصلشون سرمیرفت میگفتند🤐
اللهم از این غلط ها دیگه نمیکنیم ما😆😝😝