💠 ارادت #شهدا به #شهید_ابراهیم_هادی
از میان شهدای مدافع حرم، بسیاری بودند که ارادات و علاقه قلبی به #ابراهیم_هادی داشتند.
🌷 #شهید_مهدی_عزیزی همواره تصویر ابراهیم را در جیبش داشت، کتاب را خوانده بود و هر وقت از کنار تصویر او رد می شد سلام میکرد.
🌷 #شهید_سیدمیلاد_مصطفوی هرطور بود در راهیان نور به کانال کمیل میرفت و با ابراهیمش خلوت میکرد.
🌷 #شهید_عباس_دانشگر هرزمان یکی از اساتید دانشگاه که همرزم ابراهیم بود را میدید، از او میخواست چند جمله ای از ابراهیم بگوید.
🌷 #شهید_هادی_ذوالفقاری که دیگر احتیاج به توضیح ندارد. نام جهادیش را گذاشته بود: ابراهیم هادی ذوالفقاری
ابراهیم، تمام زندگی هادی شده بود.
🌷 #شهید_علی_امرایی بیشتر کتابهایی که درباره شهید هادی بود خوانده بود و در کنار مزار یادبودش عکس یادگاری گرفته بود.
🌷 #شهید_حمید_اسداللهی از عاشقان ابراهیم بود. روی برخی داستانهای آموزنده او تمرکز خاصی داشت.
🌷 #شهید_مصطفی_صدرزاده به عشق ابراهیم هادی، نام جهادیاش را سید ابراهیم گذاشت. مرتب کتاب ابراهیم را تهیه میکرد و مینوشت: «وقف در گردش» و به دیگران میداد.
🌷 #شهید_حسین_معزغلامی نیز از شیفتگان ابراهیم هادی بود و هر هفته به مزار این شهید میرفت.
🌷 #شهید_محمد_کامران از هم محلهایهای ابراهیم بود، او را الگوی خودش قرار داد و در مسیر ابراهیم قدم برداشت.
🌷 #شهید_مرتضی_عطایی از مسئولان ایرانی فاطمیون نیز عاشق ابراهیم بود. یکی از مسئولان لشکر فاطمیون تعریف میکند: برای اوقات بیکاری رزمندگان احتیاج به کتاب داشتیم. تعداد زیادی از کتابها از جمله «سلام بر ابراهیم» به آنها هدیه شد. بعدها از برکات حضور ابراهیم در جمع مدافعان حرم بسیار شنیدیم و آنها علاقهمند به زندگی شهید شدند.
🌷#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی❤️❤️
به کمک دوستانش و به تأسی از #شهید_ابراهیم_هادی هیئت خیمه العباس را راه انداخته بود
هرکسی با یک #شهیدی خو گرفت
روز محشر #آبرو از او گرفت
#دوست_شهید_من
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهدایی_شو
#شهیدان_الگوی_جذب_جوانان
💠💠✨💠💠
📖خاطره
#شهید_عباس_دانشگر
💠 مهر و محبت عباس در دلم موج میزد. در دانشگاه اگر یک هفته او را نمیدیدم انگار گمشدهای داشتم. وقتی به فیروزآباد شیراز منتقل شدم مرتب با او صحبت تلفنی داشتم تا این که عباس به سوریه رفت و ارتباط ما قطع شد.
💠 در همین حال و هوا یکشب در خواب دیدم که عباس شهید شده... با همکار او در دانشگاه تماس گرفتم و گفتم:« تو را به خدا عباس را برگردانید!» او هم گفت:« عباس چند روز دیگر برمیگردد.»
💠 خوابم را برای پنج ششنفر از بسیجیهای فیروزآباد که عباس را دیده بودند تعریف کردم. تصمیم جمع ما این شد که نذر کنیم هرشب در تپه شهداي فيروزآباد دعا و نماز بخوانیم تا عباس سالم به ایران برگردد.
💠 اول ماه رمضان اضطراب و دلشوره داشتم. دوباره به همکار عباس در دانشگاه زنگ زدم و قسمش دادم که هرطور شده عباس را مجبور کنند که به ایران برگردد.
💠 شاکی شد و گفت: «شورشو درآوردي ديگه! دو سه روز دیگر مأموریت عباس به پایان میرسه!». بعد از دو سه روز سردار اباذري با من تماس گرفت و گفت دیگر نذر نکنید، عباس شهید شد...
🖊پیمان افراسیابی- همکار شهید
💠💠✨💠💠
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
@Shohadayeestahban
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•